آموزش و پرورش به مثابه، یک سازمان رشد یابنده، همیشه در طول تاریخ مورد توجه بوده است. وظیفه اصلی نظام آموزشی، تأمین و تربیت نیروی انسانی متخصص و کارآمدی است که در زمینههای گوناگون اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، راه را برای توسعه پایدار و شکوفایی اقتصادی و اجتماعی هموار سازد.
نیل به این اهداف درنظام آموزشی، مستلزم برنامهریزی دقیق ، مدیریت و رهبری افراد لایق و کاردانی است که بتوانند برنامهها را با موفقیت اجرا کنند، از آنجائیکه فرآیند آموزش و پرورش با انسان سروکار دارد و چون انسان موجودی پیچیده است، از این رو نظام آموزشی و کارورزان آن به ایفای دشوارترین و پر مسئولیتترین وظایف اجتماعی اشتغال دارند، چرا که تربیت انسان با در نظرگرفتن کلیه ابعاد و ویژگیهایش نیاز به سازماندهی اصولی و علمی و کارشناسانه دارد.
تربیت بدنی بخشی از تعلیم و تربیت عمومی است که ممکن است با فعالیتهای متنوع و دامنه وسیع برنامههایش به صورت روزافزون، عاملی تقویتکننده و یاریرسان باشد، که سیستم آموزش و پرورش هر جامعهای در راه رسیدن به اهدافش از آن برخوردار است. رفتار دانشآموزان به ویژه رفتارهای عاطفی و اجتماعی، فیزیکی آنها در اثر ارتباط و تعامل مداوم با والدین و دوستان و عوامل محیطی شکل میگیرد. در این مراحل، اگر روشهای صحیح تعلیم و تربیت مبتنی بر اصول علمی ناشی از علوم مختلف مانند روانشناسی در تربیت بدنی، به
کار گرفته شود میتوان امیدوار بود که دانشآموزان در ابعاد مختلف به رشد مطلوب دست یابند. در این میان بخش اعظم یادگیریهای مختلف حرکتی، اجتماعی و تربیتی دانشآموزان به واسطة بازی و فعالیتهای جسمانی حاصل میشود به عبارتی دیگر بازی و ورزش به عنوان یکی از شکلهای تماس اجتماعی، ضمن پرورش قوای فیزیکی، به تربیت و یادگیری قوای عقلانی و تربیتی نیز کمک میکند.عملکرد دانشآموزان در زمین ورزشی وفعالیت بدنی یک مسئله مهم برای پژوهشگران آموزشی میباشد.توسعه ورزش در مدارس نه تنها میتواند باعث سلامت بدنی و روانی شود، بلکه علت نشاط وشادی در جامعه و بهبود عملکرد آموزشی در حوزههای دیگر است. عوامل انگیزشی یکی از فاکتورهای موثر بر عملکرد دانشآموزان، و تفاوتهای فردی یکی از موضوعات مهم در انگیزش افراد است (جمشیدی و همکاران،1391).
دانشآموزان غیر ورزشکار و بدون فعالیت، بدون پذیرش هر گونه تعهد اجتماعی، دارای استرس و اضطراب بالا، ریشه هر نظام آموزشی را سست خواهد کرد. لذا توجه روزافزون به بخش تربیت بدنی مدارس آموزش و پرورش باعث تشکیل خیل عظیمی از جمعیت سالم، پرتلاش، متعهد و هدفدار، خواهند شد و برای دستیابی به این امر مهم باید برنامهریزیهای دقیق، اصولی و کاربردی و روانشناسانه در بخش تربیت بدنی مدارس انجام گیرد (محرم زاده، مهرداد، 1376).
در نتیجه با توجه به اهمیت موضوع، پژوهشی با عنوان مقایسه متغیرهای شناختی ـ انگیزشی دانشآموزان ورزشکار و غیرورزشکار شهرستان تبریز انتخاب شده است که در صدد دستیابی به علل و عوامل ـ انگیزشی دانشآموزان در پرداختن به فعالیتهای بدنی و درنهایت ورزشکار شدن آنها میشود.
1.1. بیان مسأله
امروزه عملکرد دانشآموزان در زمینه ورزش و فعالیتهای جسمانی مقولهای مهم و مورد توجه دستاندرکاران تعلیم و تربیت است بهبود ورزش در مدارس، نه تنها موجب سلامت روح و جسم فراگیران میشود بلکه نشاط جامعه و بهبود عملکرد تحصیلی فراگیران در سایر زمینهها را نیز همراه خواهد داشت. گرایش به تربیت بدنی و ورزش از جمله مسائلی است که در سالهای اخیرمورد توجه دانشمندان تربیتی و اجتماعی قرار گرفته است. گرایشهای ورزشی دانشآموزان وسیله مناسبی برای رشد و تعالی بخشیدن به شخصیت آنها است. از طرف دیگر گرایش فزاینده به ورزش و عملکردهای ورزشکاران باعث پیدایش مسائل و موضوعات اجتماعی، روانشناسی و حتی سیاسی شده است.
یکی از رویکردهای مهم در تعیین رابطه میان عوامل انگیزشی و شناختی با پیامد تحصیلی و عملکرد که در دو دهه گذشته توجه زیادی به خود جلب کرده رویکرد شناختی و اجتماعی دوئک میباشد. مفاهیم کلیدی این رویکرد را: 1- باورهای هوشی و2- اهداف پیشرفت تشکیل میدهند، دوئک در این رویکرد باورهای هوشی را به باور هوشی افزایشی و باور هوشی ذاتی تقسیم کرده و توضیح داده است که باور هوشی افزایشی به این مطلب اشاره دارد که هوش، کیفیتی انعطافپذیر و قابل افزایش است و دانشآموزانی که باور افزایشی دارند بر بهبود مهارتهایشان تاکید دارند، و تا حد امکان برای غلبه بر ناکامیها و شکستهای گذشته تلاش میکنند. در مقابل، باور هوشی ذاتی به این مطلب اشاره دارد که هوش کیفیتی ثابت و غیرقابل افزایش است و دانشآموزان با باور هوشی ذاتی برای رسیدن به اهدافشان و غلبه بر مشکلات، حداقل تلاش را به خرج میدهند (رستگار و همکاران، 1390).
کاربرد نظریه اهداف پیشرفت در محیطهای ورزشی نیز کاملاً تایید شده است، در همین راستا محققان کلاس درس مانند (آمزوآرکر1988، نیکولز 1984 و 1989، هاشمی 1387 ) بیشتر از دو دهه از نظریه دستیابی به هدف، برای بررسی انگیزة دانشآموزان استفاده کردند. اخیراً این نظریه در زمینه تربیت بدنی نیز بررسی شده است. اگر چه این نظریه به چند دهة قبل ارائه شده است، اما کار نیکولز(1989، 1984) این نظریه را پیشرفت داد و به محققان تربیتی معرفی کرد. (هاشمی، 1387)
در واقع تحقیقات اخیر در تاکید نظریه نیکولز نشان داده است که واقعیت اجتماعی تجربه ورزشی به نوع جهتگیری هدفی آن، وابسته است و نوع تعبیر از پیشرفت ورزش تحت تاثیر مجموعهای از ادراکات، نگرشها و باورهاست (جمشیدی، 1385).
فرم در حال بارگذاری ...