در سالهای اخیر، CRM به یکی از موضوعات متداول در هر دو زمینه تئوری و عملی تبدیل شده است. با وجود اینکه تعداد بسیار زیادی از مقاله ها تاثیر مثبت فعالیتهای CRM – بویژه در زمینه های تکنولوژیکی، استراتژیکی و سازمانی- بر عملکرد را نشان می دهد و شرکتها میلیونها دلار در استقرار سیستم CRM سرمایه گذاری کرده اند، با این وجود سازمانها شکایت دارند که بکارگیری CRM انتظارات آنها را برآورده نساخته است (Kumar et al., 2006:88). خلق یک محیط دلخواه و بهینه مدیریت ارتباط با مشتری به طور روزافزونی تبدیل به چالش اصلی کسب و کار شده است و این فرایند به سرعت در حال تبدیل شدن به پیش نیازی برای بقا و موفقیت کلیه کسب و کارها در بازار رقابتی امروز است. با توجه به چالشهای جهانی و سرعت کسب و کار امروزه، خلق مزیت رقابتی با فهم خواسته های مشتری آغاز می شود. بدین ترتیب سازمانها با داشتن احاطه کامل به نیازهای مشتریان می توانند با کیفیت بهتری محصولات یا خدمات خود را عرضه نموده و رشته ارتباطی میان خود و مشتری را محکمتر نمایند. استقرار اینگونه سیستم ها در سازمانها نیازمند ایجاد بستر مناسب با توجه به شرایط حال سازمان است (دهمرده و همکاران، 1389: 94). عدم توجه به اصول و مفاهیم بنیادی CRM كه باید در شركت اجرا شود موجب می شود كه در بازار رقابتی مشتریان تجربه خوشایندی از رابطه با شركت بدست نیاورند و به سوی شركتهای دیگر و خدمات بهتر متمایل شوند. تحقیقات نشان داده است كه هزینه جذب مشتریان جدید به دلیل هزینه های بازاریابی و تبلیغات، بیشتر از هزینه های حفظ مشتریان است. به طور كلی تحقیقات نشان می دهد كه هزینه های جذب مشتریان جدید پنج برابر بیشتر از حفظ یا مدیریت مشتریان موجود است. این امر بدین معناست كه به جای متمایز ساختن محصولات، سازمانها باید مشتریان را بشناسند و از تاكید بر سهم بازار به سهم مشتری تغییر جهت دهند. با توجه به قانون 20/80 ، 20% مشتریان، در 80% فروش سازمان سهیم هستند که این امر نشانگر لزوم حفظ روابط بلندمدت با مشتریان سودآور به منظور حداکثر سازی سود است (بامداد صوفی و همکاران، 1389: 168). 2-1-2) مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) واژه CRM مخفف Management Customer Relationship) ) یا مدیریت ارتباط با مشتری است. در حقیقت این سیستم راهبردی است برای جمع آوری نیازها و رفتارهای تجاری مشتریان تا به ایجاد روابط قویتر با آنها منجر شود. در نهایت، رابطه قوی با مشتریان رمز موفقیت هر کسب و کار است. CRM را می توان مانند فرایندی دانست که به ما کمک می کند تا اطلاعات مختلفی از مشتریان، فروش، اثربخشی فعالیت های بازاریابی، سرعت عمل در پاسخگویی به مشتری و نیز تمایلات بازار را به شکل یک جا جمع آوری کنیم ThuyUyen, 2007: 103)). مدیریت ارتباط با مشتری رویكردی استراتژیك است كه در ارتباط با بهبود ارزش ذینفع از طریق توسعه ارتباطات مناسب با مشتریان و بخش های مشتری كلیدی است. مدیریت ارتباط با مشتری قابلیت های بالقوه استراتژیهای بازاریابی ارتباط و تكنولوژی اطلاعات را در جهت ایجاد روابط بلندمدت سود ده با مشتریان و سایر ذینفعان كلیدی پیوند می دهد. مدیریت ارتباط با مشتری فرصت های بسیاری برای به كارگیری داده ها و اطلاعات در جهت شناخت مشتریان و خلق ارزش مشترك ایجاد می كند. این امر مستلزم ادغام چند كاركردی از فرایندها، افراد، عملیات ها، قابلیت های بازاریابی است كه از طریق اطلاعات، تكنولوژی و برنامه ها میسر می گردد Adrian, 2005: 170)). CRM طراحی ساختار سازمانی برای ارتباط دو جانبه با مشتری است. که به سه بخش عملیاتی، تحلیلی و تعاملی تقسیم می گردد. الف) بخش عملیاتی: در این روش تمامی مراحل ارتباط با مشتری، از مرحله بازاریابی و فروش تا خدمات پس از فروش و دریافت بازخورد از مشتری، به یک فرد سپرده می شود؛ البته به نحوی که فروشندگان و مهندسان ارائه خدمات بتوانند سابقه هر یک از مشتریان را بدون مراجعه به این فرد در دسترس داشته باشند. ب) بخش تحلیلی: در CRM تحلیلی، ابزارها و روش هایی به کار می رود که اطلاعات به دست آمده از CRM عملیاتی را تجزیه و تحلیل کرده و نتایج آن را برای مدیریت عملکرد تجاری آماده می کند. در واقع CRM عملیاتی و تحلیلی در یک تعامل دو طرفه هستند؛ یعنی داده های بخش عملیاتی در اختیار بخش تحلیل قرار می گیرد؛ پس از تحلیل داده ها، نتایج به دست آمده تاثیر مستقیمی بر بخش عملیات خواهد داشت. به کمک تحلیل های این بخش، مشتریان دسته بندی شده و امکان تمرکز سازمان بر روی بخش خاصی از مشتریان فراهم می شود. ج) بخش تعاملی: در این نوع ارتباط، مشتری برای برقراری ارتباط با سازمان، از آسان ترین روش ممکن مانند تلفن، تلفن همراه، فکس، اینترنت و سایر روش های مورد نظر خود استفاده می کند؛ CRM تعاملی به دلیل امکان انتخاب روش از سوی مشتری و اینکه بیشتر فرایندها ( از جمع آوری داده ها تا پردازش و ارجاع مشتری)، در کمترین زمان ممکن به مسئول مربوطه می رسد، باعث مراجعه مجدد مشتری و ادامه ارتباط با شرکت می شود. پیامدهای حاصل از بکارگیری CRM این است که موجب رشد سازمان و بهره وری بیشتر آن می شود. CRM در واقع طراحی ساختار سازمانی برای ارتباط با مشتری از بیرون به داخل و بالعکس، و ایجاد ارزش دو جانبه از طریق این فرایند است Tohidi & Jabbari, 2011: 579)). 2-1-3 ) ضرورت مدیریت ارتباط با مشتری: CRM مفهومی است که ریشه ای در فناوری اتوماسیون فروش و عملیات های مراکز فراخوان دارد و از اواسط (1990) وجود داشته است. در آن زمان، CRM از طریق ادغام داده های مشتری از طریق قسمت فروش با تعاملات مرکز فراخوان به وجود آمد که منجر به تعاملات غیر رسمی بیشتری با مشتری گردید. این مفهوم به وسیله سازمان های استفاده کننده و ادغام های سریع انتشار یافت و موجب برانگیختن فروشندگان نرم افزار شد که همگی مدعی بودند یک مجموعه منسجم از توانایی هایی دارند که به عنوان CRM شناخته شد. پیش از این، بازاریابی رابطه مند در صدد بود که اطلاعاتی را در مورد ترجیحات و علایق مشتریان که در پایگاههای داده ای ذخیره شده بود به دست بیاورد. این موضوع به شکل بازاریابی “نفر به نفر”، پدیدار شد که اشاره به فرایند و تعاملات از طریق شرکت هایی که به ایجاد پیشنهادات همسوتر با خواسته مشتریان می پرداختند، داشت. از این رو CRM به منظور برقراری امنیت و مدیریت نفر به نفر، و ایجاد یک رابطه سودمند و بلند مدت با مشتریان توسعه پیدا کرد. در مجرایی موازی، ابزارهایی مبتنی بر اینترنت مانند بازرگانی الکترونیکی، بازاریابی اینترنتی و ارتباطات نفر به نفر بوجود آمده و رشد کردند. با دارا بودن این تکنولوژی های جدید، این محصولات، خارج از حوزه CRM به رقابت برخاستند و به بازرگانی الکترونیکی رسیدند. هنگامی که مفاهیم CRM و بازرگانی الکترونیکی با یکدیگر ادغام شدند باعث شد در مدت کوتاهی، مدیریت ارتباط با مشتری الکترونیکی بر سر زبان ها افتاد (Osrenkoe & Bennani, 2007: 143).
ای برای آمادگی نسبت به تغییر، فهم جدید و عمیقتری از فرآیند تغییر فراهم آورده (پاک نژاد و همکاران،1390) و بخش از یک رابطه علت و معلولی آزمون شده بین سازمان یادگیرنده و آمادگی به تغییر است(Sudharatna,2004).
سازمانهای آموزشی به طور عام و دانشگاهها و دانشکدهها نیز مصون از تغییرات محیطی نبوده و ناچارند برای حفظ، بقا و رشد و توسعه، خود را با محیطشان تطبیق دهند. چالشهای پیش روی مؤسسات آموزش عالی، از قبیل کاهش نرخ اشتغال دانشآموختگان ،افزایش تعداد دانشجویان، تقاضا برای اثربخشی بیشتر آموزشها ، جهانی شدن و به تبعان افزایش رقابت و بازار محوری، یک حس قوی برای برقراری رفتارهای جدید مؤسسات آموزش عالی به ویژه آمادگی برای تغییر را در آن ایجاد نموده (عباسی و حجازی،1389) و ویژگی یادگیرندگی، بهبود تطبیقی و پویایی، پاسخی به این حس نیاز قوی است. مطابقت سازمانی دانشگاه با الزامات سازمان یادگیرنده، در تقابل باثبات، تمرکز و انعطافناپذیری قرارگرفته و به چابکی این نهاد و درعینحال رفتارهای کنشگرانه با عاملان و ذینفعان محیطی به منظور کسب بالاترین و والاترین ارزشهای مادی و غیرمادی منجر میگردد.
1-4- اهداف پژوهش
1-4-1- هدف اصلی
سنجش رابطه بین ابعاد سازمان یادگیرنده و آمادگی برای تغییر در واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی منطقه 17
1-4-2- اهداف فرعی
1.تعیین رابطه بین خلق فرصتهای یادگیری مستمر و آمادگی برای تغییر
1-5 – چارچوب نظری
چهارچوب نظری الگویی است که فرد پژوهشگر بر اساس آن درباره روابط بین عواملی که در ایجاد مسئله مهم تشخیص دادهشدهاند تبیینهایی فراهم میکند. چهارچوب نظری روابط بین متغیرها را روشن میکند ، نظریههایی را که مبانی این روابط هستند میپروراند و نیز ماهیت و جهت این روابط را توصیف میکند. همانگونه که بررسی پیشینه مبنای چهارچوب نظری را تشکیل میدهد، یک چهارچوب نظری خوب نیز در جای خود، مبنای منطقی لازم برای تدوین فرضیههای آزمونپذیر را فراهم میآورد (سکاران ،1385). این تحقیق به دنبال بررسی ارتباط ابعاد سازمان یادگیرنده براساس ابعاد سازمان یادگیرنده واتکینز و مارسیک (۱۹۹۸) با آمادگی برای تغییر براساس گرایش به سوی تغییردونهام و همکاران (۱۹۸۹) می باشد که متغیر مستقل(پیش بین) درآن ابعادسازمان یادگیرنده (خلق فرصتهای یادگیری مستمر،ارتقا پرسشگری و گفتمان، ترغیب همکاری و یادگیری گروهی، ایجاد سامانههای کسب و اشتراک یادگیری، توانمندسازی افراد برای رسیدن به بینش جمعی، ارتباط سازمان با محیط،رهبری استراتژیک برای یادگیری) ومتغیر وابسته(ملاک) آمادگی برای تغییر می باشد. باتوجه به اینکه مطالعات مشابه دراین زمینه نشانگر آن بود که متغیر ابعاد سازمان یادگیرنده برآمادگی برای تغییر تاثیر مثبت ومعناداری دارد لذا دراین مطالعه تاثیر ابعاد سازمان یادگیرنده برآمادگی برای تغییر نیز علاوه بررابطه دوسویه این دومتغیر مورد بررسی قرار گرفت. مدل اصلی مفهومی از بررسی لگزیان وملک زاده(1389) وپاک نژاد وهمکاران (1390) اقتباس ومورد استفاده قرارگرفت.
كارآفرینی سازمانی فرآیندی بازآفرین یا به معنی دیگر نوسازی مجدد سازمانی است. سازمانها با ایجاد خدمات جدید به مشتریان موجب رضایت مشتریان میشوند و رضایت مشتریان، وفاداری به سازمان و به دست آوردن مشتریان جدید را به همراه دارد كه باعث بقا و سودآوری در سازمان میشود. از این رو سازمانها برای محیطی كه كارآفرینی را ترغیب و استعدادهای افراد را بالفعل كند، اهمیت قابل ملاحظهای قائل شدهاند. یكی از مهمترین عوامل تسهیل و تقویت توان كارآفرینی در سازمان ساختار مناسب و تشكیلات متناسب با اهداف مورد نظر میباشد. با توجه به اهمیت مبحث كارآفرینی در دنیای امروز، توسعه و ترویج فرهنگ كارآفرینی بیش از پیش ضروری بهنظر میرسد. بهدلیل نقش و جایگاه ویژه كارآفرینان در روند توسعه و رشد اقتصادی، بسیاری از دولتها در كشورهای توسعهیافته و درحال توسعه، تلاش میكنند با حداكثر امكانات و بهرهبرداری از دستاوردهای تحقیقاتی، شمار هرچه بیشتری از جامعه را كه دارای ویژگیهای كارآفرینی هستند به آموزش در جهت كارآفرینی و فعالیتهای كارآفرینانه تشویق و هدایت كنند (بهبود، 1390). توجه به كارآفرینی در جامعه، سبب پویایی و افزایش بهرهوری شده و در سطوح مختلف، ارزش كار را افزایش داده و روحیه سعی و تلاش را در بدنه جامعه بالا میبرد (سعیدی كیا، 1390). کارآفرینی سازمانی، یکی از مهمترین عوامل توسعه سازمانی و اقتصادی است که از مدتها پیش، مورد توجه محققین و دولت مردان قرار گرفته است (Minniti, 2008). در نظر بسیاری از پژوهشگران، کارآفرینی سازمانی مفهومی راهبردی است که میتواند زمینه رشد و دستیابی سازمان به مزیت رقابتی پایدار را فراهم سازد (Dess et al., 1997). شرایط اقتصادی، صنعتی، اجتماعی و فرهنگی امروز کشور بهگونهای است كه حل مشكلات و تنگناها، الگوها و راهحلهای جدید و متفاوتی را طلب میكند. تركیب جمعیتی جوان كشور، ضرورت ایجاد فرصتهای شغلی، وابستگی به درآمدهای نفتی، نوسان بهای نفت در كنار مسائلی همچون لزوم رعایت الگوی مصرف، طرح هدفمند كردن یارانهها، مقابله با تحریمها، اصل 44 قانون اساسی و غیره، عواملی هستند كه نظر سیاستگذاران و تصمیمسازان كلان كشور را به منابعی درآمدزا، سهلالوصول و مستقل از نفت معطوف میسازد كه بیشك دستیابی به این منابع در سایه ابتكار، خلاقیت و نوآوری و در یك كلام كارآفرینی نهفته است. به همین دلیل با توجه به اینکه بخشهای دولتی و بخشهای خصوصی به علت مشكلات اقتصادی و اداری متعدد با چالشهای بزرگی در ادارهی امور خود مواجه شده و در حال حاضر تشكیلات حجیم و بیش از حد بزرگ سازمانهای دولتی از كارایی لازم برخوردار نبوده و از هدف اصلی خود یعنی خدمترسانی به مردم دور ماندند، مفهوم جدیدی از كارآفرینی به وجود آمد و این مفهوم چیزی جز كارآفرینی سازمانی نیست. كارآفرینی سازمانی یك فرآیند بنیادی برای توسعهی نوآوری است و دوام و بقای سازمانها به استفادهی بهتر از منابع انسانی خلاق و كارآفرین آنها بستگی دارد. تحلیل رفتار كارآفرینانه سازمانی مربوط به كارشناسان و كاركنان شاغل در سازمان و همسو نمودن ارتقای دانش، مهارت و نگرش آنها با اهداف سازمانی یكی از مهمترین اهداف در سازمانها بوده و لازم است در این خصوص تحقیقات و مطالعات حرفهای بهخصوص با رویكرد بومی انجام شود. با توجه به اهمیت کارآفرینی سازمانی در کشور، تحقیقات زیادی در این خصوص صورت پذیرفته است. بررسیهای انجام شده از تحقیقات بهعمل آمده، نشان میدهد كه حیطه تحقیقات متمركز بر دو عامل 1- مفهوم و اهمیت نیازها و ضرورت كارآفرینی سازمانی که محققانی مانند، حیدری (1390)، عمانی و رجبعلیپور (1389)، صمدی و شیرزادی (1389)، مرزبان و همکاران (1389)، لعلی سرابی و همکاران (1391)، قهرمانی و همکاران (1389)، در این حوزهها اقدام به تحقیق نمودهاند و 2- بررسی موانع و محدودیتها، عوامل موثر بر كارآفرینی سازمانی نظیر آموزش، خلاقیت، هوش، مدیریت و سرمایه اجتماعی بوده است، که محققانی همچون، کیاکجوری و فاضلی ویسری (1389)، مدهوشی و همکاران (1387)، اهری و همکاران (1389)، قاسمی و اسدی (1389)، کاظمی و همکاران (1389)، هواسی (1389)، کرد نائیج و همکاران (1389)، مهینینان (1389)، عربیون و جوادی (1388)، در این زمینه به تحقیق و پژوهش پرداختند. انتظار میرود نتایج حاصل از تحقیق حاضر که بهطور مشخص به بررسی و تحلیل رفتار کارآفرینانه در بین کارشناسان جهاد کشاورزی استان گیلان میپردازد، مورد استفاده مدیران،کارشناسان و کارکنان سازمان جهاد کشاورزی و تمامی کارشناسان دستگاههای اجرایی و دانشجویان و محققین قرارگیرد. 1-2 بیان مساله کارآفرینی و کارآفرین، مباحث نظری و راههای عملی آن در عرصههای اقتصادی، صنعتی، تجاری، اجتماعی و فرهنگی موضوعهای تازهای نیستند. در هر دورهای از تاریخ، مطالب و مسایلی از آنها مطرح شده و موضوعهای تازهای افزوده گردیده و نکاتی کلیدی برجسته شده و محوری در آن قرار گرفته است و امروز جدیترین و اساسیترین موضوع این عرصهها تنها یک عنوان دارد، کارآفرینی سازمانی. این بدان معناست كه كارآفرینی سازمانی بسان پدیدهای نسبتا نوظهور در كشورمان نیاز به شناسایی و تجزیه و تحلیل دارد، تا هر چه كاراتر برنامههای توسعه را پیش برد. این موضوع مختص کشور ما و یا یک منطقه خاص جغرافیایی نیست، چرا که اینك در سراسر جهان، كار و فعالیت شكل تازهای به خود گرفته است، در حوزه اقتصاد خصوصی کارآفرینان، بنگاهها را به سوی خوداشتغالی و خودكارفرمایی پیش میبرند و در حوزه سازمانی، کارآفرینان سازمانی، سازمانها را از طریق ایجاد خدمات جدید و ارتقای سطح رضایت به مشتریان، افزایش سطح وفاداری آنان به سازمان را فراهم ساخته و از سویی دیگر با بهدست آوردن مشتریان جدید باعث بقا و سودآوری در سازمانها میشوند. اما باید دانست كه در دنیای رقابتی و متغیر امروز، كامیابی از آن سازمانها، جوامع و اتحادیههای اقتصادیای است كه بین منابع كمیاب و قابلیتهای مدیریتی و كارآفرینی منابع انسانیشان پیوندی عملی و كارا برقرار سازند. به عبارتی دیگر، سازمان و متعاقب آن، جامعهای میتواند در مسیر توسعه، حركتی مستمر و پرثمر داشتهباشد، كه همزمان با ایجاد بسترهای لازم، منابع انسانی خود را به دانش و مهارت كارآفرینی مولد تجهیز كند كه آنگاه آنها با استفاده از این فرآیند مولد، سایر منابع سازمان و جامعه را به سوی ایجاد ارزش و حصول رشد و توسعه، هدایت و مدیریت كنند. این محدودیتی است كه جملگی باید با آن كنار بیاییم و كار كنیم. امروزه نیروی انسانی به عنوان یك منبع نامحدود و محور هر نوع توسعه مطرح است. در این بین كارآفرینان بهطور خاص دارای نقشی موثرتر در فرآیند توسعه اجتماعی و اقتصادیاند. تحقیقات نشان داده كه بین توسعه و تعداد كارآفرینان در یك كشور همبستگی مثبت وجود دارد. زیرا كشوری كه دارای تعداد زیادی كارآفرین باشد، نهتنها از قابلیتهای بالفعل تجاری و اقتصادی، بلكه از محركهای اجتماعی و پتانسیل فرهنگی قویتری برای توسعه پایدار برخوردار است. سازمان جهاد کشاورزی استان گیلان با در اختیار داشتن 1291 نفر نیروی شاغل که از این تعداد 553 نفر از این کارکنان دارای مدرک کارشناسی و بالاتر میباشند و به دلیل جایگاه اقتصادی استان در کشور به عنوان استانی با ساختار اقتصاد کشاورزی و از سوی دیگر با توجه به وابستگان مراجعهکنندگان این سازمان از حیث اقتصادی، جایگاه مهمی در عرصه اقتصادی استان را دارا میباشد، اما براساس گزارش دبیرخانه برگزاری همایش امتنان از كارآفرینان برتر استان گیلان كه در سال 1390 برگزار گردید، تنها تعداد 156 نفر ثبت نام شده داشته، كه از این تعداد فقط 25 نفر (16 درصد)، مربوط به بخش كشاورزی بوده است. طی انتخاب كارآفرینان منتخب برتر استانی در سال 1390 از بخش صنعت پنج نفر (56 درصد)، از بخش خدمات سه نفر ( 33 درصد) و بخش كشاورزی یك نفر (11 درصد)، را به خود اختصاص دادند. نکته حائز اهمیت در آمارهای موجود درخصوص کارآفرینان ثبت نام شده این است که با توجه به اهمیت بخش کشاورزی در استان گیلان و حضور نیروهای کارشناس و متخصص در سازمان جهاد کشاورزی استان و متقاضیان این سازمان، تعداد افراد ثبت نام شده در بخش کشاورزی 25 نفر و تعداد کارآفرینان معرفی شده از سوی این سازمان بطور مستقیم پنج نفر بوده است که نسبت به تعداد پرسنل و فعالان شاغل در استان از درصد مناسبی برخوردار نمیباشد که این موضوع میتوان به نوعی با میزان و سطح فرهنگ كارآفرینی در سازمان مذكور مرتبط دانست. بنابراین، تحلیل رفتار کارآفرینانه سازمانی در بین کارشناسان سازمان جهاد کشاورزی استان گیلان به عنوان هدف این تحقیق مورد توجه قرار گرفت. از اینرو سوال اساسی این است که آیا کارشناسان جهاد کشاورزی استان گیلان دارای رفتار کارآفرینانهسازمانی میباشند؟ 1-3 اهمیت و ضرورت تحقیق امروزه سازمانها نمیتوانند با تعداد اندکی افراد خلاق و کارآفرین و با اجرای چند طرح کارآفرینانه بر رقبای کوچک، چابک، منعطف، نوآور، فرصتگرا، و کمهزینه فایق آیند، آنها باید شرایطی را فراهم کنند تا همه کارکنان روحیه کارآفرینی پیدا کرده بتوانند به راحتی، مستمر و بهطور فردی یا گروهی فعالیتهای کارآفرینانه خود را به اجرا درآورند. سازمانها برای به اجرا درآوردن و بکارگیری کارآفرینی در سازمانهای خود ابتدا باید فرهنگ سازمانی خود را با فرهنگ کارآفرینانه منطبق کنند، بدین معنی که سازمانها باید فرهنگی را در میان کارکنان خود رواج دهند که به خلاقیت و نوآوری، درستی، صداقت، احترام گذاشته و آنها را تقویت کنند. در این فرهنگ باید به کارکنان فرصت داد تا طرحهای ابتکاری خود را به اجرا درآورند و در صورت شکست نیز از حمایت مدیران خود برخوردار شوند، سازمانهای کارآفرین برای افزایش نوآوری سعی میکنند که در تصمیمات خلاقانه، سیستم عدم تمرکز اعمال گردد، همچنین از سیستم ارتباطات باز افقی و عمودی استفاده میشود تا به یک ایده جدید اجازه دهند به سرعت در سازمان منتشر شود، در سازمان کارآفرینانه، بهدلیل نقش محوری سیستم پاداش و افزایش اثربخشی آن معیارهای تشویق و پاداش در سازمان بهطور روشن و واضح به اطلاع همه کارکنان میرسد، و اساسا مخاطرهپذیری، نوآوری، کارگروهی و رفتارهای خلاقانه در این سیستم مورد تشویق قرار میگیرد، در سازمانهای کارآفرین به کارکنان چنین القا میشود که برای رسیدن به چشماندازهای آتی موفقیتهای کوچک امروز را مانند پلههای ترقی رسیدن به چشماندازهای روشن آتی سازمان در نظر بگیرند، بههمین دلیل است که در این سازمانها به تحقیق و توسعه اهمیت خاص داده میشود. در كشورما نیز، اهمیت كارآفرینی و نقش کارآفرینان سازمانی در پیشبرد اهداف تعیین شده احساس میگردد و بههمین دلیل، تحقیقات زیادی نیز در این خصوص انجام گرفته است، تا راهحلهایی موثر و راهكارهایی اصلاح كننده برای ایجاد، استمرار و ارتقای فرهنگ کارآفرینی برداشته شود. این مهم انجام نمیشود، مگر اینكه سوالات و درخواستهای متنوع و مشکلات متعدد كارآفرینان را با كمك روشهای علمی معتبر شناخته و با درك پارهای از مسائل آنها از جمله عدم وجود فضایی خلاقانه در محیطهای کاری، سازماندهی كارآفرینان و مشكلات كارآفرینان اجتماعی، ما را به سوی راهکارهایی در این زمینه بکشاند. مطالعاتی كه در رابطه با موضوع مورد تحقیق انجام شد، بیانگر آن میباشد كه در میان پژوهشهای انجام شده تا به امروز، تحقیقی در این زمینه انجام نشده است. این مطلب خود نشان دهنده و مؤید تازه و بدیع بودن پژوهش حاضر میباشد. در عین حال، پژوهشهای دیگری وجود دارند كه به نحوی به یكی از جنبههای موضوع مورد تحقیق و آن هم بهطور غیرمستقیم پرداختهاند. بهطور مثال، حیدری و همكاران (1390)، در پژوهش خود تحت عنوان «بررسی رابطه میان فرهنگ سازمانی و مؤلفههای کارآفرینی سازمانی» به بررسی رابطه میان فرهنگ سازمانی و مؤلفههای کارآفرینی در بین کارمندان ستادی سازمان جهاد کشاورزی شهرستان کرمانشاه پرداختند. در تحقیقی دیگر که توسط عمانی و رجب علی پور، (1389)، تحت عنوان «تحلیل عاملی موانع توسعه مدیریت دانش و کارآفرینی در سازمان جهاد کشاورزی استان چهارمحال بختیاری» ارائه گردید، به شناسایی مهمترین عوامل مانع توسعه کارآفرینی و مدیریت دانش در سطح سازمان پرداخته شد. بررسی پیشینه تحقیقات نشان داده است که، تقویت و ایجاد رفتار کارآفرینانه در سازمانها متاسفانه، در كشور ما و در چند برنامه اخیر توسعه، توجه خاص به این مهم نشده و حتی میتوان گفت كه این مفهوم برای بسیاری از دستاندركاران و افراد جامعه ناشناخته و غریب است. شاید به همین دلیل تاكنون برنامهریزی و بسترسازی مناسبی در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و نظام آموزشی كشور برای توسعه كارآفرینی بهویژه در دانشگاههای كشور صورت نپذیرفته است. به همین دلیل نیز در کشورمان تحقیق و پژوهش دقیقی در این خصوص انجام نشده است. تحقیقاتی که تاکنون توسط محققین در این حوزه ارائه گردیده، اغلب در حوزههای تولیدی و بخشهای خصوصی بوده و پر واضح است که عوامل تحریک و تحرک کارآفرینی در سازمانهای خصوصی با سازمانهای دولتی از بسیاری جهات متفاوت میباشد. به عنوان نمونه، رستم بخش (1389)، ترابی (1389)، مدهوشی و بخشی (1382)، هواسی (1389)، قاسمی و اسدی (1389)، در تحقیقات خود که در دانشگاهها انجام دادند به بررسی موانع کارآفرینی سازمانی و ارتباط آن با کارآفرینی پرداخته و به تعدادی از موانع کارآفرینی اشاره داشتند. اما در هیچکدام از این تحقیقات و پژوهشها راهکارهای عملی به منظور ارتقای فرهنگ کارآفرینی سازمانی ارائه نگردیده است. در همین راستا، پژوهشهای دیگری نیز در بخشهای خصوصی انجام گردید. بطور مثال، كرد نائیج و همكاران (1389)، مهینیان (1389)، به ترتیب در شركت صنعت چوب شمال و مجتمع صنعتی رفسنجان به بررسی موانع كارآفرینی سازمانی پرداخته و عوامل مهم موانع کارآفرینی را مورد بررسی قرار دادند. تحقیقات و پژوهشهای پیشین ، نشاندهنده این است که وجود تحقیقات در حوزه کارآفرینی سازمانی توسط محققین سایر کشورها با توجه به مغایرتهای فرهنگی، گذشت زمان و تغیییرات مهم در دیدگاهها، نگرشها و ساختار مدیریتی و تفاوت ماهیتی در بخشهای دولتی و خصوصی و از سوی دیگر عدم انجام تحقیق بطور اخص در مورد رفتار کارآفرینانه سازمانی، میتواند از دلایل مهم در اهمیت اجرای تحقیات و مطالعات در حوزه کارآفرینی سازمانی و توسعه رفتارهای کارآفرینانه سازمانی کارکنان در ایران به خصوص در بخشهای دولتی باشد. طی بررسی بهعمل آمده بهطور مشخص تاکنون تحقیق و مطالعه علمی از سازمانهای دولتی استان گیلان در حوزه رفتار کارآفرینانه کارشناسان شاغل صورت نگرفته است که این امر نیاز و ضرورت یک تحقیق علمی در این خصوص را ایجاب مینماید. شناسایی عوامل موثر در رفتار کارآفرینانه از یک سو و بسترسازی شرایط به منظور ایجاد و تقویت موارد مرتبط با این حوزه از سویی دیگر ضرورت انجام چنین تحقیقی را اجتنابناپذیر ساختهاست. در راستای این هدف، تحقیق حاضر به بررسی عوامل موثر در رفتار کارآفرینانه سازمانی در بین کارشناسان شاغل در سازمان جهاد کشاورزی استان گیلان پرداخته است. 1-4 اهداف و سوالات تحقیق الف- هدف اصلی تحقیق هدف اصلی این تحقیق تحلیل رفتار کارآفرینانه سازمانی در بین کارشناسان شاغل در سازمان جهاد کشاورزی استان گیلان میباشد. ب- اهداف اختصاصی تحقیق 1- تحلیل سطح دانش کارآفرینی و کارآفرینی سازمانی در بین کارشناسان شاغل در سازمان جهاد کشاورزی استان گیلان. 2- تحلیل سطح مهارت کارآفرینی و کارآفرینی سازمانی در بین کارشناسان شاغل در سازمان جهاد کشاورزی استان گیلان. 3- تحلیل سطح نگرش کارآفرینی و کارآفرینی سازمانی در بین کارشناسان شاغل در سازمان جهاد کشاورزی استان گیلان. 4- شناسایی موا نع كارآفرینی سازمانی در سازمان جهاد کشاورزی استان گیلان. ج- سوالات تحقیق با توجه به موارد مذكور و همچنین ویژگیهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی استان گیلان، مطالعه حاضر به دنبال پاسخگوئی به سؤالهای زیر است: 1- سطوح دانشی، نگرشی و مهارتی رفتار کارآفرینانه سازمانی کارشناسان شاغل در سازمان جهاد کشاورزی استان گیلان چگونه است؟ 2- موانع کارآفرینی سازمانی در سازمان جهاد کشاورزی استان گیلان کدامند؟ 3- نقش و تاثیر متغیرهای زمینهای، در تحلیل رفتار کارآفرینانه سازمانی در سازمان جهاد کشاورزی استان گیلان چگونه است؟ 1-5 محدوده تحقیق الف- محدوده موضوعی موضوع تحقیق حاضر، در خصوص تحلیل رفتار کارآفرینی سازمانی در بین کارشناسان سازمان جهاد کشاورزی استان گیلان میباشد. ب- محدوده زمانی تحقیق حاضر با توجه به زمانبندی اعلام شده از ابتدای اردیبهشت ماه سال 1392 شروع و در پایان تیر ماه 1392 به اتمام رسیده است. ج- محدوده مکانی تحقیق فوق در سطح سازمان جهاد کشاورزی استان و مختص کارشناسان این سازمان انجام گردیده است. 1-6 واژههای کلیدی 1-6-1 کارآفرینی:کارآفرینی فرآیند یا مفهومی است که در طی آن فرد کارآفرین با ایده های نو، خلاق و شناسایی فرصت های جدید با بسیج منابع، به ایجاد کسب و شرکت های نو ، سازمان های جدید و نوآور رشد یابنده مبادرت می ورزد. این امر توام با پذیرش خطرات است ولی اغلب منجر به معرفی محصول یا ارئه خدمات به جامعه می شود. (احمدپور داریانی و مقیمی، 1386). 1-6-2 کارآفرین: کارآفرین فردی است که ترکیبات جدیدی را در تولید، ایجاد میکند و کارآفرینی عبارت است از عرضه کالایی جدید، روشی جدید در فرآیند تولید، ایجاد بازاری جدید، یافتن منابع جدید و ایجاد هرگونه تشکیلات جدید در کسب و کار(احمدپور داریانی و مقیمی، 1386). 1-6-3 کارآفرینی سازمانی: کارآفرینی سازمانی شامل پرورش رفتار كارآفرینانه در سازمانی است كه قبلا تأسیس شده، و فرآیندی است كه محصولات و خدمات یا فرآیندهای نوآورانه با خلق فرهنگ كارآفرینانه در یك سازمان ایجاد میشود (مقیمی، 1383). به بیانی دیگر، كارآفرینی سازمانی یك مفهوم چند بُعدی است كه فعالیتهای شركت را متوجه نوآوری محصول، نوآوری در فناوری، مخاطرهپذیری و پیشگامی میسازد (احمدی و درویش،1387). 1-6-4 رفتار کارآفرینانه: رفتار کارآفرینانه در یک سازمان، مجموعهای از فعالیتها و اقداماتی است که توسط افراد در سطوح مختلف انجام شده و ترکیب تازهای از منابع را برای شناخت و پیگیری فرصتها بهکار میگیرد (Meyer,2002). 1-6-5 كارآفرین سازمانی: شامل پرورش رفتار كارآفرینانه در سازمانی است كه قبلا تأسیس شده، و فرآیندی است كه محصولات و خدمات یا فرآیندهای نوآورانه با خلق فرهنگ كارآفرینانه در یك سازمان ایجاد میشود. 1-6-6 دانش: میلتون، (2007) در یك تعریف جامع دانش را اینگونه تعریف نمودهاست: دانش عبارت است از توانایی انجام كار در زمان تعیینشده، مهارت در انتقال اطلاعات و تخصص در خلق ایده بهمنظور انجام ماهرانه وظایف محوله، تصمیمسازی و حل مساله. 1-6-7 آگاهی: آگاهی عبارت است از میزان معلومات فرد كه از طریق آموزش در زمینه موضوعات مختلف كسب میشود (پورهاشمی، 1383). 1-6-8 نگرش: واژه Attitude معادلهای فارسی متعددی همچون واژه ، طرز تلقی، وجههنظر، بازخورد، وضع روانی، ایستار، گرایش و نگرش دارد. نگرش یك سازه فرضی است، زیرا بهصورت مستقیم قابل مشاهده نیست، و بیشتر با اظهارات كلامی و بهلحاظ رفتاری همراه است (آذربایجانی و همكاران، 1385). با از اینرو میتوان اذعان نمود، نگرش حالتی درونی است و عمل و رفتار نیست بلکه پیششرط رفتار است. 1-6-9 شخصیت: شخصیت مجموعهای از ویژگیهای روانی دو سویه است كه بدان طریق افراد طبقهبندی میشوند. خوددار- متجاوز، كمهوش – باهوش، احساساتی – پایدار، سلطه پذیر- سلطهگر، كه با این ویژگیها میتوان رفتار فرد را در موقعیتهای خاص پیشبینی كرد اما این ویژگیها برای درك رفتار فرد در سازمان چندان روشن نیست (پارسائیان و اعرابی، 1385). 1-6-10 انگیزه: میل به تلاش فراوان در جهت برآورده ساختن اهداف سازمان بهطریقی كه این تلاش در مسیر ارضای پارهای از نیازهای فردی سوق داده شود. بهطوركلی انگیزه را چرایی رفتار گویند (پورنائینی، 1389). 1-6-11 انگیزش: انگیزش به فرآیند یا جریانی اطلاق میشود كه با احساس نیاز یا كمبود و محرومیت آغاز گردیده و از طریق آن قادر به ایجاد انگیزه در دیگران میشویم. انگیزه به صورت بالقوه در وجود آدمهاست و دیگران آن را برانگیخته میكنند. انگیزش عامل كلی مولد رفتار اما انگیزه را علت اختصاصی یك رفتار خاص میتوان بهحساب آورد. با توجه به موارد ذكر شده می توان نتیجه گرفت كه، انگیزش انسان منتج از نیازهایش میباشد (پورنائینی، 1389). 1-6-12 مهارت: مهارت به تواناییهای قابل پرورش شخص كه در عملكرد و بقای وظائف منعكس میشود. بنابراین منظور از مهارت توانایی بهكار بردن مؤثر دانش و تجربه شخصی است. ضابطه اصلی مهارت داشتن، اقدام و عمل مؤثر در شرایط متغیر است. بهطوركلی مهارتهای سهگانه مدیریت به شرح ذیل میباشد: 1-6-12-1 مهارت فنی: یعنی دانایی و توانایی در انجام دادن وظایف خاص كه لازمه آن ورزیدگی در كاربرد فنون و ابزار ویژه و شایستگی عملی در رفتار و فعالیت است. مهارتهای فنی از طریق تحصیل، كارورزی و تجربه حاصل میشوند. 1-6-12-2 مهارت انسانی: یعنی داشتن توانایی و قدرت تشخیص در زمینه ایجاد محیط تفاهم و همكاری و انجام دادن كار به وسیله دیگران، فعالیت مؤثر به عنوان عضو گروه، درك انگیزههای افراد و تأثیرگذاری بر رفتار آنان. مهارت انسانی در نقطه مقابل مهارت فنی است. یعنی كار كردن با مردم در مقابل كار كردن با اشیا و چیزها. 1-6-12-3 مهارت ادراكی: یعنی توانایی درك پیچیدگیهای كل سازمان و تصور همه عناصر و اجزای تشكیلدهنده كار و فعالیت سازمانی به صورت یك كل واحد (سیستم) بهعبارت دیگر، توانایی درك و تشخیص اینكه كاركردهای گوناگون سازمان به یكدیگر وابسته بوده تغییر در هر یك از بخشها، الزاماً بخشهای دیگر را تحت تأثیر قرار میدهد. آگاهی از این روابط و شناخت اجزا و عناصر مهم در موقعیتهای مختلف، مدیر را قادر میسازد كه به طریقی تصمیمگیری یا اقدام كند كه موجبات اثربخشی سازمان و رضایت كاركنان آن را فراهم نماید (علاقهبند، 1389). 1-6-13 عوامل ساختاری: منظوراز عوامل ساختاری، همه عناصر، عوامل و شرایط فیزیکی و غیرانسانی سازمان است که با نظم و قاعده ویژهای بههم پیوسته و چارچوب و بدنه فیزیکی و مادی سازمان را تشکیل میدهند. بنابراین، تمام منابع مالی و اطلاعاتی، هنگامی که با ترکیب خاصی در بدنه کلی سازمان جاری میشوند، جزو شاخه ساختاری سازمان محسوب میشوند و در واقع، عوامل غیر زنده سازمان هستند. 1-6-14 عوامل رفتاری: منظور از عوامل رفتاری، انسان و روابط انسانی در سازمان است که با هنجارهای رفتاری، ارتباطات غیررسمی و الگوهای خاصی، بههم پیوسته و محتوای اصلی سازمان را تشکیل میدهند که در واقع، عوامل زنده سازمان محسوب میشوند. 1-6-15 عوامل زمینهای (محیطی): منظور از عوامل زمینهای نیز، تمام شرایط و عوامل محیطی و برونسازمانی است که بر سازمان احاطه دارد و سیستمهای اصلی یا ابرسیستمهای سازمان از قبیل مشتریان یا ارباب رجوع، دولت، بازار و سایر سیستمهای محیطی سازمان را تشکیل میدهد (میرزایی اهرنجانی و سرلک، 1384، لعلی و همکاران 1391).
نیازسنجی فرآیندی نظامدار برای تعیین اهداف، شناسایی فاصله بین وضع موجود و هدفها ونهایتا تعیین اولویتها برای عمل میباشد. باید توجه داشت كه فرآیند جمعآوری و تحلیل اطلاعات است كه منجر به شناسایی نیازهای افراد، گروهها، موسسات و جامعه میشود. بنابراین بهطوركلی میتوان عنوان نمود، نیاز سنجی، فرآیند شناسایی نیازهای مهم و فراهمكردن زمینه جهت رفع آن نیازها میباشد.
نیازسنجی در واقع فرآیند جمعآوری و تحلیل اطلاعات است كه براساس آن نیازهای افراد، گروهها، سازمانها و جوامع مورد شناسایی قرار میگیرد. معمولاً هر برنامهآموزشی برای ایجاد تحول و تغییر در وضعیت موجود، طراحی و سپس بهاجرا گذاشته میشود. از اینرو گام آغازین در یک نیازسنجی، اجرای فرآیند برنامهریزی، شناسایی هدفها و نقاط مطلوب است. زیرا هدفها عموماً ریشه در نیازها دارند. بههمیندلیل برای طراحی و اجرای برنامههای واقعبینانه و اثربخش، ضرورت دارد تا نیازها دقیقاً سنجیده و براساس نیازها، اهداف ویژه هربرنامه تدوین شده و سپس مجموعه اقدامات و وسایلی كه به بهترینوجه نیازها را محقق میسازند، پیشبینی گردند. شناخت و تحلیل اثربخش نیازهای آموزشی، پیشنیاز یك سیستم آموزشی موفق است.
از سوی دیگر، هدف نیازسنجی آموزشی، شناخت و کشف کمبودهای مهارتی، دانشها و بینشهایی است که برای اجرای موفقیتآمیز شغل لازم است. برای رسیدن به این هدف باید عواملی را که وقوع آنها ضرورت و نیاز آموزشی خاصی را سبب میشود شناسائی و بررسی نمود. نتایج نیازسنجی به مدیران و مسئولان اجازه میدهد تا به دو سوال اساسی پاسخ مناسب دهند، ابتدا تلاش برای پاسخ به این موضوع که چه كسی به آموزش نیاز دارد؟ و در ادامه پاسخ به این موضوع که چه آموزشی موردنیاز میباشد؟
بررسیهای انجام شده از تحقیقات بهعمل آمده، نشان میدهد حوزه تحقیقات درخصوص نیازسنجی آموزشی در بیشتر موارد بصورت خاص برای سازمانها انجام شده و یا درخصوص اهمیت، ضرورت و الزامات مرتبط با استقرار سیستم نیاز سنجی آموزش بوده است. تحقیقاتی نظیر: مدل کافمن و هرمن (1996)، کریگ (1987)، گلدستاین(1992)، سینجر (1990) استوت (1993)، سورینا (1997)، اندرسون (1994 و 1993)، انرسون (1993)، الگوی شورای همکاری (1997)، گریفث و ویلیامز (1998)، ادگار شاین (1980)، ترولو (1997)، وودال و وینستنتلی (1998) به ارائه طرحها و الگوهای مناسب و مورد نیاز سازمانی، جهت سنجش نیازهای آموزشی پرداختهاند و تحقیقاتی توسط، باقری و شهبازی (1381)، قنبری و برقی (1388)، زرافشانی و همکاران (1390)، پیدایی (1388)، میرگوهر و موحد محمدی (1387)، درحوزه روستایی و پورصادق (1391)، بذر افکن و همکاران (1388)، پزشکی راد (1387)، رضایی (1390)، ندایی و همکاران(1390)، خدایاری (1390)، جلیلیان (1389)، محمدی (1389)، غزانی (1388)، خیرمند و همکاران (1389)، اسمعیلی (1386)، میر رحیمی و زمانی (1381)، عابدی (1387)، مهر نگار و حسینی نیا (1388)، مجتهد و همکاران (1387)، فرهمندخواه (1389)، به بررسی نیازسنجی آموزشی در سازمانها و یا جامعه هدف مربوط به تحقیق خود پرداختهاند. از اینرو بررسی نیازهای آموزشی با رویكرد ترویج اهداف مرتبط با آموزش بهطور خاص برای یك بخش از فعالان اقتصادی از اهمیت بالایی برخوردار میباشد. تحقیق و بررسی شرایط مورد نیاز برای آموزشهای لازم، نحوه اجرا، الزامات و فصول مورد نیاز آموزشی مرتبط با جامعه روستایی، رویکرد ارائه روشهای علمی در این حوزه به منظور ارتقای سطح آموزش در روستا بهخصوص در بین جوانان روستایی به منظور حرکت به سمت توسعه پایدار و ارتقای همهجانبه در روستا از اهمیت بالایی برخوردار میباشد.
در این پژوهش، منظور از جوان روستایی، جوانان سنین زیر 30 سال مدنظر میباشد که سازندگان فرهنگ و اقتصاد آینده جامعه بوده و بخش عمدهای از آنان نیروهای مولد آینده در بخش کشاورزی و صنعت را به خود اختصاص میدهند. نظر بهاینکه آینده توسعه کشاورزی متکی بر جوانان روستایی است، جوانان روستایی پتانسیلهای بالقوه جهت مشارکت در برنامههای سازندگی روستایی بهشمار آمده و برای خانوار روستایی هر جوان به عنوان یک نیروی بالفعل محسوب میگردد. اهمیت جوانان روستایی براساس نقشهایی است در پیشبرد فعالیتهای اقتصادی خانوار ایفا میکنند. آنان نیروی مولد جامعه خود بهشمار آمده و در تصمیمگیریها و تصمیمسازیها موثر میباشند. این بخش از جمعیت نیازمند، آموزش مهارتهای لازم برای اشتغال، فراهم نمودن بسترهای لازم برای مشارکت، ایجاد فرصتهای برابر آموزش و تقویت و تعلقخاطر به محیط روستا میباشند. از اینرو ارائه راهکارهای مناسب درخصوص دستیابی به موارد فوق از اهمیت بالایی برخوردار بوده و یکی از مهمترین این راهکارها ارائه آموزشهای کارآفرینی در این حوزه می باشد.
آنچه که از بر مطالعات و تحقیقات گذشته برمیآید، میتوان عنوان نمود، تحقیق حاضر تحت عنوان نیاز سنجی آموزشی ترویجی برای جوانان
روستایی ارائه دهنده موضوع جدید درخصوص ارتقای سطوح مورد نظر در بین جامعه هدف بوده و با نوع تحقیقات گذشته با توجه به تمرکز بر جوانان روستایی از طریق ارائه روش مناسب آموزشی ترویجی متفاوت میباشد.
انتظار میرود نتایج حاصل از تحقیق حاضر که بهطور مشخص به بررسی نیازسنجی آموزشی، ترویجی در بین جوانان روستایی درجهت توسعه فعالیتهای كارآفرینانه كشاورزی در استان گیلان میپردازد، مورد استفاده مدیران،کارشناسان و کارکنان سازمان جهاد کشاورزی و تمامی کارشناسان دستگاههای اجرایی و دانشجویان و محققین قرارگیرد.
1-2- بیان مساله
جمعیت استان گیلان براساس آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال 1390 به تعداد 2480874 نفر بوده که از این تعداد 983701 نفر در روستاها زندگی میکنند. با توجه به آمارهای موجود، از تعداد افراد ساکن در روستاها 275436 نفر در سن 15 تا 30 سال میباشند که جامعه هدف این تحقیق را تشکیل میدهند.
مسائل و مشكلات فراوان اقتصادی- اجتماعی حاكم بر بخش روستایی، همچون کمبود درآمد، فصلی بودن مشاغل روستایی، افزایش بیكاری و نیز كاركردهای نامطلوب از منابع موجود و از سویی دیگر، نزدیکی روستاها به شهرها در استان و ایجاد پدیده مهاجرت و حاشیه نشینی، اجرای برنامههای دقیق و هدفمند توسعه را دوچندان می نماید.
بررسیهای انجامشده نشان دادهاست، با نوجه وجود مشکلات اقتصادی در روستاهای استان، نقش كارآفرینی روستایی و استفاده و بکارگیری از كارآفرینان ساكن درمحیطهای روستایی به منظور یکی از راههای توسعه و ارتقای سطوح اجتماعی و اقتصادی در روستاها، مورد شناسایی و ارزیابی دقیقی قرار نگرفته است. به همین منظورتوسعه فعالیتهای كارآفرینانه كشاورزی در استان گیلان از طریق نیازسنجی آموزشی- ترویجی در بین جوانان روستایی به عنوان هدف این تحقیق مورد توجه قرار گرفت. با توجه به موارد فوق، سوال اساسی این است که چگونه میتوان از طریق نیازسنجی آموزشی- ترویجی، بهترین نوع آموزش را با توجه به نیاز افراد جهت ارتقای فعالیتهای کارآفرینانه در بین جوانان روستایی ارائه نمود.
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
موقعیت جغرافیایی استان با توجه به آب و هوا و ساختار معیشتی خانوارها، بهنوعی به بخش کشاورزی نزدیکتر بوده و به همین دلیل، نگاه ویژه برنامهریزان و تصمیمسازان را به سمت حوزههای مرتبط با این بخش معطوف نمودهاست. ایجاد شرایط مناسب در روستاها از طریق تامین زیرساختهای اولیه و حیاتی از یک طرف و مرتفع نمودن سایر نیازهای این بخش از جمعیت بهخصوص در بخش آموزشهای مورد نیاز کارآفرینانه از اقدامات موثر و پیشتاز دولت در اغلب برنامههای توسعه بوده است. روشن است که مفاهیم کارآفرینی و وجود کارآفرینان به عنوان یكی از راهبردهای توسعه و شكوفایی جوامع انسانی به جایگزین بیبدیلی تبدیل شدهاست. موضوعی كه در خصوص اهمیت كارآفرینی و ارتباط مستقیم آن با توسعه ملی باید جدی تلقی گردد، اهمیتدادن به نقش كارآفرینی روستایی و كارآفرینان ساكن درمحیطهای روستایی است. زیرا كارآفرین روستایی با توجه به تعریف و مفهوم کارآفرینی، در پی یافتن تركیبی مناسب از منابع برای فعالیتهای اقتصادی اعم از كشاورزی و غیركشاورزی و دستیابی به بیشترین سود ممكن است. از اینرو بهمنظور دستیابی به موضوع فوق، باید الزامات، چالشها و اهداف كارآفرینی مورد بررسی قرار گیرد. با توجه به موارد ذکرشده میتوان اذعاننمود، اصلیترین الزامات استقرار و توسعه كارآفرینی در روستاها توسعهفرهنگ كارآفرینی، آموزش و ترویج فعالیتهای كارآفرینانه، توسعه زیرساختهای و آمادهسازی محیط از لحاظ فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی روستاها برای نگهداشت و حتی جذب نیروی انسانی جوان، متخصص و ماهر است.
بررسی پیشینه تحقیقات و منابع و پشنگاشتههای محققین نشان دادهاست كه با توجه به تایید اهمیت آموزش و لزوم نیازسنجیهای علمی، تا كنون پژوهش و تحقیقی برای نیازسنجی آموزشی-ترویجی متناسب با جوانان روستایی، مورد بررسی قرار نگرفته است و این امر نیاز و ضرورت یک تحقیق علمی در این خصوص را ایجاب مینماید. شناسایی عوامل موثر در نیازسنجی آموزشی- ترویجی در جهت توسعه فعالیتهای كارآفرینانه از یک سو و بسترسازی شرایط بهمنظور ایجاد و تقویت موارد مرتبط با این حوزه از سوییدیگر ضرورت انجام چنین تحقیقی را اجتنابناپذیر ساختهاست. در راستای این هدف، تحقیق حاضر به بررسی نیازسنجی آموزشی- ترویجی در بین جوانان روستایی در جهت توسعه فعالیتهای كارآفرینانه كشاورزی در استان گیلان پرداخته است.
1-4- اهداف و سوالات تحقیق
الف- هدف اصلی تحقیق
هدف اصلی این تحقیق نیازسنجی آموزشی- ترویجی در بین جوانان روستایی در جهت توسعه فعالیتهای كارآفرینانه كشاورزی در استان گیلان میباشد.
فناوری اطلاعات نماد عصر حاضر بوده و با سرعتی فزاینده و تصاعدی در حال رشد است. دوره ای از زمان را که در آن به سر می بریم، پدیده های الکترونیکی بسیاری را با خود به همراه داشته که از جمله آنها می توان به تجارت الکترونیکی، بانکداری الکترونیکی، یادگیری الکترونیکی و مدیریت الکترونیکی روابط با مشتری و در نهایت دولت الکترونیک و در مجموع زندگی الکترونیک اشاره کرد. هدف از ارائه خدمات در بانک ها مشابه تولید کنندگان کالاهای مصرفی است، یعنی انتخاب راهکارهایی که موقعیت سود بنگاه را در طول یک دوره بلندمدت حداکثر سازد. برای یک بانک این امر شامل ارائه خدماتی بهینه در یک سطح حداقل هزینه می باشد. در این برهه زمانی سیستم بانکی کشور به منظور حرکت به سوی بانکداری الکترونیک و در نهایت کاهش هزینه ها و بهبود خدمات، تلاش های فراوانی برای استفاده از سیستم های پرداخت الکترونیکی صورت داده که بخشی از آن در ارائه خدمات از طریق سیستم های خودپرداز بانکی و پایانه های فروش ظهور پیدا کرده است. 1-2) بیان مساله صنعت بانکداری امروزه به سرعت در حال تغییر است. با توسعه اقتصاد بین المللی و رقابتی شدن بازارها، بانک ها نیز تحت تاثیر قرار گرفته اند.نیروی اصلی در این محیط تکنولوژی است که موجب شکستن موانع قانونی و جغرافیایی شده و محصولات و خدمات جدیدی ایجاد نموده است .(liao, 2008)بانک ها به لحاظ اهمیت شان در ساختار تجاری کشور و دنیا به جهت نقل و انتقال منابع مالی به دلیل افزایش روز افزون معاملات تجاری در گستره تجارت الکترونیک، می بایست همگام با دنیای فناوری به سوی تغییرات و دگرگونی گام بردارند، زیرا بانکداری الکترونیک[1] بخشی تفکیک ناپذیر از دنیای تجارت الکترونیک می باشد. بانکداری الکترونیک اوج استفاده از فناوری انفورماتیک و ارتباطات و اطلاعات در جهت حذف قید زمان و مکان از خدمات بانکی جهانی و داخلی است. ضرورت یک نظام بانکی کارآمد برای حضور در بازارهای جهانی و داخلی ایجاب می کند که بانکداری الکترونیک نه به عنوان یک انتخاب، بلکه به عنوان یک ضرورت مطرح و تلاش بانک در جهت گسترش آن باشد. به واسطه تنوع خدمات قابل ارائه توسط ابزارهای بانکداری الکترونیک و حذف محدودیت های زمانی و مکانی در جهت گسترش دامنه خدمات بانکی، علاوه بر کاهش هزینه ارائه خدمات ، میزان درآمدهای بانک را افزایش می دهد. به علاوه خدمات ارائه شده در بانکداری الکترونیک در زمان بسیار کوتاه تری نسبت به بانکـداری سنتی قابل انجام است که این امر باعث کاهش هزینه های بانک می شود. همچنین هدف از ارائه خدمات و از جمله خدمات الکترونیکی در بانک ها، انتخاب راهکاری است که سود بانک را در بلندمدت حداکثر و سهم بانک را از بازار رقابتی افزایش دهد یا حداقل حفظ کند. بانک ها برای نیل به اهداف فوق باید رضایت مشتریان خود را برآورده کنند. آنها به منظور فراهم آوردن تسهیلات بهتر برای مشتریان خود و افزایش سهم خود از بازار به سرعت خود را به امکانات مختلف فناوری مدرن اطلاعات، مجهز می کنند( پریا. 1386). یکی از خدمات بانکداری الکترونیک دستگاه های خودپرداز [2]می باشدکه در کشور با استقبال بیش از حد از سوی مردم مواجه شده به طوری که در بعضی روزها میزان مراجعه به این دستگاه ها بسیار بیشتر از ظرفیت خاص آن ها می باشد.اما دستگاه های خودپرداز یکی از خدمات بانکداری الکترونیکی است و نه کل آن.چنانچه مشاهده می شود در ایران، سایر خدمات با استقبال مواجه نشده و یا میزان توجه به آن ها بسیار کم می باشد و بدیهی است که در صورت عدم استقبال مشتریان از سیستم های بانکداری الکترونیک،ارائه این گونه خدمات با شکست مواجه خواهد شد(سرمدی،1388). دستگاه خودپرداز به عنوان اولین نماد بانکداری الکترونیک برای نقل و انتقال وجوه و برداشت وجوه موردنیاز مشتریان، رواج گسترده ای دارد. با توجه به اینکه بانک ها مبالغ زیادی را برای خرید، نصب، راه اندازی و نگهداری این دستگاه ها هزینه و سرمایه گذاری می کنند، بنابراین انتظار می رود که استفاده از دستگاه های خودپرداز جهت ارائه خدمات بانکی موجب کاهش هزینه های بانک شود.( حسینی خامنه، 1389) با توجه به این هدف بانک ها یعنی کاهش هزینه ها و افزایش کارایی در جهت افزایش سودآوری که موضوع بسیار مهمی می باشد، این تحقیق بر آنست که به نقش دستگاههای خودپرداز بر کارآیی هزینه از دو جنبه مدیریت هزینه و مدیریت دارایی بپردازد. به این ترتیب سوال اصلی تحقیق حاضر به صورت زیر مطرح می شود: آیا دستگاههای خودپرداز بر کارآیی هزینه از دو جنبه مدیریت هزینه و مدیریت دارایی در شعب بانک ملت گیلان تاثیر دارد؟ 1-1) ضرورت و اهمیت تحقیق افزایش رقابت،تغییر محیط کسب و کار و جهانی سازی از تغییرات عمده ای هستند که در صنعت خدمات مالی و بانکداری به وقوع پیوسته است.تقاضا برای خدمات مالی به سرعت در حال تغییر است و رفتار مشتریان نسبت به دهه قبل تغییر کرده است.با گذر مشتریان از مرحله بانکداری سنتی به بانکداری الکترونیکی،استراتژی های جدیدی برای جذب مشتریان جدید و حفظ مشتریان کنونی لازم است.امروزه بسیاری از بانک ها در سطح جهان خدمات خود را به صورت الکترونیکی ارائه می دهند.با یکپارچه شدن اقتصاد جهانی کشور ما نیز تحت تاثیر قرار خواهد گرفت لذا در بلند مدت چاره ای جز الکترونیکی شدن بانک ها نداریم.از سویی بخش در حال رشدی از مشتریانی که فهم تکنولوژیکی دارند و سهولت سیستم های مبتنی بر تکنولوژی را نسبت به ارائه این خدمات از طریق کارکنان بانک ترجیح می دهند به وجود آمده است (,2009 Joseph et al). تغییرات در فناوری و ساختار سازمانی ( که توام با تاکید بر بهبود کیفیت محصول است) به طور چشمگیری نحوه نگرش مدیران و شیوه اداره شرکت ها را تغییر داده است. امروزه تعداد اندکی از شرکت ها در حالیکه همچنان برای جلب رضایت بیشتر مشتری تاکید دارند، مقررات مشابهی درباره کیفیت را به سایر جنبه های عملیات اعمال می کنند. این شرکتها راهبردهایی مبتنی بر خدمات مشتریان را اتخاذ کرده و پیش می برند. شرکت ها به منظور دستیابی به تعادل و برقراری سودآورترین راهبـردهای ارائه خدمات مشتریـان باید سیستم های اطلاعاتی مناسبی داشته باشند تا تاثیر احتمالی راهبردهای مختلف ارائه خدمات بر سود را نشان دهند. گسترش روزافزون فناوری و بانکداری الکترونیک و لزوم استفاده از این امکانات جدید جهت پیوستن شبکه بانکی بین المللی و پیوستن کشور به سازمانهای بین المللی از جمله سازمان تجارت جهانی و همچنین گسترش هرچه بیشتر شبکه های بانکی و ارائه خدمات جدید و متنوع به مشتریان از طریق این دستگاه ها در هر زمان و مکان که مورد خواست مشتری باشد از جمله مواردی هستند که بانک ها را ملزم به استفاده از این نوع تجهیزات می کند. امروزه به کمتر سازمانی بر می خوریم که بحث فناوری اطلاعات در آن مطرح نبوده و به یکی از دغدغه های مدیران آن مبدل نشده باشد(رضائی، جهاندار، 1388).در دنیای کنونی دیگر سازمانها بدون استفاده از فناوری اطلاعات راه سخت تری را نسبت به سایر سازمان های همتراز خود در پیش دارند. بدیهی است که فرصت های زیادی را هم ممکن است از دست بدهند و یا ناخودآگاه در اختیار رقبا قرار بدهند. بکارگیری فناوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطی به منظور افزایش دقت و سرعت در تهیه و توزیع اطلاعات و کیفیت ارتباطات در سازمان با هدف نهایی تعالی سازمان و بهبود کیفیت ارائه محصولات و خدمات مطابق با نیاز مشتری و حتی ورای انتظار مشتری ضروری می باشد. با انقلاب الکترونیک که در قرن بیستم ( دهه 1970 میلادی) آغاز شده است، اکنون در عصر اطلاعات و ارتباطات به سر می بریم و به قولی موج سوم زندگی بشر آغاز شده است. در این عصر مرزهای زمان و مکان برداشته شده و دنیا به یک دهکده جهانی تبدیل شده است. روزانه حجم زیادی از اطلاعات در سازمان ها با استفاده از فناوری های نوین، تولید، پردازش و توزیع می شود. ضرورت بکارگیری فناوری اطلاعات به حدی است که سازمانها در کنار طراحی برنامه های استراتژیک و بلندمدت خود اقدام به تدوین طرح جامع فناوری اطلاعات و یا سند راهبردی توسعه فناوری اطلاعات برای افزایش بهره وری و کارایی، حیطه نظارت گسترده تر و کاهش تعداد مدیران را مجاز می داند. این روند بیشتر با پدیده کاهش یا کوچک شدن اندازه مدیریت میانی نمایان می شود. با جایگزین شدن رایانه ها بجای مشاغل دفتری از آنجا که نیاز به متخصصان سیستم های اطلاعاتی افزایش می یابد. یکی دیگر از اثرات فناوری اطلاعات تاثیر آن بر محتوای شغل است چون با فناوری اطلاعات ماهیت برخی از فعالیتهای سازمان تغییر می کند، به تبع آن محتوای شغل نیز تغییر خواهد کرد (مرثا. 1389). شبکه بانکی کشور نیز با علم به این موضوع و درک جایگاه و اهمیت فناوری اطلاعات در سالهای اخیر سرمایه گذاری های هنگفتی را در بخش سخت افزار، نرم افزار و بسترهای ارتباطی و مخابراتی انجام داده که از آن جمله می توان طرح جامع اتوماسیون سیستم بانکی، دستگاه های خودپرداز، بانکداری اینترنتی، بانکداری با موبایل، تلفنبانک، شعب724، انواع کارت های نقدی، اعتباری و بن کارت، دستگاه های کارتخوان، پایانه های نقطه فروش و یا طرح های جامع منابع انسانی را نام برد. اما آنچه که در این میان مورد غفلت واقع شده این است که آیا این سرمایه گذاریها موجب افزایش بهره وری بانک ها شده است یا نه. با توجه به اینکه فناوری اطلاعات هزینه های زیادی به بانک تحمیل نموده و قسمت اعظم بودجه آنها را به خود اختصاص می دهد، سرمایه گذاری در این حوزه باید با دقت و وسواس بیشتری صورت گرفته و مطالعاتی نیز می بایست در خصوص تاثیر مستقیم و غیرمستقیم این فناوری بر سودآوری بانک ها انجام گردد.مدیران بانک ها در ارائه خدمات برتر به مشتریان خود و همچنین به منظور دستیابی به تعادل و برقراری سودآورترین راهبردهای ارائه اینگونه خدمات اقدام به ایجاد و ارائه خدمات بانکداری نوین کرده اند که، بخشی از آن نصب دستگاه خودپرداز در محل های مناسب می باشد ( احمد زاده ، 1390). از آنجا که استفاده از دستگاه خودپرداز توسط مشتریان بانک ها هر روز نسبت به روز قبل بیشتر می شود و با توجه به اینکه سیاست کلی بانک ها جهت گیری به استفاده همگانی از این دستگاه است که در نهایت مراجعه فیزیکی مشتریان به شعب بانک ها به حداقل برسد. 1-3) اهداف تحقیق سنجش وضعیت مدیریت هزینه ها در شعب بانک ملت استان گیلان. سنجش وضعیت مدیریت دارایی ها در شعب بانک ملت استان گیلان. بررسی تاثیر به کارگیری دستگاه های خود پرداز بر مدیریت هزینه شعب بانک ملت. بررسی تاثیر به کارگیری دستگاه های خود پرداز بر مدیریت دارایی شعب بانک ملت. مدیریت بانکها همواره به دنبال کاهش هزینه ها و بهبود عملکرد می باشند. سرمایه گذاری در بخش IT نیز یکی از روشهای بهبود عملکرد بانکها می باشد. بانکها هر ساله مبالغ زیادی را صرف سرمایه گذاری در دستگاه خودپرداز می نمایند. بنابراین با توجه به اهمیت موضوع، مهم ترین هدفی که از تحقیق حاضر دنبال می شود این است که آیا سرمایه گذاری در دستگاه خودپرداز باعث ک اهش هزینه های بانک شده است یا خیر. نتایج این تحقیق برای مدیریت بانک جهت برنامه ریزی برای سرمایه گذاری بهینه و کنترل هزینه ها و در نهایت افزایش سودآوری بانک مفید می باشد. 1-4)چهارچوب نظری تحقیق چهارچوب نظری مبنایی است که تمام تحقیق بر روی آن قرار داده می شود. چهار چوب نظری یک شبکه منطقی ، توسعه یافته ، توصیف شده و کامل بین متغیرهایی است که از طریق فرآیندهایی مانند مصاحبه ، مشاهده وبررسی ادبیات موضوع (پیشینه تحقیق) فراهم آمده است (خاکی ،1387). در این تحقیق محقق قصد دارد تاثیر نصب ATM بر کارایی هزینه را در شعب بانک ملت بسنجد. مبنای تحقیق حاضر تحقیقی است که توسط دیوید وهمکاران (2009) انجام شده است.