امروزه هیچ تردیدی در خصوص اهمیت و نقش مستقیم و تاثیرگذار مطبوعات و رسانههای جمعی در عرصههای مخنلف زندگی فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی افکارعمومی جهانی وجود ندارد.
هرچند در حال حاضر بخشی از دولتهای کشورهای جهان سوم یا در حال توسعه نتوانستهاند خود را با این نیاز و واقعیت سازگار نمایند و رسانه و اطلاعرسانی مستقل و آزاد را در جوامع خود به رسمیت شناخته و زمینه و بستر لازم را برای فعالیت حرفهای رسانه فراهم کنند.این یک ضرورت و واقعیت تجربه شده و در عین حال علمی است که رسانه ها و به ویژه مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی، نه تنها تهدیدی برای دولتهای دمکراتیک و برآمده از رای مردم به شمار نمیآیند بلکه یک فرصت بزرگ محسوب میشوند. مطبوعات به عنوان زبان و واسطه مردم با حکومت کنندگان، در روشنگری و ارائه طریق صحیح و واقعی و انتقال واقعیت جامعه به دولتها همانند ناظر مستقل و بینظر و بیطرف و یک بازوی قدرتمند، نقش اساسی و کلیدی دارند و با اطلاعرسانی صحیح و شفافسازی امور قادر به فراهم کردن این فرصت و بستر هستند تا دولت را از مسیر اشتباه در برنامه ریزی و سیاستگذاری و اداره کشور برحذر دارند.
رسانه مستقل، زبان مردم است و در عین حال واسط و رابط صادق میان دولت و ملت. رسانه مستقل از آنجایی که وامدار دولت و حکومت نیست و منفعتی از قبل ارتباط با دولت ها ندارد لذا انتقادهایش، در مسیر اصلاح و کمک به دولتمردان و مجریان امور برای حل معضلات اجتماعی اقتصادی سیاسی جوامع است هرچند ممکن است در بسیاری موارد، مثل یک داروی تلخ، برای درمان یک بیماری عمل کند. برخورداری یک جامعه از رسانه مستقل و پرسشگر میتواند به عنوان یک سوپاپ اطمینان، نقش ویژهای در امنیت و پیشرفت و توسعه یک کشور و رفع تهدیدات سیاسی و فرهنگی و مشروعیتی از دولت مستقر، ایفاء نماید، و در عین حال مانع از انباشت مطالبات بدون پاسخ مردم در لایههای اجتماع ، و تبدیل آن به یک تهدید و شورش اجتماعی گردد.
اینترنت و به تبع آن، روزنتها، وبسایتها و وبلاگها در چند سال گذشته قابلیتهای بسیاری را خصوصاً در زمینه اطلاعرسانی در تمامی زمینهها (بصورت عام) در نقاط مختلف جهان و بالطبع، کشور ما نشان دادهاند. این بدان معنا نیست که سایر وسایل ارتباط جمعی نظیر رادیو یا تلویزیون و همچنین رسانههای مکتوب از اهمیت کمتری به نسبت اینترنت برخوردارند. بلکه بدان معناست که رشد بیش از حد رسانه اینترنت در چند سال گذشته (بگونهای که طبق آمار، رشد آن در 4 سال گذشته برابر با رشد و فراگیری رادیو در طی 40 سال بوده است)
لزوم توجه ویژه به این امر به عنوان یک نیروی پیشرو و بیرقیب در عرصه رسانهها در دهه آینده را نمایان میسازد.
1-2 بیان مسئله تحقیق
قلب تپنده تولید خبر در فضای رسمی تولید رسانهای بر عهده خبرگزاری و در گام دوم وبسایتهای خبری است. در ایران هم نقش خبرگزاریها، در تولید خوراك رسانههای گوناگون از دیرباز اهمیت داشته كه تا امروز هم با وجود ظهور رسانههای مختلف و متنوع از آن كاسته نشده و به عنوان یكی از مهمترین مجراهای تولید و انتشار اخبار شناخته میشوند. از جمله این رسانههای نوظهور كه توانستهاند در كنار خبرگزاریها نقش مهمی در تولید خبر و توزیع فراوردههای آن ایفا كند وبسایتهای خبری هستند كه با اقبال خیرهكنندهای از سوی متولیان رسانهای مواجه شدهاند.
تا حدود یك دهه گذشته در ایران این خبرگزاریهای دولتی و وابسته به حاكمیت بودند كه در فضای اطلاعرسانی داخلی یكهتاز بودند و تنها و بیرقیب حاكم فضایی بودند كه تماما در برنامهریزی، مدیریت و مالكیت وابسته به دولت و سیاستگذاریهای آن بودند. اما با ورود اولین خبرگزاری غیردولتی یعنی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در آذرماه سال 1378 به این عرصه شاهد ایجاد تحول در كلیت فضایی بودیم كه خبرگزاریها نقش رسانهای خود را در آن ایفا میكردند. روند حضور خبرگزاریهای غیردولتی در عرصه اطلاعرسانی و رقابتهای رسانهای، از یكسو شاهد برهمخوردن معادلات موجود در این عرصه شد كه با افزایش تعداد خبرگزاریها و متعاقبا با ورود سایتهای خبری به این عرصه؛ این امر بیش از گذشته شهود خود را به رخ میكشد. از سوی دیگر از همان زمان ورود این مجراهای ارتباطی غیردولتی، سیاستگذاران رسانهای نگاهی تهدید ـ فرصت به حضور آنها در این عرصه داشتهاند. اگرچه با توجه به سرانجام نرسیدن بسیاری از مجوزهایی که برای راه اندازی خبرگزاری توسط افراد و بخش های غیردولتی اخذ می شود برآورد تعداد این خبرگزاری ها به شکل دقیق ممکن نیست اما در حال حاضر حداقل 10 خبرگزاری غیردولتی فعال نظیر ایسنا، ایلنا، فارس، تسنیم،موج، ایانا و…) و بیش از 100 سایت خبری وجود دارد که در زمینه های عمومی و یا تخصصی به تولید خبر می پردازند. در میان سایت های خبری می توان به سایت های فعال و پربازدیدی چون خبرآنلاین، عصر ایران، تابناک،فرارو،قانون، بولتن نیوز، شفاف نیوز، بازتاب، الف، جهان نیوز و… اشاره کرد.
از آنجا كه سیاستگذاری رسانههای داخلی توسط نهادها و ارگانهایی انجام میشود كه تماما دولتی هستند، تأثیرپذیری خبرگزاریها و وبسایتهای غیردولتی از نوع نگاه و رویكردی كه حاكمیت به آنها دارد ناگزیر است. بنابراین شناخت دقیق كاركردهای آنها برای نظام حاكمیتی كشور و مشخصكردن اینكه این نوع از خبرگزاریها و وبسایتها چه عملكرد و نتایج مثبت و منفی برای آن در بر خواهند داشت هم برای تصمیمگیریهای حاكمیتی مفید خواهد بود و هم میتواند در تعریف، تأسیس، كاركرد و بهبود عملكرد خبرگزاریها و وبسایتهای خبری غیردولتی، راهگشا و سودمند باشد.
با هدف دستیابی به چنین شناختی، این پژوهش در پی آن است تا به این مهم بپردازد كه خبرگزاریها و وبسایتهای غیردولتی و كاركردها و نتایج آنها در جامعه برای حاكمیت داخلی فرصت است و یا تهدید.
1-3 اهمیت موضوع تحقیق و انگیزه انتخاب آن
اهمیت و جایگاه خبرگزاریها در دنیای رسانهها بر هیچكس پوشیده نیست. مواد اولیه برای بسیاری از روزنامهها و كانالهای تلویزیونی توسط خبرگزاریها فراهم میشود. مانند هر حوزه رقابتی دیگر حیات، قدرت، جایگاه، اقتصاد و تأثیرگذاری بخش خصوصی در اینجا هم ارتباطی تنگاتنگ و متأثر از سیاستها و تصمیمگیریهای دولتی دارد. از سوی دیگر با حضور چشمگیر وبسایتهای خبری در عرصه تولید و توزیع خبر و امكان نسبتا قابل دسترس راهاندازی آن برای بسیاری از افراد حقیقی، رابطه وجودی آنها با دستگاه حاكمیتی میتواند در تبیین آینده آنها یاریگر باشد.
شناخت و معرفی دقیق اثرات وجود، حضور و كاركردهای آنها برای دولت و مجموعه حاكمیتی داخلی میتواند ما را به این مهم رهنمون كند كه دولت و دستگاه حاكمیتی در تعامل با خبرگزاریها چه نگاهی را باید دنبال كند و تصمیمگیریها در این حوزه چه اهدافی را دنبال كنند. از سویی شناخت و معرفی فرصتهایی كه حضور خبرگزاریها و وبسایتهای داخلی غیردولتی میتواند بهوجود بیاورند و یا چالشها و تهدیدهایی كه در پی فعالیت آنها ممكن است برای مجموعه حاكم سیاسی بروز كند در تعریف و یا بازتعریف سیاستهای خبرگزاریها و وبسایتها میتواند مثمرثمر باشد.
امروزه ماهیت شگفت آور تغییرات و تحولات به گونهای پیوسته بر پیچیدگی و مخاطرات شرایط زندگی افراد میافزاید و احساس ناامنی، عدم اعتماد و ناکامی … آدمی را وادار به استمداد از سایرین میکند تا تعادل و یکپارچگی شخصیت متزلزل نگردد. در واقع بهرهگیری از هدایت بهینه و فرهنگ غنی، دستیابی به تجارب و تدابیر و مطالعات جامع به پالایش روانی و عاطفی و جسمی افراد به ویژه نوجوانان در مصونیت از آسیبها کمک میکند.
پیشرفت و تحولات چند دهه اخیر در فن آوریهای آموزش و نحوه تعلیم مهارتهای زندگی در مؤسسات آموزشی از جمله مدارس و گسترش علوم ، افقهای نوینی را بر همگان گشوده است و با توجه به روند شتاب آلود و تصاعدی پیشرفت این سوال مطرح میگردد که سازمانها و نهادهای اجتماعی، آموزشی، پرورشی و فرهنگی چگونه و با چه شیوههایی میخواهند جمعیت نوجوان کشور رابا انتقال دستاوردهای فنی و آگاهیهای علمی خود و جامعه جهانی برای مشارکت فعال و اداره امور و احترام به قوانین و ضوابط مختلف آماده سازند حرکت پر شتاب دانش بشری و فناوریهای اخیر سبب شد که مناسبترین افراد برای شاخههای مختلف تحصیلی ـ شغلی جستجو و جایگزین شوند. در این تحول آموزش و پرورش افراد با درنظر داشتن استعدادها و توانمندیهای آنان به عنوان موضوع اصلی قلمداد شده و پدیده سنجش استعدادهای تحصیلی ـ شغلی (که شاید به شکل ابتدایی، طی جنگهای اول و دوم آغاز شده بود)به صورت عاملی غیرقابل انکار در مسیر راهنمایی افراد، شناخته شد. بنابراین متوجه میشویم که عصر حاضر تقریباً پیشبینی نیست چرا که رقیبان متعددی که ساخته و پرداخته تکنولوژی هستند قدرت انتخابگری افراد را تحت تأثیر خود قرار میدهند و یقیناً آموزش و پرورش سنتی و منفعل نمیتواند پاسخگوی نیازها و تسهیل کننده فعالیت آموزش در کشور باشد. اگر فرآیند تعلیم و تربیت یک مفهوم تقلیدی یا تلقینی محسوب شود، کسب معلومات از پیش مشخص شده هدف آموزش و پرورش است که با مفهوم تعقلی و ادراکی متفاوت است لذا بهره گیری از آموزشهای دموکراتیک و تجارب مربیان و بهره مندی از نظرات مشاوران و راهنمایان میتواند گامهای موثری برای نسل حاضر و آینده فراهم سازد.
ناهماهنگیهای شغلی با رشته تحصیلی در جامعه کنونی و افت تحصیلی و احیاناً ترک تحصیل در دوره متوسطه ناشی از فقدان یک مکانیزم مشاورهای موفق در آموزش و پرورش ماست. در اینجا بد نیست اشارهای به یکی از مقالات جان استورات شود:
«با آن که هزاران شغل در بازار وجود دارد اما دانش آموزان تنها از آنچه میبینند آگاه میشوند همانند پزشکی، معلمی، پرستاری و .. و رشتههایی که پیش بینی میشود رشد بالایی داشته باشند معمولاً توسط دانش آموزان مورد سئوال قرار نمیگیرد و این ناتوانی در تصمیم گیری حرفهای مؤثر که عدم رضایت شخصی را به دنبال خواهد داشت نگران کننده است.
طرح ریزی شغلی به طور فزایندهای در مدارس مورد نیاز است تا جوانان و نوجوانان بتوانند وضعیت موجود را با خود هماهنگ سازند در فرآیند تصمیم گیری و انتخاب شغل اطلاعات، بخش مهمی از کار است و بدون اطلاعات صحیح افراد غالباً در انتخاب ریسک میکنند و ناتوانی در تصمیم گیری به حرکت کند و صرف انرژی و هزینه و سرمایه بسیار از لحاظ اقتصادی و اجتماعی منجر میشود.» (استوارت[1] 2005 ؛ 10).
بیان مسأله
یکی ازاهداف مهم آموزش و پرورش خدمات یاری رسانی به دانش آموزان است نمونه بارز این خدمت را میتوان درامر مشاوره و راهنمایی تحصیلی در زمینه انتخاب رشته تحصیلی متناسب با حرفه مورد انتظار دانست و هدف اصلی آن فراهم نمودن بستری مطلوب است تا نقاط قوت و ضعف افراد شناسایی شده و با تصویری روشن از ویژگیها و صفات خود و نیازهای جامعه اقدام به انتخاب رشته مطلوب نمود. همان
طور که استرنبرگ[2] بیان کرده است توجه به قابلیتهای شناختی افراد در قالب مفهوم کلی بهره هوشی نیز نمیتواند به تنهایی تفاوتهای فردی در استعداد و قابلیتهای مختلف دانش آموزان و به تبع آن موفقیتهای تحصیلی آنان را در رشتههای مختلف نمایان سازد بلکه استفاده از تجارب و انطباق میزان استعداد و توانایی واقعی افراد با رشته تحصیلی مورد علاقه، آینده بهتری را برای افراد رقم میزند. (استرنبرگ 2007: 80) اما میبینیم که گسترش علوم و تکنولوژی و تولد رشتههای جدید در جامعه نوجوانان و سرمایههای اصلی کشور را در امر انتخاب رشته تحصیلی مناسب با حرفه مورد انتظار را با مشکل مواجه نموده است. دراین راستا شناسایی نیازها و امکانات محیط جهت اخذ تصمیمات اصولی و منطقی ضروری به نظر میرسد بدیهی است با توجه به دوران بحرانی بلوغ و نوجوانی، این مشکلات دو چندان خواهد شد. کیامنش نیز درسال 1382 بیان نمود که در بررسیهای انجام شده توسط آموزش و پرورش حدود 60 درصد دانش آموزان دختر و 50 درصد دانش آموزان پسر، مشاور را به عنوان منجی جهت هدایت تحصیلی پذیرفتهاند و در زمینه انتخاب رشته تحصیلی از او کمک میگیرند و باید مشخص شود که به طور کلی هدایت تحصیلی در عمل با چه مسائل و مشکلاتی روبروست. این فرآیند به علل گوناگون از جمله عدم مشارکت کارکنان مدرسه، نبودن ابزار و وسایل سنجش دقیق، کمبود کادر آموزشی متخصص در رشته مشاوره و … نتوانسته است به اهداف از پیش تعیین شده خود نائل شود. (شفیع آبادی، 1387 : 33)
نظر به این که هدف از تحصیل دانش آموزان ایجاد توانایی در پاسخگویی به نیازهای علمی و کاربردی جامعه است و از آنجا که ادامه هر یک از شاخههای تحصیلی زمانی میتواند در راستای تأمین نیازهای جامعه قرار گیرد که متناسب با توانمندی و استعداد افراد باشد لذا نیاز جامعه و بازار کار مستلزم اثربخش بودن عملکرد مشاوران در ایجاد موفقیت متناسب با تحصیل دانش آموزان است و سئوال مهم اینست که وجود مشاوران و ابزار آنان تا چه حد میتواند مثبت و مؤثر بوده و افراد را دقیقاً به رشته و حرفه آنان رهنمون کند؟ طبق پژوهشهایی که در این زمینه انجام شده مشخص گردیده که هیچ متغیری به اندازه عملکرد تحصیلی قبلی دانش آموزان اهمیت ندارد (نویدی 1386) و یا این که مشاوران و فعالیتشان کاملاً مورد تائید نمیباشد (علی اکبری، 1382) و پروندههای مشاوران از لحاظ محتوا دارای نقایصی است (ادریسی 1382) .لذا این تحقیق میکوشد تا عملکرد مشاوران را در زمینه هدایت تحصیلی (انتخاب رشته متناسب با توانمندی افراد) ارزیابی نماید. و علاوه بر این نگرش دانش آموزان را نسبت به عملکرد مشاوران مورد بررسی قرار دهد .
اهمیت و ضرورت پژوهش
والذین استجابو الربهم و اقاموالصلوه و امر هم شوری بینهم و مما رزقناهم ینفقون (شورا ـ 38 آیه) .
بدیهی است خداوند تبارک و تعالی در این آیه یکی از خصوصیات مسلمانان را در این موضوع دانسته است که آنان کارهایشان را با مشورت انجام میدهند و از این مطلب که مشاوره در ردیف ایمان به خدا و به پا داشتن نماز ذکر گردیده است میتوان به میزان اهمیت آن پی برد.
راهنمایی امروز به طوری است که سراسر زندگی فرد را در بر میگیرد نگاهی گسترده به نقش آموزش و پرورش به عنوان عامل موثر در فعلیت بخشیدن به امکانات بالقوه ذاتی افراد، انتقال اندوخته تجارب گذشتگان، ارائه ارزشهای مطلوب، افزایش معلومات و ایجاد مهارتهای لازم در افراد برای زندگی و تسهیل سیر حرکت وجودی آدمی به سوی کمال و خود شکوفایی، اهمیت امروز این فرآیند را نشان میدهد.
گسترش کمی آموزش و پرورش مبین گرایش و استقبال همگان به اثربخشی این نهاد و نیز گسترش کیفی آن ناشی از توسعه معارف علوم و رشد بیوقفه تکنولوژی است که بر پیچیدگی و ظرافت جریان آموزش و پرورش افزوده است. ماهیت دبیرستان، برنامهها و مواد درسی متنوع و گسترده آن، دروسی که هر ساله ارائه میشود و فعالیتهای وسیع فوق برنامه ایجاد میکند که دانش آموزان توانمندیها و نقاط قوت و ضعف خود را ارزیابی کرده و براساس آن آینده خود را برنامه ریزی کنند.
اهمیت جریان مشاوره و راهنمایی تحصیلی و تعیین جایگاه مشاوران در برنامههای رسمی آموزش و پرورش در غنی سازی دستگاه تعلیم و تربیت ضروری است امروزه دانش آموزان در بدو ورود به دبیرستان و مواجهه با انتخاب مهم رشته تحصیلی و شغل آینده خود با مشکل روبرو میشوند و دچار یک نوع ابهام و سردرگمی گزینش میشوند احساس میکنند که چندین رشته و شغل همزمان برای آنها جذابیت لازم را دارد و بدینسان دچار تعارض میشوند. بدیهی است با توسعه و گسترش راهنمایی تحصیلی در مدارس مملکت ما، لزوم راهنمایی شغلی و حرفهای روز به روز بیشتر احساس میشود.
همان گونه که آگوست کنت در نظریه خود مطرح نموده «علم و آگاهی پیش نگری میآورد و پیش نگری کنش» بنابراین پژوهش حاضر میتواند با شناخت از نقش مشاوران در امر هدایت تحصیلی دانش آموزان و آگاهی از مشکلات و موانعی که بر سر این راه مهم قرار دارد،زمینه را برای آشنایی بیشتر مسئولیت کشور با این موانع هموار نموده و آنان را در اجرای تصمیمات دقیق و منطقیتر در این رابطه یاری دهد تا با طرح ریزی و طراحی براساس تحقیقات مشابه، از هدر رفتن سرمایه و نیرو و وقت جلوگیری نماید.
اهداف تحقیق
هدف کلی : اگاهی از عملکرد مشاوران در هدایت تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه و همینطور آگااهی از نگرش دانش آموزان نسبت به عملکرد مشاوران
اهداف ویژه :
ـآگاهی از عملکرد مشاوران در هدایت تحصیلی دانش آموزان رشته ریاضی
ـآگاهی از عملکرد مشاوران در هدایت تحصیلی دانش آموزان رشته علوم تجربی
آگاهی از عملکرد مشاوران در هدایت تحصیلی دانش آموزان رشته علوم انسانی
ـآگاهی از عملکرد مشاوران در هدایت تحصیلی دانش آموزان رشته فنی – حرفه ای
ـآگاهی از عملکرد مشاوران در هدایت تحصیلی دانش آموزان رشته کارو دانش
ـآگاهی از نگرش دانش آموزان نسبت به عملکرد مشاوران در هدایت تحصیلی دانش آموزان
سوالات پژوهش
سوال کلی پژوهش : عملکرد مشاوران در هدایت تحصیلی دانش آموزان رشته های مختلف تحصیلی چگونه است و دیدگاه دانش آموزان نسبت به عملکرد مشاوران چیست ؟
سوالات فرعی پژوهش
1 )آیا تفاوت معنی داری بین پیشرفت تحصیلی دانش آموزانی که با نظر مشاور و براساس فرم هدایت تحصیلی رشته ریاضی فیزیک را برگزیدهاند با دانش آموزانی که بدون نظر مشاور آن را انتخاب کردهاند وجود دارد؟
2)آیا تفاوت معنی داری بین پیشرفت تحصیلی دانش آموزانی که با نظر مشاور و براساس فرم هدایت تحصیلی رشته علوم تجربی را برگزیدهاند با دانش آموزانی که بدون نظر مشاور آن را انتخاب کردهاند وجود دارد؟
3)آیا تفاوت معنی داری بین پیشرفت تحصیلی دانش آموزانی که با نظر مشاور و براساس فرم هدایت تحصیلی رشته علوم انسانی را برگزیدهاند با دانش آموزانی که بدون نظر مشاور آن را انتخاب کردهاند وجود دارد؟
انسان ها منابع جدید مولد ثروت هستند، مشروط بر این که سرمایه ی انسانی به حساب آیند. مفهوم سرمایه ی انسانی ناظر بدین واقعیت است که انسان ها در خود سرمایه گذاری می کنند. این کار به کمک ابزارهایی چون آموزش، کارآموزی یا فعالیت هایی که بازده آتی فرد را از طریق افزایش درآمد مادام العمرش بالا می برد صورت می گیرد. در واقع سرمایه ی انسانی تلفیقی از ویزگی های ژنتیک،توانمندی های احراز شده،مهارت ها و تجربه های کسب شده توسط فرد در طول زندگی است. نظریه پردازان سرمایه ی انسانی معتقدند که سرمایه ی انسانی به صورت مهارت، دانش و تخصص در افراد تجسم یافته است سطح تولیدات، کیفیت خدمات ومیزان درآمد را افزایش داده و بسیاری از تصمیمات آن ها را در کلیه زمینه های زندگی متأثر می سازد. (صنوبری، 1388)
با توجه به مباحث مختصر بیان شده در فوق و نیز مواردی كه بعداً در خصوص اهمیت و ضرورت و توجه به توانایی نیروی انسانی خواهد آمد، در تحقیق حاضر، محقق با توجه به موضوع تحقیق، به بیان مساله اصلی پژوهش و ضرورت انجام تحقیق، اهداف پژوهش، قلمرو تحقیق، مبانی نظری و تجربی، متغیرهای مورد مطالعه، روش تحقیق، فرضیه های تحقیق، جامعه آماری، روش های گردآوری اطلاعات و روش های تجزیه و تحلیل اطلاعات، تبیین سؤالات و بالاخره چگونگی تعیین اعتبار و روایی تحقیق می پردازد.
2-1- بیان مسأله
امروزه صاحبنظران به منظور رسیدن به مزیت رقابتی پایدار معتقدند، مدیریت بر منابع انسانی مهمترین عامل به حساب می آید، آنها معتقدند که سرمایه انسانی، به دلیل کمیابی، ارزشمندی، جانشین ناپذیری و تقلیدناپذیری، بسیار با اهمیت است(شیروانی و شفیعیه، 1389)، و این به خاطر آن است که کارکنان توان تبدیل دانش را به محصول و خدمات مورد نیاز مشتری دارند. سازمانها بایستی در جهت بهینه کردن بازده سرمایه های انسانی گام بردارند. با تعیین سطح بلوغ و اثر بخشی نظامهای مربوط به سرمایه های انسانی می توان عملکرد کارکنان را پیش بینی و در جهت بهبود آن گام برداشت(سلطانی،1388). الگوی تعالی بلوغ قابلیت کارکنان در یک فرآیند حرفه ای کارکنان را رشد و توسعه داده و در حفظ و نگهداری منابع انسانی به سازمانها کمک می نماید تا بتواند به سازمانی برتر و متعالی تبدیل شوند و این کار از طریق بستر سازی برای بهبود نیروی انسانی در یک برنامه بهبود مداوم و مستمر تجلی پیدا می کند(Bozbura et al, 2007). تعالی در مدل P-CMM بیانگر توانایی و قابلیت کسب و کار سازمان می باشد(سلطانی،1386). الگوی تکامل توانایی نیروی انسانی نقشه راهنمایی برای انجام امور پرسنلی است تا توانایی کارکنان سازمان به شکل مستمر بهبود یابد. چون سازمان نمی تواند همۀ امور درست را یک شبه انجام دهد، الگوی تکامل توانایی نیروی انسانی این اقدامات را به صورت مرحله ای طرح می کند. هر یک از سطوح پیشرفت الگوی تکامل توانایی نیروی انسانی با تجهیز سازمان به اقدامات جدی تری برای جذب، پرورش، سامان دهی و حفظ نیروهایش، تحول منحصر بفردی را در فرهنگ سازمان ایجاد می کند. الگوی تکامل توانایی نیروی انسانی نظام یکپارچه ای از امور کارکنان مستقر می کند که از طریق تنظیم مداوم با اهداف کاری، عملکرد و نیازهای در حال تغییر سازمان تکامل می یابد(کرتیس و همکاران، 1389). به طورکلی مدل بلوغ قابلیت کارکنان برای دستیابی به چهار هدف در توسعه منابع انسانی یک سازمان طراحی شده است. توسعه قابلیت فردی، ساختن گروههای کاری و فرهنگ سازمان، انگیزش و مدیریت عملکرد و شکل دهی و تأمین نیروی انسانی(نظری، 1387). سرمایه انسانی به عنوان یک منبع نوآوری و
نوسازی استراتژیک از اهمیت زیادی برخوردار است، که این موضوع سبب شده است که سازمانها تا حد زیادی به دانش و مهارت کارکنانشان برای ایجاد درآمد و رشدو همچنین بهبود کارآیی و بهره وری متکی شوند. هر چه سازمانها بیشتر از خود رفتار هوشمندانه نشان می دهند برای حضور کارکنان متفکر و اندیشمنداهمیت بیشتری قائل می شوند(شیروانی و شفیعیه، 1389). بهره وری نیروی انسانی در شرکت ملی نفت ایران موضوع جدیدی نیست و طی سالیان مختلف هم در شرکت ملی پالایش و پخش فراورده های نفتی ایران، اقداماتی در این زمینه صورت گرفته است، با توجه به رابطه تنگاتنگ بهره وری نیروی انسانی و سطح بلوغ سرمایه انسانی در سازمان، و همچنین اینکه امروزه سازمانها مخصوصاً شرکت ملی پالایش و پخش فراورده های نفتی بایستی بر آن دسته از توانمندی های نیروی انسانی تأكید کنند كه برای اجرای قا بلیت های محوری سازمان ضروری است، این تحقیق بر این امر قرار داده خواهد شد که بررسی نماید آیا وضعیت جاری قابلیتهای منابع انسانی و سطح بلوغ سرمایه های انسانی در این شرکت در حد مطلوب می باشد یا خیر؟
وضعیت مطلوب: مشخص بودن سطح بلوغ سرمایه های انسانی شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی منطقه غرب مازندران |
مسئله تحقیق |
وضعیت موجود: نا مشخص بودن سطح بلوغ سرمایه های انسانی شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی منطقه غرب مازندران |
نمودار شماره1- مسئله تحقیق
3-1- اهمیت و ضرورت
در عصر حاضر، موفقیت سازمانها در بازار محصولات و خدمات بستگی به موفقیت آنها در بازار جذب استعدادها دارد. در حالیکه بازارهای کسب و کار رو به گسترش است، بازار جذب استعدادها با محدودیتهای روزافزون روبروست. جذب و نگهداری نیروی انسانی به اهمیت تولید و توزیع در استراتژیهای کسب و کار سازمانهای دانش محور است. اگرچه بسیاری از سازمانها به اهمیت این موضوع پی برده اند، اما بسیاری از آنها فاقد رویکردی فراگیر برای دستیابی به این هدف هستند. بعلاوه اغلب آنها از چشم انداز روشنی برای چگونگی ایجاد سیستمی یکپارچه از اقدامات لازم جهت رسیدن به اهداف منابع انسانی خود، برخوردار نیستند(et al, 2007 carvalho). سازمانهای هوشمند، کارکنان را به مثابه اصلی ترین سرمایه سازمانی تلقی می کنند و بر این عقیده اندکه شیوه رفتار با آنها می بایست متفاوت از گذشته باشد. امروزه در بسیاری از کشورها براهمیت سرمایه گذاری بر روی سرمایه های انسانی تاًکید فراوانی می شود. سرمایه گذاری انسانی و اعتلای کیفیت نیروی کاریکی از زمینه و راههای اصلی و اساسی ارتقای بهره وری و تسریع رشد وتوسعه سازمانهاست(نظری، 1387). مدل بلوغ قابلیت کارکنان می تواند برای تعیین سطح بلوغ توسعه سازمانی، حرکت از فرآیندهای تک منظوره و آشفته به سمت توانایی توسعه که قابل پیش بینی است و بهینه سازی راه رسیدن به اهداف سازمانی به کار گرفته شود. ابتدایی ترین هدف مدل بلوغ قابلیت کارکنان، هدایت سازمانها در بهبود قابلیت نیروی انسانی آنهاست. توانایی نیروی انسانی به عنوان سطح دانش، مهارتها و توانایی های آنها که برای انجام فعالیتهای سازمانی مورد نیاز است، در نظر گرفته می شود. توانایی نیروی انسانی آمادگی سازمانی برای انجام فعالیتهای سازمانی حیاتی آن را نشان می دهد(Curtis et al, 2001). شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی ایران نیز که بدست آوردن سهم مهمی از بازار بین المللی توزیع و فروش فرآورده های نفتی را بعنوان یکی از چشم اندازهای خود قرارداده، از این مهم مستثنی نبوده و برای ورود به بازار رقابت با سایر سازمانهای بین المللی نیازمند نیروهای متخصص و دانشی بوده و لذا ملزم به استفاده از الگوی مناسب برای پیاده سازی فرآیندهای مرتبط با منابع اانسانی است. البته اهمیت این مسئله در حال حاضر در کل وزارت نفت احساس شده و بنابراین و با توجه به اینکه تاکنون در شرکت مذکور در زمینه تعیین میزان بلوغ سرمایه های انسانی با استفاده از مدل P-CMM فعالیتی انجام نشده، شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی منطقه چالوس بعنوان جامعه آماری این تحقیق انتخاب گردیده است.
4-1- اهداف تحقیق
1-4-1- هدف اصلی
2-4-1- اهداف فرعی
5-1- چهارچوب نظری:
یکی از مدل های پنج سطحی مطرح در دنیا، مدل بلوغ قابلیت های نیروی انسانی است. مدل بلوغ قابلیت های نیروی انسانی یک نقشه راهنما برای انجام فعالیت های نیروی کار است. به نحوی که به صورت پیوسته به بهبود قابلیت های نیروی کار در یک سازمان می انجامد(Curtis et al, 2002). این مدل اولین بار در سال 1995 توسط کورتیس ارائه شد و بصورت موفق در شرکت هایی همچون اریکسون، بوئینگ و لاکید مارتین پیاده سازی شده است. مدب بلوغ قابلیت یک نقشه تکاملی برای به کارگیری فعالیت های حیاتی در یک یا چند حوزه فرایندهای سازمان است و یک فرایند ساخت یافته بلوغ بر اساس بهبود کیفیت و اثربخشی را تشریح می کند(Van Nuland et al, 2003). مدل بلوغ قابلیت کارکنان (P-CMM) نیز به عنوان یک مدل بلوغ قابلیت در حوزه نیروی کاری سازمان، یک مدل تحول سازمانی است و بر این ایده بنیان گذاری شده که فعالیت های بهبود یافته نیروی کار باقی نخواهند ماند مگر این که رفتار سازمان برای پشتیبانی آنها تغییر کند. این مدل پنج سطحی، نقشه راهنمایی برای دگرگونی سازمان به وسیله بهبود یکنواخت فعالیت های نیروی کاری است( Curtis et al, 2002).
نام گذاری تجاری،تولید کننده را قادر به کسب مزایای ارائه شده توسط محصولاتی با کیفیت منحصر به فرد و عالی نموده است و نیز فرصتی برای انتقال این روابط قابل شناسایی به محصولات و خدمات دیگر فراهم می نماید. اگر چه نام گذاری و مدیریت نام تجاری برای چندین دهه وجود داشته و اعمال شده است اما ارزش ویژه نام تجاری یک مفهوم محوری و بنیادین برای بیشتر سازمان هایی است که در بیست سال اخیر پدید آمده اند(چن وچانگ،2008 : 40). از آن جا که نام های تجاری قوی به افزایش منافع و کاهش هزینه های بازاریابی سازمان ها کمک می کنند،لذا ظهور ارزش ویژه نام تجاری اهمیت راهبردهای بازاریابی را افزایش داده و نقطه تمرکزی برای پژوهشگران و مدیران فراهم آورده است(چن،2009 :307 ).
توجه به مفاهیمی چون برند، مدیریت آن و ارزش ویژه نام تجاری سبب دستیابی به جایگاهی مناسب در ذهن مشتریان می گردد. ارزش ویژه برند قدرتمند اجازه می دهد تا شرکت ها بهتر مشتریان را حفظ کنند، به نیازهایشان با اثربخشی بیشتر رسیدگی کنند، و سود (منافع) را افزایش دهند. ارزش ویژه برند می تواند با پیاده سازی موفق و مدیریت تلاش بازاریابی ارتباطی مداوم به وسیله ارائه ارزش به مشتری و گوش دادن به نیاز های آنان افزایش یابد(سلیپان، 2010: 43). بی توجهی به نکاتی که رابطه برند- مشتری ارائه نموده در بازار و به کار نگرفتن و خوش بینی به اینکه این رابطه یقیناً در دراز مدت ایجاد خواهد شد، منجر به شکست می شود. ایده اصلی برند ممکن است بین مشتری کامل و احتمالی قرار داشته باشد، اما مجموع کلی ایده برند یا ادراک، ریشه در تجربیات با برند خود و همه پیغام هایش و تعاملات و مانند آن دارد. در بازار یک برند بر حسب ارزش ویژه بالایش، یک برند قوی در نظر گرفته خواهد شد. ارزش ویژه برند بالاتر خواهد بود اگر وفاداری،آگاهی، کیفیت ادراک شده، روابط کانال قوی و تداعی معانی برند نیز بالاتر باشند (دلگادو – بالستر و مانورا-الیمن، 2005: 187).
یکی از معیارهای اثرگذار در فرایند خرید،کشور سازنده و مبدأ کالاها است. بسیاری از مردم،ذهنیتی که از یک کشور دارند را به کالاهای ساخته شده توسط آن کشور تعمیم می دهند. این مسئله می تواند برای صاحبان نام های تجاری در اتخاذ استراتژی های نام تجاری برتر،مؤثر باشد.کشور سازنده نام تجاری یکی از موضوعات مورد توجه پژوهشگران در بازاریابی بین المللی است که بر ارزش ویژه نام تجاری تأثیر می گذارد.تصویر ذهنی کشور یک نشانه بیرونی مهم مرتبط با محصولات دارای نام تجاری است(نایر و دورموسگلو،2008 : 791). کشور سازنده نام تجاری متغیری است که برای کسب مزیت رقابتی در بازاریابی بین المللی به کار می رود. بسیاری از مصرف کنندگان تصویر کشور مبدأ را برای ارزیابی محصولات به کار می برند. درواقع،کشور سازنده نام تجاری عامل مهمی است که بر نگرش مشتریان نسبت به محصولات خارجی تأثیر گذار است. وقتی مشتریان با محصولات خارجی ناآشنا هستند،آنها اغلب کشور سازنده نام تجاری را به عنوان راهنمای کیفیت محصول بررسی می کنند(وانگ و همکاران،2014 : 770). مثلا تصور می شود کالاهای ژاپنی معتبرتر هستند. ماشین های آلمانی عالی هستند.پیتزاهای ایتالیایی بسیار خوب هستند. کشور مبدأ خانه ای برای یک شرکت یا شرکتی است که مشتریان از طریق نام برند به آن اشاره می کنند. تولیدکنندگان کشورهایی که عموما یک تصویر مطلوب دارند در می یابند که برندهایشان نسبت به برندهای کشورهایی که مطلوبیت کمتری دارند راحت تر پذیرفته می شوند. محصولات خارجی غالبا با کشور خاستگاه برند مرتبط هستند.شرکت های گوناگونی از روابط با کشور مبدأ برای رسیدن به سود خوبی در بازارهای کالاها استفاده کرده اند(کینرا،2005 : 16). بنابراین در این تحقیق به بررسی تأثیر کشور سازنده نام تجاری بر ارزش ویژه برند در صنعت آسانسور پرداخته شده است.
در فصل حاضر به کلیات تحقیق که شامل: بیان مسئله،اهمیت وضرورت تحقیق،اهداف، فرضیات، قلمرو تحقیق و در نهایت تعریف مفاهیم
و واژگان اختصاصی،پرداخته می شود.
1-2 ) بیان مسئله
رفتار مصرف کننده طی دهه های اخیر یکی از مهم ترین موضوعات مورد توجه پژوهشگران بازاریابی بوده است. امروزه مصرف کننده به عنوان کلید اصلی موفقیت یا عدم موفقیت یک شرکت محسوب می شود،لذا درک رفتار مصرف کننده از اهمیت زیادی برخوردار است. اما بسیاری از مدیران اشتباهی که می کنند این است که می پندارند،تنها ویژگی های محصول یا خدمت ارائه شده به مشتری است که درکارزار رقابتی بازار،پیروزی را تعیین می کند.آنان از این نکته غافلند که در میانه ی بازار،این نام های تجاری اند که هماورد می طلبند و نه محصولات و خدمات(زارعی و همکاران،1391 : 60).
تا چند دهه قبل،كالاها صرفا به صورت كالاهای ساخته شده بدون هر گونه دیدگاه شخصیتی تولید و مصرف می شدند. اما امروزه، نا مهای تجاری، اهمیت بسزایی در فرآیند خرید ایفا می كنند.به همین دلیل پژوهشگران و مدیران صنایع، جایگاهی ارزشمند در فعالیتهای بازاریابی بنگاهها برای نامهای تجاری قائل شده اند. امروزه،
مصرف كنندگان از كالاها چیزی بیش از كاركرد آن را انتظار دارند. شخصیت برتر ناشی از تملك و مصرف یك نام تجاری خاص موجب شده است تا نام تجاری مفهومی مهم را داشته باشد. مصرف كنندگان در دنیای جدید كسب و كار با نام های تجاری متعددی در بازار رو به رو هستند، به همین سبب آنها در انتخاب نامهای تجاری، انتخاب های بیشتری دارند(ورونتیس و تراسو،2007 : 7). این در حالی است كه جهانی شدن تجارت موجب ارائه نام های تجاری جهانی با كشورهای سازنده مختلف شده است. برخی كشورها با ایجاد تصویرسازی مثبت از خود در سطح بین المللی و مردم جهان به دنبال ترفیع نام های تجاری ارائه شده توسط تولید كنندگان و ارائه دهندگان خدمات کشورشان هستند. این امر ریشه در این واقعیت دارد که تصویر کشور سازنده به عنوان یکی از مزیت های رقابتی پایدار برای شرکت ها تلقی می شود(گرکه و همکاران،2014 : 175). ازاین رو یکی از معیارهای مهم که می تواند در فرایند خرید مصرف کنندگان مورد توجه قرار گیرد،کشور سازنده نام تجاری است. در واقع کشور سازنده نام تجاری توسط مصرف کنندگان به منظور ارزیابی کیفیت و عملکرد آن نام تجاری مورد استفاده قرار می گیرد( خان و بامبر،2008 :580). تأثیر کشور سازنده نام تجاری روی ادراک مصرف کننده از سال 1960 توجهات زیادی را به خود جلب کرده است و یکی از موضوعات مهم در زمینه بازاریابی بوده است.در حالی که شهرت ملی محصولات از کشوری به کشوری متغیر است مصرف کنندگان تمایل دارند تا نگرش و عقایدشان نسبت به محصولات یک کشور دیگر را براساس آشنایی و اطلاعاتشان از آن کشور و تجربیات شخصی خود از ویژگی های محصول مثل برتری تکنیکی،کیفیت محصول،طراحی،ارزش مالی،وجهه و اعتبار قابل قبول کشور مبدأ یک برند تعمیم دهند(پاندا و میشرا، 2014 : 495). ادارک از کشور محصول در هدایت ادارک از ویژگی های مرتبط با محصول،مانند کیفیت مخصول مؤثر هستند و این نشان می دهد که ارزیابی مصرف کنندگان بیشتر از این که از طریق کیفیت محصول هدایت شوند،ازطریق تأثیرات حاصل از ادراک از کشور محصول هدایت می شوند.کشور مبدا به عنوان اولین و بهترین راهنما برای مصرف کنندگان در ارزیابی محصولات جدید با شرایط پیچیده،همراه به کمترین توجه به ویژگی های مرتبط با محصول به کار رفته است(کینرا، 2005 :16 ). اعم از اینکه نام کشور سازنده واکنش مثبت و یا منفی را به دنبال داشته باشد.کشور،نوع کالا و تصوری که از شرکت و نام تجاری او وجود دارد بر تصور مشتری تأثیر خواهد گذاشت. مصرف کنندگان تمایل دارند به واسطه تجارب،شنیده ها و اسطوره های خود در مورد کالا ها و کشورها به صورت کلیشه ای برخورد کنند. آنها در مورد بعضی کشور ها و گروه کالاهای خاص به شدت چنین قضاوتی دارند مثلا می گویند بهترین چای انگلیس،عطر فرانسه،ابریشم چین،چرم ایتالیا،صنعت الکترونیک ژاپن و غیره(حیدرزاده و خیری،1387 : 82). کالاهای صنعتی نیز با وجود اینکه سیستم خرید پیچیده ای دارند از این امر مستثنی نیستند برای مثال در صنعت ساختمان سازی لوکس شیر آلات سوییسی یا کاشی و سرامیک اسپانیایی سنگهای ایتالیایی سیستم سرمایش و گرمایش ژاپنی مانند HITACHI،EBARA یا آمریکایی مانندHONEYWELL ویاآسانسورآلمانی THYSSENKRUPP یا ژاپنی MITSUBISHI و فنلاندی KONEیا برند آمریکایی OTIS جزو اولویتها هستند ودر این میان کشور هایی هستند که با وجود اینکه جزو اروپا می باشند محصولات صنعتی آنها چندان ذهنیت مثبتی در ذهن خریدار ایجاد نمی کند مانند یونان، دانمارک و حتی اسپانیا و یا در آسیا کشوری مثل چین هر چند کشوری صنعتی و از بزرگترین صادر کنندگان دنیا باشد باز هم چندان حس مثبتی از خرید کالای چینی در ذهن خریداران از کالای چینی وجود ندارد مگر آنکه برندی قوی از کشورهای صاحب نام پشت سر تولیدات چین وجود داشته باشد که بتواند تا حدی ذهنیت منفی را راجع به کالای چینی کاهش دهد و در مقابل کشورهای دیگری نیز وجود دارند که اخیرا در حال ربودن گوی سبقت از رقبای اروپایی خود هستند، مانندکره جنوبی که در زمینه های مختلفی همچون کشتی سازی ، آسانسور،موبایل، خودرو ، محصولات خانگی و محصولات صنعتی و با داشتن برندهایی همچون DAEWOO ، HYUNDAI، SAMSUNG، LG و …ذهنیتی از خود در بین خریداران ایجاد نموده که هر کسی در مورد کنار گذاردن کالای کره ای از لیست خرید خود باید اندکی تأمل کند.
اهمیت راهبردی و ضرورت آگاهی و ارزیابی ارزش ویژه نام تجاری مخصوصا در صنعت آسانسور،محور اصلی پژوهش حاضر را تشکیل می دهد. از ارزش ویژه نام تجاری نمی توان به طور کامل آگاهی یافت مگر با آزمون دقیق منابع آن،یعنی عوامل مشارکت کننده در شکل گیری ارزش ویژه نام تجاری در ذهن مشتری. بیش تر پژوهش های ارزش ویژه نام تجاری بر متغیرهای آمیخته بازاریابی همانند قیمت،ترفیعات فروش و تبلیغات که تأثیر کوتاه مدت بر ارزش ویژه نام تجاری دارند متمرکز بوده اند. اما همزمان با این متغیرها مدیران می توانند ازمتغیرهایی که تأثیر بلند مدت (همانند کشور سازنده نام تجاری) بر ارزش ویژه نام تجاری دارند،بهره گیرند.در عصر جهانی سازی،نام های تجاری جداب و مثبت،موفقیت در مقیاس جهانی را تضمین می کند.آگاهی و درک چگونگی ادراک کشور سازنده نام تجاری در بازارهای هدف و اینکه چگونه مصرف کنندگان با آن ارتباط برقرار می کنند،به هنگام تصمیم گیری درباره اینکه محصول کجا تولید شود،حیاتی است.به دلیل رقابت جهانی استفاده از عواملی مانند کشور سازنده نام تجاری در حال افزایش است.برند هیوندای در صنعت آسانسور از جمله برندهایی است که تصویر روشن و شفافی را در ذهن مصرف کننده نسبت به محصولات رقبا اشغال کرده است و می توان گفت در امر جایگاه یابی،این برند قوی عمل کرده است. لذا سؤال اساسی که در این تحقیق مطرح می شود این است که: کشور سازنده نام تجاری چه تأثیری بر ارزش ویژه برند در صنعت آسانسور دارد؟
1-3 ) اهمیت وضرورت پژوهش
امروزه برند دیگر تنها یک ابزار کارآمد در دست مدیران نیست، بلکه یک الزام استراتژیک است که سازمانها را در جهت خلق ارزش بیشتر برای مشتریان و همچنین ایجاد مزیت رقابتی پایدار کمک می کند.زمانی که یک کالا برند می شود نسبت به زمانی که برند نبود، ارزشمند تر می شود و از این ارزش بیشتر به عنوان ارزش ویژه برندیاد می شود. وقتی ارزش ویژه برند یک کالابه قدر کافی بالا باشد ، خریداران هدف در برابر آن کالا مثبت عمل می کنند، به طور مثال بهای بیشتری برای آن کالا پرداخت می کنند، به کرات آن کالا را خریداری می کنند و…(کلر،2008: 15). همچنین می توان به درآمد بیشتر، هزینه های پایین تر و سود بالاتر منجر شود و اثرات مستقیمی بر توانایی سازمان در اتخاذ تصمیمات مناسب در مورد افزایش قیمت محصولات، اثربخشی ارتباطات بازار یابی و موفقیت در توسعه تجاری داشته باشد.از این لحاظ شرکت می تواند با هر چه قوی تر کردن آن برند، موفقیت رقابتی اش را بهبود بخشد و عملکرد مالی را افزایش دهد(کلر،2003: 12).
ارزش ویژه برند به خاطر ارائه محتوای کیفی، هنگامی که مشتری اطلاعات یک محصول خاص را پردازش می کند، دارای اهمیت است(کریشنان و هارتین ، 2001 : 328). برند در یک رابطه طولانی مدت، باعث می گردد که خریدار و فروشنده به یکدیگر تعهد پیدا کنند. لذا برند می تواند به عنوان ابزار دفاعی بازار یابی به کار رود که مشتریان کنونی را حفظ می کند و همینطور به عنوان یک ابزار تهاجمی بازار یابی به کار رود که مشتریان جدیدی را بدست آورد. اهمیت بازار یابی دفاعی در زمینه خدمات از طریق این دانش مشخص شده که هزینه جذب مشتری جدید بسیار بالاتر از حفظ همان مشتریان است (سویینی و سوایت،2008 : 179).
فصل دوم، انرژی و اهمیت آن را بیان میكند، كه دارای نه بخش است:
فصل سوم، ی بر ادبیات تحلیل داده- ستانده است، و بخشهای این فصل عبارتند از:
فصل چهارم تحقیق به بررسی جایگاه بخش انرژی در اقتصاد ایران در چارچوب جدول داده– ستانده سال 1378 محقق میپردازد.
فصل پنجم، نتیجهگیری و پیشنهادها را دربرمیگیرد.
1-2 بیان مسئله
بخش انرژی در اقتصاد دو نقش اساسی را میتواند ایفا كند. از یك طرف تامینكننده نیازهای انرژی مصرفی بخش خانوارهاست كه خانوارها از این انرژی به عنوان كالای مصرفی استفاده كرده، با مصرف انرژی رفاه اقتصادی لازم را كسب مینمایند و از طرفی دیگر تامینكننده انرژی به عنوان نهاده تولید برای زیربخشهای مختلف اقتصادی همچون كشاورزی، صنعت و خدمات است. اما نكته اساسی این است كه بخش انرژی در عین حال كه در زیربخشهای مختلف اقتصادی تاثیرگذار است و نهادههای انرژی زیربخشها را تامین میكند، از سایر زیربخشهای اقتصادی نیز تاثیر میپذیرد. سوال اساسی آن است میزان تاثیرگذاری و تاثیرپذیری برای بخش انرژی در اقتصاد ایران چگونه است؟ پس دو مسئله اساسی مطرح است:
1-3 ضرورت و اهمیت تحقیق
بخش انرژی یكی از بخشهای سرمایهبر است و منابع قابل توجهی را در اقتصاد كشور به خود اختصاص میدهد. این منابع عظیم باید بتوانند تاثیرات توسعهای خود را بر كل اقتصاد و هر یك از زیربخشهای اقتصاد به جا گذارد. بخش انرژی برای این كه بتواند با استفاده از تجهیز منابع، انرژی موردنیاز اقتصاد را تامین كند لازم است در ارتباط تنگاتنگی با سایر زیربخشهای تامینكننده نهادههای مورد نیاز این بخش (بخش انرژی) قرار گیرد. پس اثر ستاندهای كه بخش انرژی در اقتصاد ایجاد میكند و محاسبه این كه آن ستانده چه میزان بر روی سایر بخشها ستانده ایجاد میكند و مقایسه آن با كل ستانده اقتصاد از اهمیت پرداختن به موضوع است. این تحقیق از آن جهت اهمیت دارد كه میتواند مشخص كند حركت بخش انرژی مستلزم حركت چه زیربخشهایی از اقتصاد است. روشن شدن این مسئله ما را در سیاستگذاری برای توسعه بخش انرژی آشنا خواهد كرد.
1-4 هدف تحقیق
1-5 سوال تحقیق
1-6 فرضیههای تحقیق
1-7 روششناسی تحقیق
این تحقیق مبتنی بر تكنیكهای داده– ستانده و مدلهای متعددی كه در تعیین ارتباطات پیشین و پسین زیربخشهای متعدد وجود دارد، ضرایب پیوندی پیشین و پسین را محاسبه و بر اساس ضرایب محاسبه شده میزان تاثیرپذیری و تاثیرگذاری بخش انرژی تحلیل میگردد.