وقتی كه جغد طلاق بر آستانه ی خانه ای نشست و غبار غربت و تنهایی فضای غمگین آشیانه ای را در خود گرفت، جوجه های بی پناه و سرگردان در جستجوی پدر و مادر خویش پرپر می زنند. گاه در دامن مادر می آویزند تا لانه را رها نكند و گاه پدر را صدا می زنند تا برای همیشه تركشان نگوید، زیرا آنان هنوز در آستانه ی پروازند، هنوز دهان گرسنگی خود را برای غذای محبّت والدین گشوده اند، هنوز گرمای تن مادر را می طلبند تا بال و پر بگشایند و در آسمان پاك و صاف خوشبختی اوج گیرند و زمزمة صدایشان دشت سرسبز زندگیشان را پراكند، ولی اكنون این جغد طلاق است كه بر سرشان فرود آمده و كابوس غربت و اندوه بر چشمان منتظرشان نشسته است. اینك پدر یا مادر كدامیك پرواز را تا انتها به آنان خواهند آموخت؟ كدامیك بال نوازش بر سر این جوجگان بی پناه خواهد گسترد؟ كدامیك فروغ محبّت را به لانه ی تاریك هدایت خواهد كرد؟ و اینها پرسشهایی است كه كودك در جستجوی پاسخ آنان است.
او قانون نمی داند، او تنها می خواهد به یك اندازه با هر دوتای پدر و مادر باشد و از رنج بی پدری یا بی مادری به یك میزان افسرده و نگران است.
فراموش نكنیم كه طلاق یك فاجعه است امّا اگر تنها راه حل موجود باشد وظیفه داریم اثرات مخرب آنرا به حداقل برسانیم. كودكان قربانیان بلافصل طلاق والدین خویشند. اگر نتوانستیم فضای مطلوب و شادی بخش خانوادگی را برایشان فراهم كنیم دست كم باید بیاموزیم كه چگونه آنها را از صدمات ناشی از طلاق تا حد امكان در امان داریم.
طلاق یكی از غامض ترین پدیده های اجتماعی عصر ما را از دیدگاه كسانی كه بیش از همه آنها لطمه می بینند بررسی می كند. پدیدة طلاق (راه حل) رایج و قانونی، عدم سازش زن و شوهر، فروریختن ساختمان خانواده، قطع پیوند زناشویی و اختلاف ارتباط پدرو مادر با فرزند، توجه اصلی به پیامدهای طلاق و اثرات روحی، عاطفی، اجتماعی و اقتصادی آن بر فرزند است و در كنار آن به علل و موجبات طلاق اشاره ی كوتاهی كرده، سابقه ی طلاق به 20 قرن می رسد. مذاهب عمده همانگونه كه در زمینه ی ازدواج و روابط زن و مرد رهنمودها و معیارهایی مقرّر كرده اند به امكان قطع این رابطه و نحوه ی آن نیز پرداخته اند امّا فقط در چند دهه ی اخیر است كه طلاق به عنوان یك مسأله ی جدی اجتماع مطرح است.
من با طرح این مسأله و تحقیق در این مورد و با بیان اینكه طلاق بلای خانمان سوز است در صدد بررسی علل و عوامل اصلی این پدیده ی شوم برآمدم تا خوانندگان این تحقیق این مسأله را جدّی تر گرفته و راهكارهای آنرا برای زندگی خود در نظر گیرند تا بتوانند خود را از دام این بلا برهانند.
بیان مسئله: طلاق
طلاق در لغت به معنی گشودن گره و رها كردن است. در فقه اسلامی در تعریف طلاق گفته اند: طلاق عبارتست از زائل كردن قید ازدواج با
لفظ مخصوص. (صفائی، امامی، 1372، ص 259).
در حقوق امروز ایران طلاق ممكن است به حكم دادگاه یا بدون آن واقع شود و در تعریف آن می توان گفت: طلاق عبارتست از انحلال نكاح دائم با شرایط و تشریفات خاص از جانب مرد یا نماینده ی قانونی او. بنابراین طلاق ویژه ی نكاح دائم است و انحلال نكاح منقطع از طریق بذل یا انقضاءِ مدت صورت می گیرد. ماده ی 1139 قانون مدنی در این باره می گوید: «طلاق مخصوص عقد دائم است وزن منقطعه با انقضاء مدّت یا بذل آن از طرف شوهر از زوجیت خارج می شود. (همانجا، صص 259-260)
طلاق یكی از آسیب های اجتماعی است كه در چند دهه ی اخیر در اكثر كشورهای جهان رشد روزافزونی داشته است. در ایران نیز طبق آخرین آمار مربوط به سازمان ثبت احوال كشور، كل موارد ثبت شده ی طلاق در مناطق شهری و روستایی ایران در سال 1371 معادل 33983 مورد بوده است كه این شاخص با حدود 80% افزایش در سال 1380 به 61013 مورد رسیده است. عمق مسأله زمانی آشكار می شود كه نتایج پژوهش های متعدد داخلی و خارجی در زمینة تأثیرات عمیق روان شناختی، اجتماعی، اقتصادی و حتی قانونی طلاق بر روی همه ی كسانی كه به نحوی در آن درگیر هستند، در نظر گرفته شود.
با این وجود، در جریان زندگی یك زوج، گاه شرایطی پیش می آید كه طلاق، این «مكروه ترین حلال خداوند» اجتناب ناپذیر می گردد. در چنین شرایطی همچون هر موقعیت استرس آور دیگری در زندگی، لازم است به مقابله با آن پرداخت و در جهت به حداقل رساندن آسیبها و عوارض ناشی از آن تلاش كرد. در این میان كودكان و نوجوانانی كه ناخواسته در معرض این پدیده قرار گرفته و ناچار به سازگارشدن و انطباق با چالشها و تغییرات ناشی از آن می گردند، به لحاظ آسیب پذیری بیشتر، نیاز ویژه ای به توجّه و مراقبت و اقدامهای خاص دارند. (قدیری، 1382، ص1)
چنانچه عملی در زندگی از جانب مرد دیده شود كه ادامه ی زندگی زن با او صلاح نباشد یا موجبی در زن باشد كه برای مرد ادامه ی زندگی سخت و مشكل باشد، اگر رفع آن علّت ممكن نباشد و مورد و زمینه برای طلاق مهیا باشد، طلاق امری شرعی و بی مانع است. در این مورد زن و شوهر و خانواده ی طرفین از تشدید مسأله باید بپرهیزند و از هرگونه سخن ناروایی نسبت به مرد یا زن یا خانواده ی هر یك از آن دو نفر خودداری كنند.
اختلاف مرد با همسرش اگر علّتی شرعی داشته باشد موجب این نگردد كه دیگران یا خود آن دو نفر دچار گناهان زبان از قبیل: غیبت، تهمت و تحقیر و سرزنش و استهزاء گردند، كه این گونه گناهان باعث ازدیاد شعله ی كینه ی زن و مرد و خانواده های آنان نسبت به یكدیگر و باعث عذاب انسان در روز قیامت است.
متأسّفانه با پیش آمدن زمینه ی طلاق، درِ غیبت و تهمت و كینه توزی در خانواده ها باز می شود و تعداد زیادی از افراد خانواده دچار این گناهان سنگین و شقاوت بار می گردند.
زن یك وقت زن زندگی نیست و تحمّل او برای مرد بسیار مشكل، یا مرد مردی است كه در ضمن عقد شرایطی را با زن امضاء كرده كه در صورت عملی نشدن آن شرایط زن حق طلاق داشته باشد و یا بالعكس. در این وقت فقط باید با آرامی و آرامش و بدون آلوده شدن به معصیت، طلاق صورت بگیرد، نه اینكه منجر به جار و جنجال و دعوا و كشیده شدن پای دو خانواده به معركه و تحقّق همه گونه معصیت حق و آبروریزی برای دو خانوادة آبرودار شود. (انصاریان، 1375، صص 533-534).
طلاق می تواند چنان تجربه ی دردناكی باشد كه بسیاری از والدین پاسخگویی به نیازهای كودكان خود را درست در زمانی كه خودشان به حمایت هیجانی و توجّه بیشتری نیاز دارند، دشوار می یابند. برای كمك به بچّه هایتان در سازگاری با طلاق، باید یاد بگیرید كه احساسات خودتان و شرایط جدید را اداره كنید.
طلاق یك رویداد منحصر به فرد نیست، بلكه فرایندی است كه در جنبه های مختلف آن در طول زمان آشكار می گردد و این مستلزم یك رشته تغییرات و سازمان یابیهای مجدّد خانواده می باشد كه ممكن است چند سال طول بكشد. با رویدادها و هیجانهایی كه به همراه این تغییرات پدید می آیند، نمی توان یك شبه برخورد كرد. سازگاری یافتن برای هر یك از اعضاء خانواده مستلزم زمان است.
جدایی و طلاق می تواند طیف وسیعی از عواطف و هیجانهای مختلف را برانگیزد. شما ممكن است احساسات خشم، انزوا، اضطراب، سرخوشی، افسردگی، گناه، از دست دادن كنترل، ترس، بی كفایتی و ناامنی را تجربه كنید. ممكن است به توانایی خود در برخورد با نیازهای فرزندانتان تردید نمایید، زیرا همزمان با فشار نیازهای خودتان هم مواجه هستید، گاهی اوقات والدین ممكن است احساس كنند كه در مورد بچّه هایشان كوتاهی كرده و در ارزشمندی و كفایت خود شك كنند. باید دانست كه این هیجانها و دشواریها، بخش طبیعی عبور از جریان جدایی و طلاق محسوب می شوند. (قدیری، 1382، صص 17-18).
تمام و احتمالاً بسیاری از طلاق گرفتن ها راحت و آسان نیست. تعداد اندكی از طلاق ها به رشد متقابل تمام افراد درگیر می انجامد. طلاقی كه به طور دوجانبه انتخاب شود و همزمان با رشد زندگی دو طرف به وقوع بپیوندد و به دلایل یكسان به آزادی بیشتر جهت رشد تمام افراد بیانجامد «طلاق بر حق» است. كار بالینی ام نشان داده كه «طلاق برحق» بی نهایت نادر است. «طلاق به ناحق» زمانی كه یك یا هر دو طرف احساس درماندگی می كنند، یعنی وقتی كه به طور دوجانبه رشدی صورت نمی گیرد، هنگامی كه خشم و سرزنش، احساس بی عدالتی و كمبود احترام به خود گریبان گیر هر دو عضو شده است، به نظر می رسد طلاق «به ناحق» برای یكی از والدین یا هر دو رخ می دهد، در حالیكه «طلاق بر حق» به طور دوجانبه انتخاب می شود، تصمیمی كه طی زمان و به دلیل واضح و اظهار شده در چهارچوب كل نهاد خانواده تكامل یافته است. (گنجی زاده، 1379، صص 627-628).
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد
یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
:
اكنون كه در آستانه قرن بیست و یكم به سر می بریم با توجه به پیچیدگی و تغییرات روزافزون جامعه و رشد، توسعه فن آوری، مساله فشار روانی در جامعه یك مشكل چشمگیر و خطرناك به نظر می رسد. هر چند كاربرد واژه استرس در روانپزشكی سابقه طولانی دارد ؛ولی در سالهای اخیر استفاده از آن در روانشناسی مدیریت و رفتار سازمانی نیز متداول گردیده و به سبب رایج بودن آن در زندگی اجتماعی افراد، بخشی از مباحث سازمانی به استرس اختصاص یافته است.
كسی به درستی نمی داند كه آیا فشار روانی واقعا در حال حاضر بیش از گذشته است یا خیر، اما كارشناسان معتقدند نفوذ این پدیده روزافزون است. دكتر بنسون از دانشگاه هاروارد می گوید ما در دنیایی از بی ثباتی و عدم امنیت زندگی می كنیم هر چیزی از تهدید اتمی گرفته تا نداشتن تامین شغلی و اثرات زیانبار داروها گواه این مدعاست. (الیوت، 1370، ص13)
استرس فرسودگی بدنی یا عاطفی است كه بر اثر مسایل و مشكلات واقعی یا تصوری پدید میآید. استرس گاه سبب رسیدن آسیبهای فراوانی به فرد و سازمان می شود. فشار روانی در فرد باعث می شود كه بدن وظایفی را كه به طور عادی و به سادگی میتواند انجام دهد با دشواری بیشتر به انجام برساند. نزاع با یك همكار ،محروم شدن از پاداش، دیر رسیدن به سر كار، پیش آمدن یك مشكل مالی و از دست دادن یكی از نزدیكان همه نمونه هایی از عوامل فشار زای روانی فردی است. تغییراتی كه در محیط سازمان پدید می آید، همچون تغییر در گردش كار، استفاده از تكنولوژی تازه، برپایی جلسات اداری، بحث درباره نیازهای هر بخش، بحث های مالی و بودجه ای ،كمی در آمد موسسه، قوانین و مقررات محدود كننده، تزلزل وضع سازمانی كاركنان، فشار مدیریت و كارمندان، فشار هیئت مدیره یا روسای سازمان بر مدیر را می توان نمونههایی از عوامل فشار روانی سازمانی به حساب آورد. (علوی، 1378، صص 34-33)
بیان مسأله
در دنیای كنونی استرس به عنوان یكی از آفات نیروی انسانی محسوب شده است، اثرات مخرب استرس بر زندگی فردی و اجتماعی كاملا
مشهود بوده و مدیران یكی از آسیب پذیرترین قشرها در برابر استرس هستند.علی رغم این نظر كه فشارهای عصبی مفید نیز وجود دارد و مقداری از فشارهای عصبی برای ایجاد تحرك و تلاش در انسان ضروری است زمانیكه بحث فشار عصبی مطرح می شود بیشتر به عوارض و ضایعات آن توجه شده و فشار عصبی مضر مد نظر قرار می گیرد.به هر حال فشار عصبی آثار فراوانی بر عملكرد فعالیتهای اعضای سازمان دارد، فشار عصبی حاد نیروی انسانی سازمان را ضایع می كند و پایه های سازمان را متزلزل می سازد بدین ترتیب است كه فشار عصبی در سازمان همچون آفتی نیروها را تحلیل می برد و فعالیتها و تلاشها را عقیم می سازد. از میان نشانه های عمومی استرس موارد زیر از جمله بی اشتهایی یا اشتهای زیاد، بیخوابی یا خواب بیش از اندازه، دردهای مداوم ،خلاء ذهنی و احساسی، فشار در محیط كار، درگیری با كارفرما، ترس از شكست، و غیره آشكارتر است. (غفوریان، 1375، ص37)
به طور كلی، بروز فشار در سازمانها كارآیی نیروها را می كاهد، همكاری جای خود را به رقابت مخرب می دهد و ارتباطات سازمانی مختل می گردد. مدیری كه گرفتار فشارهای عصبی و روانی است نمی تواند با زیر دستان خود رابطه صحیح برقرار نماید، با فرادستان خود دچار مشكل می شود و ارباب رجوع را از خود ناراحت می كند. به علاوه، عوارض ناشی از كم كاری، تاخیر، غیبت، جابجایی، ترك خدمت و در نتیجه كاهش بهرهوری و عوارض فیزیكی ـ روانی فشارهای عصبی، خسارتهای جبران ناپذیری را برای سازمانها به ارمغان میآورد.
در میان سازمانهای اجتماعی، هیچ سازمانی به اندازه آموزش و پرورش حساس نیست، زیرا همچنانكه می دانیم آموزش و پرورش زیر ساز تمامی سازمانهای یك جامعه است و در این میان مدیران آموزشی از مهمترین اركان تعلیم و تربیت می باشند. بنابراین بررسی عوامل فشار زای مدیران آموزشی می تواند گام مثبتی در جهت ارتقای شغلی آنان از طریق كاهش یا تعدیل تاثیر عوامل فشارزا و در نتیجه ،ارتقای آموزش و پرورش باشد.
ضرورت و اهمیت موضوع
بر اساس گزارش آكادمی امریكائی پزشك خانواده، دوسوم بیماران پزشك خانواده دچار ناراحتی های متاثر ار فشار روانی بوده اند در همین حال هزینه های سنگین ناشی از آثار اینگونه ناراحتی ها در غیبت افراد، هزینه های سرسام آور درمانی شركتها و كاهش تولید، صاحبان صنایع را بیمناك كرده است. سرطان، ناخوشی های ریوی، تلفات ناشی از سوانح، سیروز كبدی و خودكشی كه در آمریكا شش عامل مهم مرگ و میر تلقی می شود سهم عمده ای ایفا می كند. فشار روانی همچنین در تسریع شرایط منتهی به طلاق نقش مهمی ایفا می كند.
توجه به شیوع فشار روانی عكس العمل های گسترده ای را برای مقابله با آن به دنبال داشته است. داروها ی رفتاری برای مقابله با بیماریهایی كه در ارتباط با فشار روانی هستند عرضه شده اند و راههای چگونگی تاثیر عوامل عاطفی در بنیه دفاعی بدن تحت مطالعه میباشد. شركتهای بزرگ برنامه های جامعی برای كنترل فشار روانی برای مجریانی كه در این زمینه در زحمت هستند تدارك دیده اند.
به دو دلیل بررسی عوامل سازمانی موثر در فشار روانی ضروری است. نخست آنكه كوتاهی در این امر می تواند بر توان منابع انسانی یك سازمان زیانهای فراوان وارد سازد و پی آمدهای منفی اقتصادی مانند كاهش تولید یا تولید پر از كاستی را فراهم آورد ، دوم آنكه هر گاه این عوامل به درستی باز شناخته شود و با تدبیر و دور اندیشی هدایت و سرپرستی گردد می تواند در بهبود كار و بالارفتن خشنودی كارمند وافزایش بازده سازمان موثر آید.در غیر این صورت ،سازمان برای فشارهایی كه در درون خود پدید میآورد یا نا خواسته در درون آن پدیدمی آید باید هزینه ای بس گزاف بپردازد. (طوسی، 1375، ص 75)
از آنجاییكه آموزش و پرورش وظیفه بسیار سنگین هدایت نسل آینده را به عهده دارد، و به واسطه اینكه درصد زیادی از افراد جامعه به عناوین مختلف در امر آموزش و پرورش درگیر هستند، انجام تحقیقات كاربردی كه بتواند مسائل و مشكلات این حوزه را شناسایی و حل كند و بر پیشرفت و بهبود عملكرد این بخش مهم از جامعه تاثیر بگذارد ضروری به نظر میرسد. شناسایی عوامل فشار زای شغلی مدیران آموزشی نیز می تواند یكی از این نوع تحقیقات است كه میتواند گامی هر چند كوچك در این ورطه عظیم باشد.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد
یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
كتاب ریاضی سال دوم راهنمایی تألیف هیأت مؤلفان كتب درسی آمده است: درس ریاضی یكی از درسهای مهم و بنیادی است، در این درس دانشآموزان روش درست اندیشیدن را در حل مسائل فرا میگیرند و با محاسبههای عددی مورد نیاز در سایر درسها آشنا شده و كاربردهای ریاضی را در حل مسألههای روزمرة زندگی یاد میگیرند. دانشآموزان عموما به اهمیت ریاضی واقفند و میدانند داشتن پایهای خوب در درس ریاضی تا چه حد به پیشرفت آنها در سایر درسها كمك میكند، اما اغلب نمیدانند كه درس ریاضی را چگونه باید آموخت. (ص 4)
همچنانكه عنوان شد درس ریاضی به عنوان یك درس پایه و مبنایی برای تعیین رشتههای تحصیلی دوره متوسط جایگاهی ویژه را در دروس دوره راهنمایی و پس از آن به خود اختصاص داده است و حل مسأله در شمار وظایف اصلی دانشآموزان و پرحجمترین تكلیف درسی میباشد و به اعتقاد پژوهشگران (مایر و همكاران، لوئیس و مایر، 1978) حل مسأله هسته اصلی برنامه درس ریاضی محسوب میشود (مایر و همكارن 1986 ترجمه فراهانی، 1376)
لذا پژوهش حاضر با بهرهگیری از آموزههای روانشناسی تفكر حل مسئله و پیروی از رویكرد تجربی آموزش راهبردهای حل مسأله ریاضی (الگوی پولیا)، تأثیر آن را بر نگرش و پیشرفت تحصیلی ریاضیات در دانشآموزان سال دوم راهنمایی مورد نظر قرار داده است.
بیان مسأله:
علیرغم اختلاف نظرهایی كه در تعریف نگرش بین روانشناسان مختلف وجود دارد، روی هم رفته تعریف سه عنصری نگرش تعریفی است كه بیشتر روانشناسان روی آن اتفاق نظر دارند. عنصر شناختی شامل اعتقادات و باورهای شخصی درباره یك شیء یا یك اندیشه است، عنصر احساسی یا عاطفی آن است كه معمولا نوعی احساس عاطفی با باورهای ما پیوند دارد و تمایل به عمل، به آمادگی برای پاسخگویی به شیوهای خاص اطلاق میشود. (كریمی، 1380)
علاقه به درس، دقت، كوشش و پشتكار یاد گیرنده را افزایش میدهد و در نتیجه بر یادگیری تأثیر مثبت دارد بنابراین كوشش در بالا بردن سطح علاقه یادگیرنده یكی از تدابیر مهم آموزشی معلم به حساب میآید و بهترین راه جلوگیری از بیمیلی و بیعلاقگی در یادگیرنده و افزایش سطح علاقه و نگرش مثبت او نسبت به یادگیری و فعالیتهای آموزشگاه و فراهم آوردن امكانات كسب توفیق است. (سیف، 1380). در تمام طول تاریخ آموزش و پرورش حل مسأله یكی از هدفهای مهم آموزشی معلمان به شمار میآمده است. از بركت پیشرفتهای روانشناسی علمی معاصر روز به روز بر اهمیت این موضوع افزوده شده است، روانشناسان و نظریهپردازان مختلف بر نقش یادگیرنده در ضمن فعالیتهای مختلف یادگیری بویژه فعالیت حل مسأله در كشف و ساخت دانش تأكید فراوان داشتهاند. جان دیویی، جروم برونر، ژان پیاژه، لئو ویگوتسكی از جمله كسانی هستند كه بر نقش فعالیت یادگیرنده در جریان حل مسأله بر دانش اندوزی تأكید داشتهاند و نظریه سازندگی یا ساختنگرایی یادگیری از ثمرات افكار این اندیشمندان است. بنا به گفته كیلپاتریك (1918 به نقل از آندرز، 1998) یادگیری در آموزشگاه باید هدفمند باشد نه انتزاعی و یادگیری هدفمند از راه واداشتن دانشآموزان به انجام پروژههای مورد علاقه و انتخاب خودشان بهتر امكانپذیر است. (سیف، 1380)
در جامعه ما افراد زیادی در حال تحصیل در مقاطع مختلف آموزش و پرورش هستند و علاوه بر آن نگرش سنتی و احتمالا منفی نسبت به یادگیری و كاربرد ریاضی وجود دارد. این مشكل بخصوص در مورد درس ریاضی پررنگتر و جدیتر مینماید. روش راهبردهای حل مسأله روشی است كه با مشخص كردن مراحل و اصولی كه در پی خواهند آمد میتواند كمك شایانی در جهت رفع این معضل نماید. تحقیق حاضر به دنبال مشخص كردن تأثیر آموزش روش راهبردهای حل مسأله در تغییر نگرش و پیشرفت تحصیلی در درس ریاضی میباشد.
ضرورت تحقیق:
همچنین نگاهی به درصد عدم قبولی و عدم رضایت دانشآموزان از درس ریاضیات و دیگر مشكلاتی كه دانشآموزان را در این درس با دردسر مواجه ساخته است، بعلاوة عدم وجود ذهنیت روشن و منطق والدین از این درس، پژوهشهایی را میطلبد، كه استراتژی حل مسئله در ریاضی نیز یكی از این پژوهشهاست و در پژوهش حاضر مورد توجه است. (اصغری نكاح، 1378)
صالحی و سرمد (1373) مینویسند اكنون زمان آن فرا رسیده است تا این كمبودها را جبران نموده و نظامهای كاربردی برای آموزش حل مسأله ایجاد نمائیم و آموزش و پرورش ما به پژوهشهای متعدد و گستردهای نیاز دارد تا ابتدا اصول حاكم بر این آموزش و سپس شیوههای كاربردی آن را كشف نموده و نهایتا جایگاه این شیوهها را در یك برنامه درسی آموزشگاهی مشخص كند.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد
یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
:
در طی قرن حاضر یکی از زمینه های مطالعاتی که توجه روز افزون بسیاری از متخصصان رشتههای مختلف را به خود جلب نموده است ، بررسی نقش جنسیت و تفاوت های مربوط به آن در زمینه های گوناگون علمی است. یکی از مباحث جالب در حرفه روانپزشکی و پزشکی نیز تفاوتهای وابسته به جنس و ابتلا به بیماریها و اختلال های عنوان شده در راهنمای آماری و تشخیص اختلال روانی (DSM IV) میباشد. در بخش همه گیرشناسی اختلال ها ، نرخ بروز بیماریها ی مختلف در دو جنس، تفاوت های فراوانی را نشان می دهد. برای مثال، مردها در خطر بیشتری برای ابتلا به بیماریهای قلبی – عروقی ، الکسیم، پسیکوپاتی (جامعه ستیزی) می باشند. در حالی که زنها در طول زندگی شان بیشتر در خطر ابتلا به بیماریهای مربوط به تیروئید، اختلال های خوردن و افسردگی هستند. (نمازی 1379)
اختلال افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روانپزشکی، با شیوع 25% – 15% در طول عمر به شمار می رود (جود، 1994). افسردگی نه تنها در بسیاری از پژوهش ها ، رایج ترین اختلال روانی گزارش شده، بلکه شاید از قدیمی ترین نشانگان روانی باشد که در متون پزشکی بدان پرداخته شده است. ( یانکرز، 1382)
تفاوت های مربوط به جنس در بروز افسردگی می تواند پس از بلوغ شروع شده و ادامه یابد. ابتلا به افسردگی به ویژه افسردگی یک قطبی، افسردگی مربوط به اختلال های عاطفی فصلی در بین زنها بسیار شایع تر از مردها است. در مجموع حوادث مربوط به سیکل باروری تا حد زیادی زمینه ساز مشکلات عاطفی زنان شناخته شده است. برای مثال می توان از افسردگی همراه با داروهای ضد حاملگی ، افسردگی مربوط به قاعدگی، افسردگی پس از زایمان و افسردگی دوران یائسگی را نام برد. (نمازی 1379)
در چند دهه گذشته نشانگان افسردگی پس از زایمان مورد توجه بسیاری از متخصصان علوم پزشکی و روان شناسی قرار گرفته است . افزایش پژوهش در این زمینه دلایل گوناگونی دارد. یک دلیل آن است که اگر چه تولد نوزاد در مقطعی از زمان برای بسیاری از خانواده ها اتفاق می افتد، ولی بسیاری از مادران در این دوره یک تغییر و تحول جسمی و روانی را نشان می دهند. ماههای آبستنی زن، حساس ترین دوره زندگی هر خانواده است، زیرا از یکسو وضعیت جسمی و روانی و عاطفی زن آبستن در شرایط ویژه ای قرار دارد که نیاز به مراقبت در تمام وضعیت های مذکور را دارد و از سوی دیگر موجودیت جسمی – روانی یک انسان دیگر (جنین) در بطن وجود مادر آبستن در حال شکل گیری است. جنین نیاز به مادری دارد که از نظر جسمی و بهداشتی سالم باشد، از نظر روانی – اجتماعی ایمن باشد. در صورت مساعد بودن
وضعیت مادر ، ظرفیت های ژنتیک تخمک بارور شده در طی 9 ماه بارداری بالفعل می گردد. پس از دوران بارداری، دوران نوزادی و سال های اولیه کودکی نیز برای رشد و تحول جسمی – روانی سالم، نیاز به مادر واجد سلامت جسمی، روانی و اجتماعی دارد (مهری نژاد، 1381).
این مرحله از زندگی می تواند برای مادر، کودک و کل خانواده آسیب زا باشد. دوران پس از زایمان طبیعتاً یک دوره انتقالی است و بسیاری از رویدادها تغییر می یابند. نقش ها، الگوها و ارتباطات باید تجدید گردند. با این حال انتظار جامعه و فرهنگ این است که مادر شدن امری طبیعی است که اکثر مردم با آن سازگار می شوند (گروئن، 1990 به نقل از خمسه 1381).
اولین بار مارسه (1858) به طور سیستماتیک نشان داد که دوره پس از زایمان، مخصوصاً شش هفته پس از آن یک دوره آسیب پذیری مهم برای ابتلا به اختلال های روانی می باشد و افسردگی می تواند در فرایند دلبستگی و تعهد طبیعی مادر، مراقبت موثر او از طفل و مهارتهای او بعنوان یک مادر مداخله کند و زمان پس از تولد یا زایمان به عنوان دوره افزایش خطر شیوع افسردگی در زنان قلمداد می شود.
اختلالات خلقی پس از زایمان که به فراوانی پیش می آید و معمولاً گذرا است، نزد عموم مردم مساله ای شناخته شده است. اما در برخی موارد این حالتها بصورت بیماری افسردگی و مداوم و پایدار ظهور کرده و درمان جدی و منظمی را نیاز دارد. افسردگی شایعترین حالت روانی پس از زایمان است و باید توجه داشت حالت های اسکیزوافکتیو و اسیکزوفرنی و تیرگی شعور هم پس از زایمان دیده می شوند و در برخی موارد اسیکزوفرنی ابتدا به صورت افسردگی ظاهر شده و پس از چند هفته علائم اصلی آشکار می شود (گیلدر، 1989 به نقل از خمسه، 1381).
بطور کلی اکثر منابع موجود اختلال های روانی پس از زایمان را شامل غم پس از زایمان، افسردگی پس از زایمان و سایکوز پس از زایمان می دانند. این اختلال ها از روز سوم پس از زایمان تا یک سال پس از آن امکان بروزشان وجود دارد. (مهری نژاد، 1381)
غم پس از زایمان: اولین نوع افسردگی بعد از زایمان غم پس از زایمان است که به عنوان خفیف ترین شکل اختلالات خلقی پس از زایمان محسوب می شود و در یک شیوع 85-25 درصدی گزارش شده است. علائم این سندرم به نوعی، از اولین روزهای بعد از زایمان شروع می شود و مدتی بعد نیز از بین میرود. (یانکرز، 1382)
افسردگی پس از زایمان: این دومین نوع ناخوشی هیجانی است که مادران جدید نسبت به آن، آسیب پذیر هستند. افسردگی بعد از زایمان معطوف به نوعی از افسردگی است که ممکن است برای ماهها یا حتی سالها به طول بکشد. (یانكرز،1382)
این افسردگی معمولاً در چند هفته اول بعد از زایمان شروع می شود و ممکن است از چند هفته تا یک سال یا بیشتر ادامه پیدا کند. این شکل از افسردگی بوسیله یکسری علائم مختلف مثل خستگی، گریه، تحریک پذیری، احساس بیچارگی یا ناامیدی، وابستگی بیش از حد، احساس عدم کفایت و…… آشکار شود. ( یانکرز، 1382)
سایکوز پس از زایمان: سومین نوع از افسردگی بعد از زایمان می باشد که بسیار کمیاب است . این نوع معمولاً 2 تا 3 هفته بعد از زایمان شروع می شود. کالمری می گوید: توهم و هذیانات در پسیکوزهای بعد از زایمان اغلب خیلی آشکار هستند و مادر معمولاً در تطابق با خواسته های مراقبتی از نوزاد عاجز است. ( یانکرز، 1382)
در ارزیابی بیماران مربوط به پسیکوزهای بعد از زایمان حصول اطمینان در مورد عقاید آنها نسبت به کودک اهمیت حیاتی دارد. بیماران شدیداً افسرده ممکن است عقاید هذیانی مبنی بر غیر طبیعی بودن نوزاد خود داشته باشند. این عقاید هذیانی ممکن است سبب شود که بیمار برای رها ساختن طفل از رنج در آینده اقدام به کشتن او نماید. (ترنر و همكاران، 2006)
با توجه به مطالب مذکور می توان اهمیت بررسی و تشخیص افسردگی های بعد از زایمان را بطور منطقی توجیه نمود. البته شناخت بهتر اختلال افسردگی، می تواند راههای جدید تشخیص و درمان را در اختیار روان شناسان، روان پزشکان و متخصصان زنان قرار دهد. با این حال متأسفانه اکثر مردم از مراجعه به روانشناس – روانپزشک و مراکز روانپزشکی برای حل مشکلاتشان ابا دارند، در حالیکه همین مردم باکمال میل و بدون هیچگونه تردیدی به یک دندانپزشک یا هر متخصص دیگری رجوع می کنند و این تفکر غلط موجب می شود که بسیاری از ناراحتی های جزئی روانی و روحی رو به وخامت گذاشته و سرانجام تبدیل به یک اختلال کامل روانی شود. لذا بایستی با اتخاذ تدابیری از بروز و شیوع این بیماری پیشگیری به عمل آید و یکی از این پیشگیریها، پیشگیری اولیه است که به وسیله آن عامل بروز بیماری ریشه کن می شود و به اصطلاح شرایط طوری فراهم می شود که محیط برای بروز بیماری، نامساعد و غیر ممکن می شود. چون افسردگی علل متفاوت دارد و در بروز آن عوامل متعددی دخالت دارند و در هر دوره ای از دوران تکاملی زندگی این عوامل متعدد نیز فرق می کنند، لذا این پژوهش به جهت اهمیت بررسی افسردگی در زنان خصوصاً پس از زایمان انجام می شود، تا شاید روزی برسد که مراقبت و بهداشت روانی زنان باردار همانقدر مورد اهمیت و بررسی و درمان قرار بگیرند که مراقبت و بهداشت جسمانی آنان مورد توجه می باشد.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد
یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
:
تردیدی نیست كه مهمترین نقشی كه والدین میتوانند در تربیت كودكان خود ایفا كنند، پرورش توانایی خلاقیت آنهاست. زیرا خلاقیت به نحوی بلامنازع عامل كلیه پیشرفتهای بشری است و امكان بروز خلاقیت افراد وقتی مهارتها وانگیزه خلاقیت در كودكی پرورش یابد، بسیار بیشتر است. شاید از آن مهمتر این واقعیت است كه، چنان كه بسیاری از روانشناسان تأكید دارند، خلاقیت و صلاح روح و روان همراه و همگاماند. بدین ترتیب شاید به جرأت بتوان گفت خلاقیت كلید طلایی خوشبختی است.
خلاقیت حوزه افراد «تیزهوش» و «با استعداد» نیست. اگرچه آنها استعداد بالقوه بیشتری دارند كه در راههای خلاق به كار برند. خلاقیت میتواند و باید جزئی از زندگی همه افراد، از جمله افراد تیزهوش، و با استعداد باشد. لیكن مهمترین عامل در خلاقیت، انگیزه برای انجام كارهای خلاق است. استعداد، ویژگیهای شخصیتی، و مهارت به والدین و مربیان نشان میدهد كه كودك چه كاری را میتواند انجام دهد ولی انگیزه نشان میدهد كه چه كاری انجام خواهد شد. چنانكه خواهیم دید انطباق انگیزهها با استعداد و مهارتهای كودك است كه در خلاقیت كارساز میباشد.
برای كودك خود نوعی تصویر ذهنی از آنچه میخواهد شود به دست آورید. تصویری از بزرگسالی كودك كه با ویژگیهای سازگار باشد. تصویی كه او با شور و شوق درونی آن را به مرحله عمل درآورد آنچه باید تأكید گردد، آن است كه تحمیل علائق پدر و مادر بر كودك به هیچ شكل منجر به نیل دستاوردهای اخلاق نخواهد گردید.
به منظور راهنمایی والدین و مربیان در شناسایی خلاقیت كودكان درهر زمینه به تفصیل سه جزء متشكله خلاقیت را كه بعارت از مهارت در زمینه مربوط، مهارتهای تفكر و رفتار و عملكرد خلاق و انگیزه درونی است.
افراد در خلاقترین شرایط خود قرار خواهند داشت اگر در درجه اول به علت علاقه، لذت، رضایت حاصله و چالش كار مبادرت به انجام كاری میكنند و نه از طریق فشار خارجی یعنی انگیزه برونی این اصل را اصل انگیزه درونی خلاقیت مینامند.
خلاقیت واقعی بدون قدری شور و هیجان غیرممكن است.
(مترجمین: دكتر حسن قاسمزاده، پروین عظیمی)
این كودكان و نوجوانان امروز نه تنها باید دستآوردهای گذشته و دانش و فرهنگ فعلی جامعه را حفظ كنند بلكه باید استعداد این را نیز داشته باشند كه آنها را به پیش ببرد و تكامل بخشد.
در عصر ما در سطح ملی و بینالمللی چه از نظر معلم و چه از نظر دانشآموز همهجا با اندیشههای واحدی برخورد میكنیم كه همان اقتضای زمان ما یعنی تخیل، اختراع، ابتكار و خلاقیت است. مطمئناً همیشه افراد خلاق وجود داشتهاند، اما قرن بیستم هم از جهت لزوم آمادگی و هم از جهت حفظ وفاداری به انسان در مقابل دنیای ماشینی چنین ایجاب میكند كه تمام قوای خلاقیت سازندهای را كه بالقوه در افراد بشر وجود دارد به كار گرفته شود.
بیشك یكی از زیباترین ویژگیهای انسان قدرت آفرینندگی و خلاقیت است به واسطه همین ویژگی است كه انسان میتواند اهداف آرمانگرایانه خود را پدید آورد و تواناییهای خود را شكوفا سازد، آنچه پیش از آن در مورد خلاقیت تصور میشد، براساس نگرش نبوغآمیز بنا شده بود و طبق این نگرش، خلاقیت به افراد تعلق داشت، افرادی كه نبوغ استثنایی برخوردار بودند و توانایی ذهنی آنان فراتر از مردم عادی به شمار میرفت.
بنابراین خلاقیت موهبتی آسمانی پنداشته میشد كه صرفاً در اختیار تعداد معدودی از افراد قرار گرفته است و همین افراد خاص كه دارای خلاقیت هستند در شرایط مختلف آن را از خود بروز دهند وهمین افراد هستند كه به اختراعات و اكتشافات نائل میشوند. با فراگیر شدن منطقگرایی اكثر باورهای انتزاعی و همینطور امور ما بعدالطبیعه دستخوش دگرگونیهای عدیدهای شد.
مقولهی خلاقیت و سایر قابلیتهای فكری نیز در همین راستا مورد بررسی دقیق دانشمندان قرار گرفت و با بررسی طیف وسیعی از نمونههای مختلف نتایج بسیار جالبی بدست آمد كه با آنچه تاكنون پنداشته میشد تفاوت عمدهای دارد.
در مورد آموزش تا خلاقیت بخش مهمی از دورههای (تفكر خلاقانه) است كه این تفكر در نتیجه فرآیندهای استثنایی تفكر بروز میكند كه تا حدودی با تفكر عادی كه ما در فعالیتهای روزانه خود به كار میبریم متفاوت است.
احیاء علاقه به روانشناسی خلاقیت قبل از هر چیز دلایل عمیق اجتماعی دارد. بررسیها نشان میدهد كه فرهنگ امروزی استقلال با رفتار از لحاظ اجتماعی و اگر كمتر تحمل میكند و خطرات اجتماعی و فرهنگی همرنگی افراطی در قلمروهای رفتار آشكار ذهنی از طریق نظریههای اجتماعی مورد تأیید قرار گرفته است. پاداشهایی كه برای همرنگی وجود دارد و نبودن نسبی پاداش برای تفكر و عمل مستقل یك مانع اجتماعی برای فرد و یك بازدارنده برای «ابراز وجود» است. به همین دلیل روانشناسان و معلمان جامعه ضمن اشاره به خطرات همرنگی افراطی و رفتارهای قالبی در ركوردی كه در نتیجه آن جامعه را از پیشرفت بازمیدارد، به اهمیت نوآوری و تفكر خلاق برای جامعه را مورد تأكید قرار دادهاند. (بودو، آلن، ترجمه خانزاده 1358)
افراد معلول جسمی- حركتی دارای ویژگیهای شخصیتی معینی هستند كه میتوانیم تأثیر آن را بر فعالیتهای روانی آنها از جمله تفكر خلاق این افراد، مورد بررسی قرار دهیم. معلوم شده است كه معلولیت غالباً در خودپنداری افراد اثرات خاصی بر جای میگذارد. مثلاً وقتی میگوییم خانواده، والدین، دوستان و افراد دیگر در نظر و ادراكی كه فرد از خود دارد موثر است (وابستگی به دیگران، دلسوزی و ترحم نابهجای افراد و نظرهای آن بر خودپنداری افراد تأثیر دارد و در افراد معلول امكان بوجود آمدن این شرایط بیشتر است.)
بیان مسئله:
هرچند روانشناسان در تمام دوران علمی شدن روانشناسی در آثار خود اشارههایی به خلاقیت داشتهاند ولی از اواسط دهه 1950 تغییری جدی در نگرش روانشناسان نسبت به خلاقیت دیده شده و از موضوعی فرعی و گاه حاشیهای به اصلی مهم در روانشناسی تبدیل شد.
با اشاره به همین تغییر است كه گالوین تایلور یكی از محققان مسایل خلاقیت این مسأله را مورد تحقیق قرار دارد. در 6 تا 7 دهه قبل از 1950 فقط تعداد بسیار محدودی مقاله پژوهشی در مورد خلاقیت در ادبیات علمی ظاهر شد، وی از سال 1955 از علاقه و فعالیت فزایندای راههای پژوهشی بسیاری را گشوده است از آن زمان افزایش فوقالعاده زیادی در شور و حرارت نسبت به مسایل خلاقیت ظاهر گشته است. (دكتر تیمور آقای نیشانی، 1377).
مشخص شده است كه برای استفاده و پرورش و ظهور این نیروهای خلاق، افراد باید در خلاق بودن هیچ محدودیت اجتماعی نداشته باشند. باید آزاد باشند و برای اندیشهها و نوآوریهای بكر و مهم از لحاظ اجتماعی و فرهنگی پاداش گیرند. اندیشههای یگانه و مسایل ابتكاری و شیوههای جدید حل آنها محصول یك جامعه نوآور است و پیشرفت مداوم اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و آموزشی تا حد زیادی به خلاقیت اعضای جامعه بستگی دارد. ولی متأسفانه این جنبه در جامعه ما كمتر مورد بررسی قرار گرفته است و در دبستانها خلاقیت هر روز كمتر از پش مبنای تعلیم و تربیت افراد قرار میگیرد. (آلن بودو، ترجمه خانزاده، 1358).
علم جدید روانشناسی خلاقیت نیز مانند سایر پدیدههای روانی بر كثرت عوامل و حقایقی كه به طریقی بر خلاقیت موثر تأكید دارد. یعنی یك سری عوامل بیرونی و درونی بر تفكر خلاق تأثیر میگذارند كه مهمترین آنها عبارتند از: عوامل انگیزشی، شخصیتی، روانی و اجتماعی، بررسی های انجام گرفته و روش ساخته است كه این عوامل با نتایج مثبت و منفی بستگی دارد.
در این تحقیق سعی میشود تا نحوه تفكر خلاق گروه خاصی از جامعه یعنی معلولان جسمی- حركتی مورد بررسی قرار گیرند. مطالعاتی درباره تأثیر معلولیت جسمی- حركتی افراد با یادگیری و تفكر آنها انجام شده است. به نظر میرسد معلولیت جسمی- حركتی بر خلاقیت و قوه ابتكار افراد نیز تأثیر گذارد. بنابراین باید انتظار داشته باشیم كه در این گروه نسبت به افراد غیرمعلول شاهد افت تواناییهای خلاق باشیم. افراد معلول جسمی حركتی از نظر شخصیتی وضعیت ویژهای را دارا هستند. اغلب آنها احترام به خود پایینی دارند، اعتماد به نفس و اطمینان به خود كمتری را دارا میباشند و به طور كلی برداشت غیرواقعی از «خود» دارند. تحقیقاتی در مورد خودپنداری غیرواقعی آنها انجام شده است كه اكثر آنها نشان دادهاند این افراد در مورد خودشان ارزیابی بیش از حد یا كمتر از حد واقعی دارند (البته در اغلب موارد) به همین دلیل سطح اضطراب آنها بیش از حد معمول است و اغلب آنها احساس درونی بیارزش بودن و ناایمنی را دارا میباشند.
با توجه به اهمیتی كه در حال حاضر به رویكرد خلاق در آموزش و پرورش میدهد مشخص كردن عوامل موثر بر خلاقیت از جمله خصوصیات معین شخصیتی نقش توجه به «خود» افراد و خودسازی دانشآموزان در مدارس را برجستهتر میسازد. در ضمن توجه به عوامل شخصیتی در آموزش و پرورش وتوانبخشی افراد معلول طرح و اجرای برنامههای كار توانی آنها را آسانتر میسازد.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد
یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است