:
آرون تی بک[1](1976-1967) بیش از 30 سال در نظریه خود درباره اختلالات هیجانی، بر عملکرد طرحوارههای شناختی به عنوان اساسیترین عامل تأکید کرد. بر اساس این نظریه، طرحوارهها در ایجاد و تداوم مشکلات روانی و همچنین عود دوباره بیماری نقش اساسی بازی میکنند.
در سالیان اخیر نظریههای شناختدرمانی به طور خاص و درمان های شناختی – رفتاری در بعد گسترده سرنوشت تازهای را برای رواندرمانی رقم زدند. به طوری که در 6 دهه گذشته همواره شاهد تحولات عظیم در نظریه شناختی – رفتاری بودیم که به رشد این نظریه در درون خود و بالندگی رواندرمانی در ابعاد گستردهتر منجر شده است.
رویکرد طرحوارهدرمانی در قالب جنبش سازندهگرایی[2] میگنجد که صاحب نظرانی چون لیتویی[3]، شفران[4] در این گروه جای میگیرند.در جنبش سازندهگرایی بر نقش عواطف در فرایند تغییر، به کارگیری تکنیکهای تجربی[5]، دلبستگیهای اولیه و رفتارهای بین فردی تأکید میشود.
یکی از دلایل روی کار آمدن سازندهگرایی عدم موفقیت در درمان بسیاری از مشکلات روانشناختی بود که اختلال وسواسی – جبری(OCD)[6]در زمره این مشکلات قرار می گیرد. تاریخچه رواندرمانی حاکی از آن است که درمان OCD کاری سخت و طاقت فرسا بوده است.
اختلال وسواسی جبری بیماری جدی، ناتوان كننده ولی قابل درمان است .این بیماری از دو جزء وسواس[7] و اجبار[8] تشكیل شده است. جزء وسواسی عبارت از افكار[9]، احساس[10]، انگارهها یا حسهاو تصورات ذهنی است كه ناخواسته و به طور مکرر وارد ذهن بیمار میشود و جزء اجباری الگوی رفتاری تكرار شونده ویژه ای است كه به طور معمول درپاسخ به فكر یا انگاره وسواسی و برای كاهش اضطراب ناشی از آن انجام میشود و حالتی اجباری دارد و مقاومت در برابر انجام آن نیزباعث پیدایش اضطراب میشود.
الگوهای رفتاری اجباری متعدد هستند كه شایع ترین آنها عبارتنداز: وسواس شستشو[11] ، وسواس وارسی[12] وسواس شمارش [13]، اما شایع ترین الگوی افكار وسواسی، رسوخ افكار نگران كننده در مورد آلودگی، تردیدهای وسواسی، انگاره های جنسی و پرخاشگرانه است كه، درمجموع، با عنوان فكر وسواسی طبقهبندی میشوند.
اختلال وسواسی – جبری تا قبل از دهه 1970 یک اختلال مقاوم به درمان قلمداد میشد که نیازمند درمان مادامالعمر بود. وسواس اختلال ناهمگنی است و شیوههای درمانی متنوعی را به خود دیده است. با وجود موفقیتآمیز بودن نسبی این درمانها به ویژه درمان شناختی رفتاری، در اکثر افراد تحت درمان نشانههایی از وسواس باقی مانده و یا در دوره پیگیری، علایم عود میکنند.
1-2بیان مسئله:
اختلال وسواسی – جبری (OCD) نشانگان عصبی – روانپزشکی پیچیدهای است که مشخصه اصلی آن افکار ناخواسته، تکراری و مزاحم(افکار وسواسی) و نیز رفتارهای تکراری و آزاردهنده، آئین مند[14](اعمال وسواسی) میباشد، که بیمار به منظور اجتناب از اضطراب یا خنثیسازی افکار وسواسی انجام میدهد.(انجمن روانپزشکی امریکا2000)
وسواس از زمانهای دور مورد توجه بوده و در تاریخ و ادبیات نیز ردپای آن دیده میشود. در زمانهای قدیم وسواس به طور کلی مرتبط با مذهب شناخته میشد و میپنداشتند مبتلایان به این بیماری بوسیله نیروهای بیرونی تسخیر شدهاند.(قاسم زاده 1385)
شکسپیر در قرن شانزدهم توصیف جالبی را از وسواس شستوشو در شخصیت بانو مکبث ارائه میدهد. این شخصیت در تلاش برای رهایی از احساس گناه به صورت تکراری دستان خود را میشست،رفتاری که هنوز هم شکل غالب رفتارهای وسواسی است. (کروچمالیک ومنزیس2003)
در سده 20 میلادی و با پیدایش روانشناسی بالینی تعریف غیرآسیب شناختی – غیر مذهبی از وسواس ارائه شد. پیر ژانه (1903) نخستین کسی بود که دیدگاهی روانشناختی درباره رواننژدی وسواسی – جبری عرضه کرد. او معتقد بود که تمام بیماران وسواسی شخصیتی نابهنجار دارند که با اضطراب، نگرانی بیش از حد، فقدان انرژی، و تردید همراه است. ژانه، درمانی را برای آئینهای وسواسی توصیف کرد که بعدها با آنچه به نام رفتاردرمانی شکل گرفت هماهنگ بود. در همان زمان فروید (1896) نظریه انقلابی خود را درباره تفکر وسواسی ارائه داد. (قاسم زاده 1385)
شیوع اختلال وسواسی – جبری در طول عمر در جمعیت کلی 2 تا 3 درصد تخمین زده شده است. برخی پژوهشگران تخمین زدهاند که بین بیماران سرپایی کلینیکهای روانپزشکی میزان شیوع این اختلال به 10 درصد میرسد.این ارقام OCDرا پس از فوبیها،اختلال وابسته به مواد و افسردگی در رده چهارم شایعترین تشخیصهای روانپزشکی قرار می دهد.(سادوک و سادوک 2007،2:182)
اخیراً در این حوزه پیشرفتهای شایان توجهی صورت گرفته است. شناسایی عوامل فرایندی که بر اثربخشی و رویارویی و جلوگیری از پاسخ تاثیر میگذارند.(کزاک و کولز 2005)
چندین مطالعه کنترل شده نشان دادهاند درمان شناختی – رفتاری و درمان داروئی موثرتر از سایر درمانهای دیگر برای این اختلال نیست. (فوآ،فرانکلین و موزر 2002)
یک گروه از متخصصان بین المللیOCD (کارگروه شناخت های وسواسی – جبری 1997،2001،2003) حوزههای مربوط به باورهای ناکارآمد مربوط به وسواسها و آئینهای رفتاری را شناسایی کردند.درمانهای شناختی که باورهای مربوط به این حوزه را مورد توجه قرار دادهاند نتایج نویدبخشی را بدست آوردهاند. (ویلهلم 2005)
به نظر میرسد برای درمان اختلالات مزمن و مقاوم در برابر درمان نظیر اختلالات محورI تاکید بر محتوا و فرایند پردازش فکری و کارکردن در سطح افکار خودآیند منفی و باورهای هستهای بیماران کافی نباشد و باید طرحوارههای[15] شناختی بیماران بخصوص طرحوارههای شناختی ناسازگار به عنوان پایهایترین و ابتدائیترین سطوح شناختی توجه بیشتری کرد.(بک،فریمن و یانگ1990)
از آنجا که طرحواره ها هسته خودپنداره افراد را شکل می دهند، اگر دارای محتوای ناسازگار باشند افراد را به گسترهای از کاستیها و مشکلات آسیبپذیر میکنندبررسیهای چندی که انجام شده در این زمینه نشان میدهند که طرحوارههای ناسازگار اولیه در شکلگیری و گسترش بسیاری از مشکلات روانشناختی همچون اختلال شخصیت، افسردگی مزمن و اختلالات اضطرابی نقش دارند.(حقیقت منش و همکاران1389)
پژوهش حاضر با در نظر گرفتن اینکه طرحوارههای ناسازگار اولیه میتواند هسته اصلی اختلالات محور I قرار بگیرد درصدد است با تعیین این ساختار شناختی در مبتلایان OCD اثربخشی آن را در مقایسه با رفتاردرمانی و دارودرمانی بررسی کند. که این در نوع خود پژوهش جدیدی به شمار می رود.
1-3 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق:
بر اساس راهنمای تشخیصی آماری اختلالات روانپزشکی([16] DSM- IV-TR) وانجمن روانپزشکی امریکا[17] و گزارشات سازمان جهانی بهداشت( ([18] WHOوسواس چهارمین اختلال فلج کننده روانی و دهمین شرایطی است که فرد را به سوی معلولیت سوق میدهد.
اختلالات اضطرابی شایعترین اختلالات روانی در جمعیت عمومی هستند و تقریبا از هر 4 بزرگسال 1 نفر را در ایالات متحده مبتلا می
کنند.مطالعات انجام شده در ایران نیز این اختلال را شایعترین دسته اختلالات روانپزشکی یافتهاند.
اختلال وسواسی – جبری نیز یکی از اختلالات اضطرابی شدید و ناتوان کننده که از هر 40 بزرگسال 1 نفر (بین 9/0 تا 4/4 درصد از کل جمعیت) را مبتلا میکند.
مطالعات انجام شده در ایران نیز شیوعی را در همان حدود جمعیت عمومی بزرگسال یعنی 8/1 درصد برآورد کردهاند.بدین ترتیبOCD دو برابر از اختلالات اسکیزوفرنی و اختلالات دوقطبی شایعتر و چهارمین بیماری شایع روانپزشکی است.
با توجه به مسائل مطرح شده به نظر میرسد که OCD یک مشکل سلامت روانی است که نیاز به درمان موثر دارد. پیشرفتهای بدست آمده در سه دهه اخیر درمان این بیماری را بهبود بخشیده است. در حال حاضر درمانهای انتخابی این اختلال مواجهه و پیشگیری از پاسخ[19] و استفاده از داروهای مهارکننده بازجذب سروتونین میباشد و متأسفانه هر دو شیوه درمانی یادشده دارای نارسائیهای جدی هستند.
در سالهای اخیر بسیاری از درمانگران مدل شناختی – رفتاری را آزمودهاند.اما تحقیقات نشان دادهاند که هنوز 50 درصد از بیماران به طور ایدهآل به درمان شناختی – رفتاری پاسخ نمیدهند حتی درترکیب با دارودرمانی. در اکثر بیمارانی که به درمان پاسخ میدهند بعضی از نشانههای اختلال تا حدودی باقی میماند.
حمایتهایی نیز از مدل طرحوارهدرمانی در درمان OCD و سایر اختلالات محورI به دست آمده که این مدل را آزمودهاند.(سوکمان و همکاران2003،جاکوبسون و توراکس1991،گودمن و پرایس1992،استکتی و همکاران 1996، راچمن 1998، بک،فریمن و دیویس2004 و…)
با توجه به آسیبی که OCD به افراد و عملکرد آنها میزند و با در نظرگیری تعداد بسیار کم پژوهشها در این زمینه بر آن شدیم تا مدل طرحوارهدرمانی را بر روی مبتلایان به OCD بررسی کنیم.
1- 4 -1 اهداف تحقیق:
هدف اصلی:
تعیین تفاوت اثربخشی طرحوارهدرمانی با دارودرمانی و رفتاردرمانی در کاهش نشانههای وسواس در مبتلایان به OCD
اهداف فرعی:
- تعیین تفاوت اثربخشی طرحوارهدرمانی با دارودرمانی در کاهش نشانههای استرس در مبتلایان به OCD
- تعیین تفاوت اثربخشی طرحوارهدرمانی با دارودرمانی در کاهش نشانههای اضطراب در مبتلایان به OCD
- تعیین تفاوت اثربخشی طرحوارهدرمانی با دارودرمانی در کاهش نشانههای افسردگی در مبتلایان به OCD
- تعیین تفاوت اثربخشی طرحوارهدرمانی با رفتاردرمانی در کاهش نشانههای استرس در مبتلایان به OCD
- تعیین تفاوت اثربخشی طرحوارهدرمانی با رفتاردرمانی در کاهش نشانههای اضطراب در مبتلایان به OCD
- تعیین تفاوت اثربخشی طرحوارهدرمانی با رفتاردرمانی در کاهش نشانههای افسردگی در مبتلایان به OCD
1-4-2هدف کاربردی:
هدف این پژوهش استفاده از تکنیکهای طرحوارهدرمانی و مقاسیه آن با دو شیوه دارودرمانی و رفتاردرمانی است تا اثر آن را در کاهش نشانههای وسواس سنجیده و علاوه بر یافتن شواهد پژوهشی جهت بررسی اهداف پژوهش، به بیماران در جهت رسیدن به یک زندگی سالم تر و بهتر کمک شود.
1-5 سؤالات و فرضیههای تحقیق(مطابق با اهداف تحقیق):
- بین اثربخشی طرحوارهدرمانی،دارودرمانی و رفتاردرمانی در کاهش نشانههای وسواس در مبتلایان به OCD تفاوت معنیدار وجود دارد.
- بین اثربخشی طرحوارهدرمانی با دارودرمانی در کاهش نشانههای اضطراب در مبتلایان به OCD تفاوت معنیدار وجود دارد.
- بین اثربخشی طرحوارهدرمانی با دارو درمانی در کاهش نشانههای افسردگی در مبتلایان به OCD تفاوت معنیدار وجود دارد.
- بین اثربخشی طرحوارهدرمانی با دارودرمانی در کاهش نشانههای استرس در مبتلایان به OCD تفاوت معنیدار وجود دارد.
- بین اثربخشی طرحوارهدرمانی با رفتاردرمانی در کاهش نشانههای اضطراب در مبتلایان به OCD تفاوت معنیدار وجود دارد.
- بین اثربخشی طرحوارهدرمانی با رفتاردرمانی در کاهش نشانههای افسردگی در مبتلایان به OCD تفاوت معنیدار وجود دارد.
- بین اثربخشی طرحوارهدرمانی با رفتاردرمانی در کاهش نشانههای استرس در مبتلایان به OCD تفاوت معنیدار وجود دارد.
1-6 تعریف نظری متغیرها:
اختلال وسواسی – جبری: این اختلال با وسواسها و اجبارهایی مشخص میشود که ایجاد پریشانی کرده و اغلب در عملکرد روزانه تداخل ایجاد میکند. (DSM-IV-TR )
اضطراب: احساسی که با یک تجربه ذهنی ناخوشایند و مبهم که با نگرانی در مورد خطرها و اتفاقات ناگوار آینده و نشانههای جسمی از جمله سردرد، طپش قلب، تعریق و بیقراری همراه است. (سادوک و سادوک 2007)
افسردگی: احساس خلق افسرده که با کاهش انرژی و علاقه، احساس گناه، اشکال در تمرکز، بیاشتهایی و افکار مرگ و خودکشی مشخص است. (کاپلان – سادوک 2007)
استرس: واکنش فیزیولوژیک بدن در مقابل هر تغییر، تهدید و فشار بیرونی یا درونی که تعادل را بر هم زند. (هانس سلیه)
رفتار درمانی: استفاده از فنون و تکنیکهای رفتاری در درمان بیماران
دارو درمانی: استفاده از دارو برای درمان بیماران
طرحوارهدرمانی: درمانی نوین و یکپارچه که عمدتاً بر اساس بسط و گسترش مفاهیم و روشهای درمان شناختی – رفتاری کلاسیک بنا شده است. اصول و مبنای مکتبهای شناختی – رفتاری، دلبستگی گشتالتی، روابط شی، سازندهگرایی و روانکاوی در قالب یک مدل دزمانی و مفهومی تلفیق شده است. (یانگ و همکاران 1999 و 1990)
1-7 تعریف عملیاتی متغیرها:
اختلال وسواسی – جبری: تشخیص افراد مبتلا به OCD توسط روانپزشک یا روانشناس بالینی
اضطراب: نمره ای که فرد در زیرمقیاس اضطراب آزمون DASS21 کسب میکند.
افسردگی: نمره ای که فرد در زیر مقیاس افسردگی آزمون DASS21 کسب میکند.
استرس: نمره ای که فرد در زیر مقیاس استرس آزمون DASS21 کسب میکند.
رفتار درمانی: بیمارانی که تحت درمان رفتاری مبتنی بر اصول رفتاردرمانی توسط روانشناس بالینی قرار گرفتهاند.
دارو درمانی: بیمارانی که تحت درمان دارویی سروتونرژیک (کلومیپرامین، سرترالین، فلوکسیتین،
فلووکسامین، و سیتالوپرام) توسط روانپزشک قرار گرفتهاند.
طرحوارهدرمانی: درمانی که توسط پژوهشگر طبق کتاب طرحوارهدرمانی و طرحوارههای شناختی و
باورهای بنیادین در مشکلات روانشناختی و با استفاده از راهنمای درمان اختلال وسواس در بیماران
وسواسی صورت گرفته است.
فرم در حال بارگذاری ...