از لحظهی انعقاد نطفه و در طول زندگی که میتواند 60، 70، 80 یا 100 سال طول بکشد، انسان به تدریج دورههای مختلفی از شبه جنینی، نوزادی، نوبادگی، کودکی، نوجوانی، بزرگسالی، میانسالی و پیری را طی میکند و در طی این دوران تغییرات زیادی در انسان به وجود میآید . این تغییرات زمینههای زیادی را در بر میگیرد مانند تغییرات جسمی، شناختی و روانی – اجتماعی (وندرزندن،ترجمه گنجی،1385) .
برای بررسی و درک متغیرهای فردی مختلف موجود میان افراد در دوران نوجوانی و بزرگسالی، تاکنون تحقیقات زیادی صورت گرفته است هدف از انجام این تحقیقات، شناخت و درک اثرات خلق و خو، خودباوری، خویشتنداری، عزت نفس و … در ارتباط با شماری از رویدادهای اجتماعی نظیر رفتارهای پر خطر، سوءاستفادهها و بدرفتاری، افسردگی، خود کشی، خشونت و بزهکاری میباشد . شواهد متعددی نشان میدهد که خصوصیات فردی باشد در طی دوران نوجوانی و بزرگسالی تغییر میکنند . از آنجاییکه، اساس و پایه ی تواناییهای اجتماعی و فردی و خصوصیات فردی در دوره ی نوزادی و نوپایی شکل میگیرد، بنابراین محققان بهترین زمان را برای بررسی و مطالعه خصوصیات فردی و اجتماعی، اوایل دوره ی رشد مخصوصاً دوران نوباوگی میدانند (هوک، کلویر – ماوس، 2002) . نوباوگی و نوپایی به دو سال اول زندگی گفته میشود که یکی از پرجنب و جوش ترین دوران رشد است . قد کودکان نوپا در پایان سال اول 50 درصد و در دو سالگی 75 درصد بیشتر از زمان تولد استوزن نیز افزایش قابل ملاحظه ای نشان میدهد . در 5 ماهگی وزن نسبت به زمان تولد، 2 برابر، در یک سالگی، سه برابر و در دو سالگی، سه برابر و در دو سالگی، چهار برابر شده است . کودکان نوپا به جای افزایش منظم به صورت جهشهای کوچک رشد میکنند . در سر تاسر دوره ی نوبادگی مغز با سرعت حیرت انگیزی به رشد خود ادامه میدهد. تولید انبوه سیناپسها در مغز میتواند علت جهشهای رشد مغز در 2 سال اول زندگی باشد . شواهد تأکید میکنند که، چند سال اول زندگی، دورانی است که مغز خیلی شبیه اسفنج است، زیرا یادگیری مهارتهای جدید، سریع و چشمگیر است (برک،2001).
از لحاظ شناختی نوباوگان در طول سال اول به رویدادهای تازه وگیرا، توجه میکنند . آنها با انتقال به دوره ی نوپایی برای رفتار عمدی آماده
تر میشوند و با پیچیده تر شدن برنامهها و فعالیتها مدت توجه در کودکان نوپا افزایش مییابد . همچنین از لحاظ حافظه در نیمه ی سال اول زندگی، میتوانند موضوعات را به یاد بیاورند . طبقه بندی نیز در کودکان نوپا در ابتدا جنبه ادراکی دارد که بر اساس شباهت ظاهری صورت میگیرد. اما در پایان سال اول ف طبقه بندیها، مفهومی میشود و بالاخره در حدود 11 ماهگی، کودکان نوپا میتوانند اشیاء را در دو طبقه دسته بندی کنند(کوپنیک،1987 به نقل از برک 2001).
از لحاظ رشد عاطفی و هیجانی، چون اندازه گیری جداگانه تغییرات درونی و فیزیولوژیکی در کودکان غیر ممکن است و از آنجائیکه تغییر در حالات چهره در واکنش به پدیدههایی که ایجاد هیجان میکند، همگانی است و با تغییر در دستگاه عصبی خود مختار همراه است، برخی از محققان از حالات چهره ی کودک عواطف خاصی را استنباط میکنند که مهمترین آنها عبارتند از خنده، ترس، خشم و غریبی کردن (ماسن،ترجمه یاسایی).
کودکان نوپا در ابراز عواطف و خلق و خو با یکدیگر متفاوتند. منظور از خلق و خو، تمایلات و ویژگیهای ذاتی است که اساس رفتار مشخص را تشکیل میدهد. برای مثال کاگان و همکارانش مشاهده کردند که برخی از کودکان از هنگام تولد، وقتی در مقابل یک شخص یا یک موقعیت ناآشنا قرار میگیرند، بیش از اندازه کمرویی نشان میدهند. این تفاوتها همچنان باقی میمانند و پیامدهای اجتماعی عمیقی به همراه میآورد (و ندرزندن،ترجمه ی گنجی، 1385).
خلق و خو کانون اصلی رشد شخصیت، تعهد و خود گردانی میباشد. خلق وخو شیوه ی منحصر به فردی است که شخص با افراد و موقعیتها ارتباط برقرار میکند. از هنگام تولد، تفاوتهای مشخصی از نظر ویژگیهای خلق و خویی در کودکان نمایان است (هوک، کلویر – ماوس، 2002).
به طور کلی میتوان گفت خلق و خو و شخصیت افراد تحت تأثیر دو دسته عوامل موروثی و عوامل محیطی شکل میگیرد . عوامل موروثی شامل ویژگیهای جسمی و آن دسته از آمادگیهایی است که احتمالاً از طریق وراثت از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. مثلاً بیماری اسکیزوفرن که تعداد بستری شدگان آن از بزرگترین ارقام بیماریهای دنیاست، در بین دوقلوهای یکسان که حتی در دو محیط کاملاً مختلف پرورش یافته باشند، به مراتب بیشتر از خواهران و برادران عادی است (احدی، بنی جمالی، 1380).
اگرچه تأثیرات ژنتیکی برخلق و خو مشخص است ولی در عوض هیچ تحقیقی نشان نداده است که نوباوگان سبکهای هیجانی خود را بدون حمایت محیط حفظ میکنند. در عوض وراثت و محیط معمولاً به کمک هم به ثبات سرشت یا خلق وخو را تقویت میکنند . از مهمترین عوامل محیطی که در خلق و خوی کودک تأثیر مهم دارد رفتار متقابل پدر و مادر با کودک میباشد که به آن اصل دو سویه میگویند . رشد کودکان محصول نقش متقابل بین خصوصیات خودشان و افرادی است که با آنها سروکار دارند و نتیجه ی عمده این کنش متقابل بین مادر و کودک، نوعی وابستگی عاطفی است که ایجاد امنیت روانی میکند (ماسن، ترجمه ی یاسایی، 1380) در تحقیقی که توسط هوک و کلویر ماوس، (2002)، انجام گرفت نتایج تحقیق نشان داد که
حساسیت و پاسخدهی مادران به عکس العملهای کودک موجب ایجاد احساس امنیت در سالهای اولیه ی زندگی کودک میشود و غالباً با افزایش حرف شنوی، همکاری و خود مختاری کودک نوپا همراه است . منظور از حساسیت در اینجا به رفتارهایی اطلاق میشود که به موجب آن مادر بر اساس سطح رشد و وضعیت فعلی کودک، به هر گونه اشاره و حرکت کودک نظیر نیات،اهداف و اقدامات توجه دارد و پاسخدهی به واکنشها یا رفتارهای مادرانه ایی اطلاق میشود که از اقدامات و رفتارهای کودک قابل پیش بینی بوده و یا بر آنها موثر هستند.
با توجه به این موضوع و اهمیت این رابطه، ما در این پژوهش، به بررسی خلق و خوی کودکان نوپایی که در مراکز شبانه روزی، نگهداری میشوند و از داشتن این رابطه و وابستگی عاطفی محروم هستند با کودکان نوپای همسال که در محیطهای عادی رشد و پرورش مییابند، میپردازیم تا مشخص شود آیا قرار گرفتن در شرایط محیطهای شبانه روزی، بر خلق و خوی آنان تأثیر میگذارد یا خیر؟
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد
یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
فرم در حال بارگذاری ...