:
در طی قرن حاضر یکی از زمینه های مطالعاتی که توجه روز افزون بسیاری از متخصصان رشتههای مختلف را به خود جلب نموده است ، بررسی نقش جنسیت و تفاوت های مربوط به آن در زمینه های گوناگون علمی است. یکی از مباحث جالب در حرفه روانپزشکی و پزشکی نیز تفاوتهای وابسته به جنس و ابتلا به بیماریها و اختلال های عنوان شده در راهنمای آماری و تشخیص اختلال روانی (DSM IV) میباشد. در بخش همه گیرشناسی اختلال ها ، نرخ بروز بیماریها ی مختلف در دو جنس، تفاوت های فراوانی را نشان می دهد. برای مثال، مردها در خطر بیشتری برای ابتلا به بیماریهای قلبی – عروقی ، الکسیم، پسیکوپاتی (جامعه ستیزی) می باشند. در حالی که زنها در طول زندگی شان بیشتر در خطر ابتلا به بیماریهای مربوط به تیروئید، اختلال های خوردن و افسردگی هستند. (نمازی 1379)
اختلال افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روانپزشکی، با شیوع 25% – 15% در طول عمر به شمار می رود (جود، 1994). افسردگی نه تنها در بسیاری از پژوهش ها ، رایج ترین اختلال روانی گزارش شده، بلکه شاید از قدیمی ترین نشانگان روانی باشد که در متون پزشکی بدان پرداخته شده است. ( یانکرز، 1382)
تفاوت های مربوط به جنس در بروز افسردگی می تواند پس از بلوغ شروع شده و ادامه یابد. ابتلا به افسردگی به ویژه افسردگی یک قطبی، افسردگی مربوط به اختلال های عاطفی فصلی در بین زنها بسیار شایع تر از مردها است. در مجموع حوادث مربوط به سیکل باروری تا حد زیادی زمینه ساز مشکلات عاطفی زنان شناخته شده است. برای مثال می توان از افسردگی همراه با داروهای ضد حاملگی ، افسردگی مربوط به قاعدگی، افسردگی پس از زایمان و افسردگی دوران یائسگی را نام برد. (نمازی 1379)
در چند دهه گذشته نشانگان افسردگی پس از زایمان مورد توجه بسیاری از متخصصان علوم پزشکی و روان شناسی قرار گرفته است . افزایش پژوهش در این زمینه دلایل گوناگونی دارد. یک دلیل آن است که اگر چه تولد نوزاد در مقطعی از زمان برای بسیاری از خانواده ها اتفاق می افتد، ولی بسیاری از مادران در این دوره یک تغییر و تحول جسمی و روانی را نشان می دهند. ماههای آبستنی زن، حساس ترین دوره زندگی هر خانواده است، زیرا از یکسو وضعیت جسمی و روانی و عاطفی زن آبستن در شرایط ویژه ای قرار دارد که نیاز به مراقبت در تمام وضعیت های مذکور را دارد و از سوی دیگر موجودیت جسمی – روانی یک انسان دیگر (جنین) در بطن وجود مادر آبستن در حال شکل گیری است. جنین نیاز به مادری دارد که از نظر جسمی و بهداشتی سالم باشد، از نظر روانی – اجتماعی ایمن باشد. در صورت مساعد بودن
وضعیت مادر ، ظرفیت های ژنتیک تخمک بارور شده در طی 9 ماه بارداری بالفعل می گردد. پس از دوران بارداری، دوران نوزادی و سال های اولیه کودکی نیز برای رشد و تحول جسمی – روانی سالم، نیاز به مادر واجد سلامت جسمی، روانی و اجتماعی دارد (مهری نژاد، 1381).
این مرحله از زندگی می تواند برای مادر، کودک و کل خانواده آسیب زا باشد. دوران پس از زایمان طبیعتاً یک دوره انتقالی است و بسیاری از رویدادها تغییر می یابند. نقش ها، الگوها و ارتباطات باید تجدید گردند. با این حال انتظار جامعه و فرهنگ این است که مادر شدن امری طبیعی است که اکثر مردم با آن سازگار می شوند (گروئن، 1990 به نقل از خمسه 1381).
اولین بار مارسه (1858) به طور سیستماتیک نشان داد که دوره پس از زایمان، مخصوصاً شش هفته پس از آن یک دوره آسیب پذیری مهم برای ابتلا به اختلال های روانی می باشد و افسردگی می تواند در فرایند دلبستگی و تعهد طبیعی مادر، مراقبت موثر او از طفل و مهارتهای او بعنوان یک مادر مداخله کند و زمان پس از تولد یا زایمان به عنوان دوره افزایش خطر شیوع افسردگی در زنان قلمداد می شود.
اختلالات خلقی پس از زایمان که به فراوانی پیش می آید و معمولاً گذرا است، نزد عموم مردم مساله ای شناخته شده است. اما در برخی موارد این حالتها بصورت بیماری افسردگی و مداوم و پایدار ظهور کرده و درمان جدی و منظمی را نیاز دارد. افسردگی شایعترین حالت روانی پس از زایمان است و باید توجه داشت حالت های اسکیزوافکتیو و اسیکزوفرنی و تیرگی شعور هم پس از زایمان دیده می شوند و در برخی موارد اسیکزوفرنی ابتدا به صورت افسردگی ظاهر شده و پس از چند هفته علائم اصلی آشکار می شود (گیلدر، 1989 به نقل از خمسه، 1381).
بطور کلی اکثر منابع موجود اختلال های روانی پس از زایمان را شامل غم پس از زایمان، افسردگی پس از زایمان و سایکوز پس از زایمان می دانند. این اختلال ها از روز سوم پس از زایمان تا یک سال پس از آن امکان بروزشان وجود دارد. (مهری نژاد، 1381)
غم پس از زایمان: اولین نوع افسردگی بعد از زایمان غم پس از زایمان است که به عنوان خفیف ترین شکل اختلالات خلقی پس از زایمان محسوب می شود و در یک شیوع 85-25 درصدی گزارش شده است. علائم این سندرم به نوعی، از اولین روزهای بعد از زایمان شروع می شود و مدتی بعد نیز از بین میرود. (یانکرز، 1382)
افسردگی پس از زایمان: این دومین نوع ناخوشی هیجانی است که مادران جدید نسبت به آن، آسیب پذیر هستند. افسردگی بعد از زایمان معطوف به نوعی از افسردگی است که ممکن است برای ماهها یا حتی سالها به طول بکشد. (یانكرز،1382)
این افسردگی معمولاً در چند هفته اول بعد از زایمان شروع می شود و ممکن است از چند هفته تا یک سال یا بیشتر ادامه پیدا کند. این شکل از افسردگی بوسیله یکسری علائم مختلف مثل خستگی، گریه، تحریک پذیری، احساس بیچارگی یا ناامیدی، وابستگی بیش از حد، احساس عدم کفایت و…… آشکار شود. ( یانکرز، 1382)
سایکوز پس از زایمان: سومین نوع از افسردگی بعد از زایمان می باشد که بسیار کمیاب است . این نوع معمولاً 2 تا 3 هفته بعد از زایمان شروع می شود. کالمری می گوید: توهم و هذیانات در پسیکوزهای بعد از زایمان اغلب خیلی آشکار هستند و مادر معمولاً در تطابق با خواسته های مراقبتی از نوزاد عاجز است. ( یانکرز، 1382)
در ارزیابی بیماران مربوط به پسیکوزهای بعد از زایمان حصول اطمینان در مورد عقاید آنها نسبت به کودک اهمیت حیاتی دارد. بیماران شدیداً افسرده ممکن است عقاید هذیانی مبنی بر غیر طبیعی بودن نوزاد خود داشته باشند. این عقاید هذیانی ممکن است سبب شود که بیمار برای رها ساختن طفل از رنج در آینده اقدام به کشتن او نماید. (ترنر و همكاران، 2006)
با توجه به مطالب مذکور می توان اهمیت بررسی و تشخیص افسردگی های بعد از زایمان را بطور منطقی توجیه نمود. البته شناخت بهتر اختلال افسردگی، می تواند راههای جدید تشخیص و درمان را در اختیار روان شناسان، روان پزشکان و متخصصان زنان قرار دهد. با این حال متأسفانه اکثر مردم از مراجعه به روانشناس – روانپزشک و مراکز روانپزشکی برای حل مشکلاتشان ابا دارند، در حالیکه همین مردم باکمال میل و بدون هیچگونه تردیدی به یک دندانپزشک یا هر متخصص دیگری رجوع می کنند و این تفکر غلط موجب می شود که بسیاری از ناراحتی های جزئی روانی و روحی رو به وخامت گذاشته و سرانجام تبدیل به یک اختلال کامل روانی شود. لذا بایستی با اتخاذ تدابیری از بروز و شیوع این بیماری پیشگیری به عمل آید و یکی از این پیشگیریها، پیشگیری اولیه است که به وسیله آن عامل بروز بیماری ریشه کن می شود و به اصطلاح شرایط طوری فراهم می شود که محیط برای بروز بیماری، نامساعد و غیر ممکن می شود. چون افسردگی علل متفاوت دارد و در بروز آن عوامل متعددی دخالت دارند و در هر دوره ای از دوران تکاملی زندگی این عوامل متعدد نیز فرق می کنند، لذا این پژوهش به جهت اهمیت بررسی افسردگی در زنان خصوصاً پس از زایمان انجام می شود، تا شاید روزی برسد که مراقبت و بهداشت روانی زنان باردار همانقدر مورد اهمیت و بررسی و درمان قرار بگیرند که مراقبت و بهداشت جسمانی آنان مورد توجه می باشد.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد
یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
فرم در حال بارگذاری ...