“
در نتیجه، بر اساس آموزههای دینی، نخستین گام برای مبارزه با فساد اداری و دیگر بیماریهای اجتماعی مدرن، تزریق جهانبینی صحیح در جامعه است؛ همچنین عمل به اصول اسلامی به طور کامل، برای هدایت انسان به سمت صلح و شکوفایی حقیقی باید تشویق شود. پاسخگویی و مسئولیتپذیریای که از درون انسان بجوشد، مؤثرتر و ماندگارتر از پاسخگویی است که از نظارت بیرونی ناشی میشود.
ایمان و پایبندی به آموزههای اسلامی، عامل بسیار مهمی در ایجاد خودکنترلی در انسان است. هرچه ایمان به حقایق دینی و باورهای اسلامی قوی باشد، پایبندی به نظام ارزشی ـ که مراقبت درونی جزئی از آن است ـ نیز بیشتر، و در نتیجه خودکنترلی، شدیدتر میگردد. (خدمتی و دیگران، ۱۳۸۱، ص ۸۴).
ب- کنترل و نظارت اجتماعی (بیرونی)
شکی نیست که ایجاد پاسخگویی و مسئولیتپذیری درونی که از جهانبینی اسلامی ناشی میشود، بهترین شیوه برای مبارزه با مفاسد در جوامع مدرن است. نهادینهسازی سیستم ارزشی در جوامع امروزی، فرایندی بلندمدت است؛ بنابرین، مسئولیتپذیری درونی باید با مسئولیتپذیری بیرونی مبتنی بر کنترل و نظارت سیستمی تکمیل شود تا افراد را از رفتاری غیرعادلانه با یکدیگر بازدارد.
از دیدگاه اسلامی، انسان موجودی اجتماعی است و بسیاری از عوامل رشد و تکامل یا عقبماندگی و سقوط وی، در روابط اجتماعیاش با دیگران قرار دارد؛ ازاینرو، حساسیت به این روابط، و تلاش در جهت سالمسازی جامعه، از وظایف اصلی انسانهاست. از اینروست که آیات و روایات بسیاری، از جهات متعدد و متنوعی، بر این وظیفه اجتماعی، دینی و سیاسی تأکید نموده و ابعاد مختلف آن را گوشزد کردهاند. علت برتری امت اسلامی بر امتهای دیگر، عمل به همین فریضه دانسته شده است: امر به معروف را بهمنزله یک سازوکار نظارت اجتماعی، میتوان چهار گونه دستهبندی کرد:
۱٫ نظارت مسئولان بر مردم؛ ۲٫ نظارت مردم بر مسئولان؛ ۳٫ نظارت مردم بر مردم؛ ۴٫ نظارت مسئولان بر مسئولان.
در جوامع امروزی برای هریک از انواع نظارت بیرونی، سازوکارهایی وجود دارد. نظارت مسئولان بر مردم، خود را از طریق قوانین و مقررات نشان میدهد. نظارت مردم بر مسئولان، بیشتر از طریق مطبوعات و رسانه ها قابل پیگیری است.
در انجام وظیفه امر به معروف نسبتبه مسئولان، میتوان گفت که در حکومت و نظام اسلامی، مردم دو نقش و وظیفه اساسی دارند: یکی مشورت دادن به مسئولان در تصمیمگیرى است که دلیل آن، این آیات قرآن کریم است: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» و «أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُمْ»؛ نقش دوم جامعه در امور حکومتى نسبتبه مسئولان نظام اسلامى، مراقبت، پاسدارى و نگهبانى از اجراى قوانین است.مردم موظفاند که هرجا خللى در اجراى قانون ببینند، تذکر دهند و اگر مفید واقع نشد، اعتراض کنند. این وظیفه، امر به معروف و نهى از منکر است که خداوند در قرآن صریحاً به آن امر مىکند [۳۴].
ج- سلامت کارگزاران نظام اداری و حکومتی:
هر نظام اداری و حکومتی برای اینکه بتواند امور جامعه خود را بهدرستی اصلاح کند، باید از کارگزاران شایسته و متعهد بهره گیرد. در میان همه حکومتها، تاکنون هیچ حکومتی، مانند حکومت امیرالمؤمنین علی(ع) درخصوص امور کارگزاران خود حساسیت و دقت به خرج نداده است. این واقعیت را میتوان از نامهها و خطبههای گوناگون حضرت به کارگزاران و والیان حکومتی در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و دینی جستوجو کرد. در همه نامهها و عهدنامههای حضرت به کارگزاران، مسئله رعایت تقوا و ترس از خدا و توجه به آخرت دیده میشود.
در اندیشه سیاسی اسلام، کسانی که از امکانات و اموال و اختیارات حکومتی بهرهمند میشوند، باید صفات و ویژگیهایی داشته باشند تا بتوانند وظیفه خود را بهدرستی انجام دهند؛ در غیر این صورت، باعث تباهی امور میشوند. علی(ع) هیچگاه در عزل و نصبهای خود، مسئله رفاقت و خویشاوندی را مدنظر قرار نمیداد و روش سیاستمداران دنیاپرست را که تنها در راستای بقای حکومت خود عمل میکردند، نداشت؛ بلکه تنها به رضای خدا میاندیشید و مصلحت مردم را در نظر میگرفت. در اندیشه سیاسی حضرت، هیچ خطری برای جامعه اسلامی بیشتر از خطر بر سر کار آمدن افراد فاقد اهلیت و کمصلاحیت نیست.
حضرت مرتباً مردم را به مسئله کارگزاران توجه میدادند و میفرمودند که مبادا زمامداران بیاهلیت بر سر کار آیند و جامعه و مردمان را به تباهی کشانند؛ چراکه اگر حساسیت مردم به چگونگی رفتار کارگزاران از بین رود، آنگاه افراد بیلیاقت و فاقد صلاحیت در مراتب زمامداری قرار میگیرند و جامعه را به تباهی میکشانند (مجلسی، ۱۴۰۲ق، ج ۶۹، ص ۱۷۶).
نتیجه آنکه اگر در نظام اداری و حکومتی از افراد سالم و متعهد استفاده شود، و از طرفی نظارت مستمر برای تداوم حسن سلوک و تعامل مطلوب با مردم نیز حاکم باشد، یقیناً میتوان به اقامه عدل و قسط در جامعه امیدوار بود. بدیهی است تنها در این صورت است که میتوان امیدوار بود مردم به نظام حکومتی جامعه اقبال کنند و در رفع فساد و تخلف، با کارگزاران همکاری و همگامی نمایند.
د-. مبارزه با انحصارگراییها و انحصارطلبیها:
چنانکه گفته شد، در بخش عوامل فساد مربوط به حاکمان و قدرتمندان، انحصارطلبی و در قبضه گرفتن قدرت و اقتدار سیاسی و اداری، یکی از عوامل اصلی و گلوگاهی فساد اداری است. ازآنجاکه انحصارگرایی و انحصارطلبی دارای آثار سوء اجتماعی بسیاری است و نقشی برجسته در فساد و سقوط حکومت و نظام اداری دارد، در ادبیات دینی توجه خاصی به آن شده و احادیث فراوانی به جریانشناسی شکلگیری، آثار و عواقب، و راههای مبارزه با آن پرداختهاند.
نکته قابل توجه اینکه انحصارطلبی ممکن است دو شکل داشته باشد:
الف) انحصاری که تجاوز به حقوق دیگران نیست و تنها اقدامی است برخلاف ایثار که ارزشی اخلاقی است؛ ب) انحصاری که افزون بر مخالف بودن با ایثار، تجاوز به حقوق دیگران نیز هست (محمدی ریشهری، ۱۳۸۴، ص ۲۰۸).
عوامل زیادی در انحصارطلبی انسانها نقش دارند؛ همچون بیاعتنایی به حقوق مردم، بیرغبتی به مکارم اخلاقی، حرص، بخل و خست؛ اما اصلیترین عوامل و ریشههای انحصارطلبی، خودخواهی، بیایمانی یا ضعف ایمان است. اگر ایمان، خودخواهی ذاتی انسان را مهار نکند، انسان به طور طبیعی انحصارطلب میشود و همه چیز را برای خود و وابستگان خود میخواهد. به فرموده امام علی(ع): «هر کس به فرمانروایی رسد، انحصارطلبی پیشه کند» [۳۵].
یکی از بهترین روشهای مبارزه با انحصار طلبی زیردستان، دوری کردن مسئولان ردهبالا از انحصارطلبی است؛ چنانکه پیشوایان دینی ما چنین بوده و چنین کردهاند.
“
فرم در حال بارگذاری ...