وبلاگ

توضیح وبلاگ من

پایان‌نامه ارشد رشته علوم ارتباطات اجتماعی با عنوان "عوامل موثر بر استفاده رسانه‌ای زنان


این تحقیق با دو هدف اصلی انجام می‌شود: هدف اول آن بررسی نحوه استفاده رسانه‌ای زنان با توجه به ویژگی‌های اشتغال، تاهل،سن و میزان تحصیلات است و هدف دوم نحوه استفاده رسانه‌ای زنان با توجه به نحوه تفسیر آن‌ها از بازنمایی زنان در رسانه‌ها است. این اهداف در ارتباط با اهمیت جایگاه جنسیت در پژوهش‌های رسانه‌ای شکل گرفته است.
با توجه به این پژوهش‌ها زنان از مردان در استفاده رسانه‌ای خود متمایز می‌شوند. و حتی برخی از ژانرها و محتواهای رسانه ای زنانه یا مردانه تلقی می شوند. اما به نظر می‌رسد تفاوت استفاده رسانه‌ای زنان با مردان بیشتر از آن که به علت تفاوت جنسی آن‌ها باشد، منتج از تفاوت جنسیتی است كه انتظارات اجتماعی متفاوت و بالطبع مسئولیت‌های متفاوت، سبك زندگی، رجحان‌ها و سلایق رسانه‌ای متفاوتی را نیز برای هر دو گروه زنان و مردان ایجاد می کند. اما تا کنون این تفاوت در استفاده رسانه‌ای به تفاوت در جنس نسبت داده شده است.
به عبارت دیگر وقتی مقوله جنس مورد بررسی قرار می‌گیرد، از زنان به عنوان كلیتی یك دست و همگون سخن به میان می آید. یعنی تنها ویژگی زن بودن تعیین كننده رفتارهای اجتماعی و فردی و ازجمله استفاده‌ رسانه‌ای آنان است. در حالی که جنس را باید متغیر واسطی در نظر گرفت که در اکثر جوامع وظایف و مسئولیت‌های اجتماعی افراد را از یکدیگر متمایز کرده است.
به این معنی که در اکثر جوامع تقسیم وظایف بین زنان و مردان به شیوه سنتی طوری انجام شده است كه مردان وظیفه اشتغال بیرون از خانه و زنان مسولیت رسیدگی به كارخانه و نگهداری از كودكان را دارند. در این حالت، بالطبع نیازهای آموزشی یا زمان اوقات فراغت آن‌ها با یكدیگر تفاوت اساسی خواهد كرد و به این دلیل می‌توان گفت كه تفاوت در جنس می‌تواند تفاوت معنی داری در نحوه استفاده رسانه‌ای افراد بوجود بیاورد. به عنوان مثال زنان خانه دار مدت زمان بیشتری را نسبت به مردان در خانه هستند و این موضوع باعث استفاده بیشتر آنان از برنامه‌های تلویزیون می‌تواند باشد. همچنین زنان به واسطه مسئولیت‌هایی كه در قبال مراقبت و تربیت كودكان و رسیدگی به امور خانه بر عهده می‌گیرند، نیازهای آموزشی مرتبط از جمله نكات مربوط به خانه داری و آشپزی را  نیز پیدا می‌كنند.علاوه بر آن چنانچه تنها چنین نقشهایی برای زنان در یك جامعه تعریف شده باشد،‌دختران مجرد نیز خودرا نیازمند چنین آموزش هایی خواهند دید. اما آموزش تنها یكی از كاركردهای رسانه‌ها است. سرگرمی و اطلاع‌رسانی از دیگر كاركردهای رسانه‌ها است و مخاطبین با توجه به نیازهای مختلف خود نسبت به دریافت اطلاعات و هم چنین برنامه روزانه و اوقات فراغت خود، به شیوه‌های متفاوت در رابطه با این کارکردها از رسانه‌ها استفاده می‌كنند. در این مورد نیزچنانچه زنان تنها نقش مادر و همسر را ایفا كنند، نیازهای اطلاعاتی آن‌ها تا حدود زیادی شبیه هم خواهد بودكه احتمالاً این اطلاعات، اطلاعاتی خواهند بود كه آن‌ها را در انجام مسئولیت‌های خود یاری دهد. به همین صورت می‌توان گفت اوقات فراغت و همچنین ساعاتی را كه زنان خانه دار به انحاء مختلف می‌توانند از رسانه‌ها استفاده كنند نیز تا حد زیادی شبیه به یكدیگر است. به عنوان مثال بسیاری از زنان خانه دار صبح‌ها كه همسر و یا فرزندانشان در خانه نیستند، هم زمان با كارخانه فرصت گوش كردن به رادیو یا تا حدودی استفاده از برنامه‌های تلویزیون را می‌توانند پیدا كنند و این برنامه زمانی تا حد زیادی می‌تواند تعیین کننده نحوه پرکردن اوقات فراغت آن‌ها باشد. از آن جا كه زنان خانه‌دار در همه جوامع اكثریت زنان را تشكیل می‌دهند، این وی‍ژگی زنانه تلقی شده و این در حالی است كه این نحوه استفاده مربوط به خانه‌دار بودن و نه زن بودن می‌باشد. شاهد این موضوع تفاوت استفاده رسانه‌ای زنان شاغل می باشد.
زنان شاغل صبح‌ها فرصت استفاده کردن از برنامه‌های تلویزیون را ندارند.علاوه بر آن محیط کار هنجارهای متفاوتی را در مقایسه با محیط خانه بر زنان حاکم می‌کندو این هنجار‌ها خود مسئولیت‌هایی را در قبال استفاده از بر خی از رسانه‌ها برای زنان بوجود می‌آورد. سن و میزان تحصیلات متفاوت نیز نیازهای مختلفی را برای افراد بوجود می آورد. در اکثر پژوهش‌هایی که به خصوص در کشورهای غربی درباره موضوع زنان و رسانه‌ها انجام شده است، جامعه آماری مورد بررسی از یکسانی و همگونی برخوردار بوده است و در اکثر اوقات هم زنان خانه دار در نظر گرفته شده اند.(رجوع كنید به فصل دوم پایان نامه ).
اما با تغییرات اجتماعی در اکثر جوامع از جمله در ایران و برنامه‌های توسعه تعداد زنان شاغل و تحصیل‌کرده افزایش پیدا کرده است و بالا رفتن میزان تحصیلات و اشتغال، جامعه زنان را از نظر ویژگی‌های اجتماعی دارای پراکندگی زیاد کرده است. با نگاهی به برنامه‌های توسعه و مشاركت اجتماعی زنان طی برنامه سوم توسعه كه از سال‌ 1379 تا سال 1383 در كشور، پیاده شده است، به نظر می رسد لزوم بررسی شرایط جدیدتری كه برای زنان در كشور به وجود آمده و زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی آن‌ها را متفاوت از سال‌های قبل از آن كرده است، وجود دارد. در این مورد می‌توان به برخی از برنامه‌های توسعه در رابطه با زنان اشاره كرد. به عنوان مثال بر اساس ماده 158 برنامه سوم توسعه، مركز امور مشاركت زنان ریاست جمهوری موظف است در جهت زمینه‌سازی برای ایفای نقش مناسب زنان در توسعه كشور و تقویت نهاد خانواده، ضمن انجام مطالعات لازم با همكاری دستگاه‌های اجرای ذیربط اقداماتی را به عمل آورد كه به طور خلاصه این فعالیت‌ها در قالب 6 محور آموزشی، فرهنگی، ورزشی، اشتغال (مشاركت زنان)، امور علمی و پژوهشی (مطالعات و تحقیقات در مسائل زنان)، امور حقوقی و توسعه سازمان‌های غیر دولتی زنان گنجانده شده است. براساس این ماده، گزارشی از فعالیت‌های مركز امور مشاركت زنان با همكاری دستگاه‌های اجرایی در قالب این 6 محور طی سال‌های 1379 تا 1383 منتشر شده است. براساس این گزارش، در زمینه آموزشی، فعالیت‌هایی از قبیل پوشش كامل دختران واجب‌التعلیم در سطح كشور، تربیت و توانمند‌سازی مدیران زن، طراحی و تدوین مجموعه‌های آموزشی به منظور توانمندسازی زنان خانه دار، توانمندسازی فرهنگی زنان و دختران دانش‌آموز، تقویت خود باوری و اعتماد به نفس و افزایش روحیه مشاركت جویی در دختران، برگزاری كارگاه‌های آموزشی تحلیل جنسیتی در جهت اصلاح نگرش‌ها و باورهای سنتی و غلط حاكم بر جامعه درباره زنان، برگزاری سمینار‌ها و گرد همایی‌های علمی داخلی و بین المللی مربوط به زنان و خانواده و توانمندسازی آن‌ها در جهت حضور فعال و موثر در مجامع بین المللی، از جمله این فعالیت‌ها بوده است. همچنین در زمینه امور فرهنگی فعالیت‌هایی از قبیل توسعه و تجهیز كتابخانه‌های موجود در مناطق روستایی و كمتر توسعه یافته، توسعه مشاركت زنان در سطح كشور با تاكید بر نقش محوری زن در خانواده، انجام فعالیت‌های فرهنگی و هنری در راستای فعالیت‌های آموزشی در زمینه مهارت‌های زندگی برای زنان، برگزاری جشنواره موسیقی بانوان نواحی ایران و برگزاری مراسم هفته زن، صورت گرفته است. در زمینه امور ورزشی هم فعالیت‌هایی در زمینه عمومی كردن ورزش، آماده‌سازی تیم‌های ملی بانوان و بهینه سازی اوقات فراغت دختران جوان صورت گرفته است. علاوه بر این در زمینه توسعه مشاركت و اشتغال زنان، این مركز فعالیت‌هایی در جهت تشكیل تعاونی‌های روستایی زنان، توسعه مشاركت زنان در سطح كشور و سازمان دهی زنان شاغل در صنایع دستی، انجام داده است. در زمینه مطالعات و تحقیقات در امور زنان نیز می‌توان به مواردی از قبیل تقویت كتابخانه‌های دانشگاه‌ها از طریق ارایه كتب و نشریات ویژه زنان و همكاری در زمینه اطلاع رسانی و خدمات كتابخانه‌ای، برگزاری سمینار‌ها و گردهمایی‌های علمی داخلی و بین المللی مربوط به زنان و خانواده، برگزاری برنامه هفته پژوهش،بررسی میزان و علل و عوامل موثر در بروز پدیده خشونت خانگی علیه زنان( زوج علیه زوجه)، تدوین فصل نامه پژوهش زنان، برگزاری “همایش توانایی‌هایی زنان در ایران”، برگزاری مراسم تجلیل از زنان پژوهشگر در هفته پژوهش، انجام طرح پژوهشی ارزش كار خانگی زنان و تقویت رشته مطالعات زنان اشاره كرد. در نهایت ذكر این نكته نیز ضروری است كه در زمینه حقوقی نیز بر اساس ماده 159 فعالیت‌هایی از جانب این مركز در جهت رفع مشكلات حقوقی زنان انجام شده و پیشنهاد‌هایی در جهت بهبود وضعیت حقوقی زنان تهیه شده است. این قوانین عمدتاً در رابطه با ارث، تعدیل شرایط طلاق، اصلاح قانون كار در خصوص محرومیت از اشتغال زنان در مشاغل سخت و زیان‌آور و پیشنهاداتی در رابطه با اصلاح قوانین و مقررات مربوط به شیردهی و استفاده از مهدكودك‌ها برای زنان شاغل بوده است(مركز امور مشاركت زنان، 1384).
بررسی و مرروی كوتاه بر فعالیت‌هایی كه درزمینه توسعه زنان طی این سال‌ها انجام شده است، با هدف روشن تر شدن فضای فرهنگی و اجتماعی است كه زنان در آن به استفاده از رسانه‌ها می‌پردازند. صرف نظر از این موضوع كه این فعالیت‌ها تا چه حد در بسترسازی برای اشتغال یا مشاركت اجتماعی و تحصیل زنان و همچنین تغییر و اصلاح قوانین به نفع آن ها، موثر بوده اند، شكل گیری زمینه فرهنگی و اجتماعی زنان در این شرایط و تلقی از خود در چنین فضاین،  سلماً از دیدگاه ￿ی م و رسانه‌ها و به خصوص بازنمایی زنان در رسانه‌ها و بازتولید هویت‌های خاص از آن‌ها، جای تامل دارد.
در این شرایط به نظر می‌رسد، برای آگاهی به نحوه استفاده رسانه‌ای زنان، کسب شناخت نسبت به سبک زندگی و نیازهای زنان با توجه به زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی آن‌ها و همچنین سبك‌های زندگی متفاوت كه ناشی از تاهل، اشتغال، تجرد یا سن آن‌ها است، به طور جداگانه ضروری باشد.
بنابراین مسأله مهمی كه در این تحقیق به آن خواهیم پرداخت، این است كه جنس عامل موثر در استفاده رسانه‌ای زنان است یا جنسیت یعنی ساخت و انتظارات اجتماعی جنس است كه با استفاده رسانه‌ای آن‌ها در ارتباط می‌باشد.
 
 
مسئولیت‌های اجتماعی زنان و شكل‌گیری نیازها
چنانچه ذکر شد زنان خانه‌دار و متاهل با توجه به مسئولیتی که در قبال کودکان ورسیدگی به امور منزل دارا می باشند، نیاز به کسب آموزش‌ها و اطلاعاتی در راستای ایفای نقش مادری و همسری خود دارندکه رسانه‌ها تا حدودی می‌توانند این آموزش‌ها را به آن‌ها ارایه دهند. هم چنین چنانچه هویت خود را به عنوان مادر و همسر مطلوب بدانند، احتمالاً در پی تثبیت این هویت از طریق رسانه‌ها هستند. اما اگر در یک جامعه، زنان از نظر دارا بودن ویژگی‌هایی از قبیل وضعیت اشتغال، میزان تحصیلات، وضعیت تاهل و سن دارای پراکندگی باشند، با توجه به مطالبی که ذکر شد، نیازها و بالطبع رجحان‌های رسانه‌ای آن‌ها نیز با یکدیگر تفاوت خواهند کرد. به عنوان مثال زنان مجرد، مسئولیتی در قبال مراقبت از كودكان و یا امور خانه‌داری ندارند و چنانچه امكان كسب اشتغال، تحصیل و یا فعالیتهای هنری و اجتماعی را نیز داشته باشند، احتمالاً كسب آموزش‌های لازم در این زمینه‌ها را برای خود ضروری خواهند دانست. همچنین هر چند زنان مجرد نیز با احتمال این كه در آینده متاهل خواهند شد نیاز به آموزش‌هایی مشابه با زنان متاهل دارند، اما در عین حال می‌توانند‌ نیاز به كسب مهارت‌های حرفه‌ای به منظور اشتغال در راستای كسب استقلال مالی بیشتر دارند. در مجموع می‌توان گفت داشتن شرایط و ویژگی‌های متفاوت‌ نیاز به كسب مهارت‌های زندگی مختلفی را نیز می‌طلبد. این مهارت‌ها می‌تواند شامل چگونگی برقراری ارتباط با ‌اطرافیان، ‌چگونگی غلبه بر مشكلات موجود و پیش‌گیری از مشكلات احتمالی، چگونگی سخن گفتن، كسب اعتماد به نفس و هویت مطلوب و غیره باشد. به عنوان مثال زنان متاهل به كسب مهارت‌هایی در ارتباط با زندگی زناشویی وكسب الگوهای رفتاری مناسب در راستای ایفای نقش همسری و مادری ‌در خانواده بیشتر نیاز دارند. در مقابل برای زنان مجرد كه تعاملات خانوادگی متفاوت دارند ‌نیاز به فراگیری جنبه های دیگری از مهارت‌های زندگی از جمله نحوه ارتباط با پدر و مادر و یا خواهران و برادران یا آموزش‌هایی كه بتواند آن‌ها را در ازدواج و یافتن همسر مناسب كمك كنند، ‌اهمیت بیشتری می‌تواند داشته باشند. به عبارت دیگر اگرفقط از منظرآموزشی به رسانه‌ها توجه كنیم،‌ تفاوت اساسی در نیازهای آموزشی زنان مجرد و زنان متاهل می‌توانیم پیدا كنیم. این تفاوت برای زنان با دو ویژگی اشتغال و عدم اشتغال نیز وجود دارد.
اشتغال، ‌فضای زندگی كاملاً متفاوتی برای زنان در مقایسه با محیط منزل ایجاد می‌كند. برقراری ارتباطات سازمانی مناسب نیازمند مهارت و آموزش‌های خاصی است كه آن را كاملاٌ با ارتباطات خانوادگی و فامیلی متمایز می‌كند. رقابت برای ارتقای شغلی و كسب منافع، شناخت حریم‌های موجود در ارتباطات سازمانی و چگونگی غلبه بر مشكلات كاری از جمله مهارت‌های مورد نیازبرای افراد شاغل است. اشتغال علاوه بر این که زندگی روزمره متفاوتی نسبت به وضعیت خانه داری برای زنان ایجاد می‌کند، هنجارهای کاملاً متفاوتی را نیز درطول ساعات کاری بر زندگی روزمره آن‌ها حاکم می‌کند. بنابراین علاوه بر نیازهای متفاوتی که احتمالاً زنان شاغل در مقایسه با زنان خانه دار در استفاده از رسانه‌ها دارند، هنجارهای استفاده از رسانه‌ها نیز برای آن‌ها متفاوت است. با توجه به این مطالب، شناخت نحوه استفاده رسانه‌ای زنان شاغل علاوه بر این که می‌تواند تفاوت آن‌ها را از نظر سلایق و رجحان‌های رسانه‌ای كه در ارتباط با اشتغال آن‌ها شكل می‌گیرد نشان دهد، هنجارهای حاکم بر استفاده رسانه‌ای در محیط‌های کار را در مقایسه با خانه نیز می‌تواند آشکار کند.
همچنین زنانی كه به خاطر شغل خود ساعاتی ازروز را در خارج از خانه سپری می‌كنند، نیاز به كسب مهارت‌هایی در جهت هماهنگی كار بیرون و داخل منزل نیز دارند. در این راستا به عنوان مثال زنانی كه به واسطه اشتغال در بیرون از منزل ساعات كمتری را با فرزندانشان می‌گذرانند برای جبران آن، نیازبه مهارت‌های خاصی در زمینه تربیت كودكان با تخصیص دادن ساعات كمتری به آن‌ها خواهند داشت. علاوه بر این فراگیری ‌مهارت‌های خانه‌داری و آشپزی سریع كه در تهیه غذا در كوتاهترین زمان ممكن برای اعضای خانواده كمك كند، می‌تواند ازعلایق زنان شاغل و متاهل باشد.
میزان تحصیلات نیز احتمالاً با نحوه استفاده رسانه ای زنان در ارتباط خواهد بود. مسلماً برای استفاده از رسانه‌های مکتوب داشتن میزان خاصی از سواد ضروری است .اما این که چگونه میزان تحصیلات زنان در حد دیپلم و بالاتر از دیپلم و با داشتن تحصیلات دانشگاهی، استفاده رسانه‌ای زنان را از یکدیگر متفاوت می‌سازد می‌تواند جای سوال باشد. به عنوان مثال از رسانه جدیدی مانند اینترنت چه گروه از زنان و با چه میزان تحصیلاتی بیشتر استفاده می‌کنند؟ همچنین علاوه بر میزان تحصیلات، تاثیرگذاری سن در استفاده رسانه ای نیز به انحاء مختلف می‌تواند صورت گیرد. به عنوان مثال کامپیوتر تکنولوژی بسیار جدیدتری نسبت به تلویزیون و رادیو است و استفاده از آن نیاز به مهارت خاص خود دارد. لذا می‌توان این سوال را درحوزه مخاطبان رسانه‌ای مانند اینترنت که رسانه‌ای جدید است مطرح کرد که استفاده از آن تاچه حد اختصاص به افراد متخصص به خاطر مهارت استفاده از آن و گروه سنی خاص به خاطر جدید بودن آن دارد؟ هر چند سن و میزان تحصیلات را علاوه بر متغیرهای اصلی، متغیرهای واسطی نیز می‌توان به حساب آورد كه شرایط اشتغال و یا تاهل را برای زنان تعیین می‌کنند.
علاوه برآموزش، نیازهای دیگر افراد با توجه به وی‍ژگی‌های ذكر شده با یكدیگر تفاوت می‌كند و چنانچه برآوردن این نیاز‌ها از طریق رسانه‌ها نیز امكان پذیر باشد، استفاده رسانه‌ای افراد از رسانه‌ها در راستای بر آورد این نیازها با همدیگر متفاوت خواهد بود. سرگرمی و اطلاع رسانی از دیگر نیازهای افراد است كه از جمله كاركردهای رسانه‌ها نیز می‌باشد و تفاوت در نیاز‌های سرگرمی و سبك زندگی افراد موجب تفاوت دراستفاده رسانه‌ای آن‌ها می‌شود. به عنوان مثال اوقات فراغت رابطه مستقیمی‌با وضعیت اشتغال افراد دارد. لذا مدت زمان و ساعت استفاده كردن از ‌برنامه‌های تلویزیون برای پر كردن اوقات فراغت، ارتباط مستقیم با برنامه‌ریزی روزانه افراد دارد. همچنین سن افراد نیز تعیین كننده میزان و نحوه استفاده افراد از رسانه‌ها است. به عنوان مثال افراد مسن به خاطر این كه بیشتر اوقات خود را در منزل می‌گذرانند از تلویزیون نیز بیشتر استفاده می‌كنند. علاوه بر این، افراد در سنین جوانی به طور معمول از تفریحات خارج از منزل نیز استفاده می‌كنند و همه نیازهای سرگرمی خود را از رسانه‌ها رفع نمی‌کنند. در این میان زنان شاغل، خانه‌دار، مجرد و متاهل با سنین و میزان تحصیلات مختلف از اوقات فراغت متفاوتی با توجه به سبک زندگی خود برخودارند که بررسی نحوه استفاده رسانه‌ای آن‌ها با هدف

پایان نامه

 سرگرمی تا حدودی می‌تواند این تفاوت‌ها را نشان دهد. در نهایت می‌توان گفت هر کدام از چهار ویژگی ذکر شده، سبکهای زندگی و روند زندگی روزمره متفاوتی را برای زنان بوجود می‌آورد که نیازها، سلایق و رجحان‌های رسانه‌ای متفاوتی را برای آن‌ها شكل می‌دهد. در مجموع می‌توان گفت، علیرغم این كه نیاز‌هایی از قبیل كسب اطلاع، آموزش و سرگرمی را می‌توان در افراد مشترك در نظر گرفت، اما نحوه برآورد این نیازها و این كه ازچه رسانه و با چه محتوایی برآورده می‌شود، در ارتباط با ویژگی‌های متفاوت از جمله، ویژگی های مورد بررسی در این تحقیق می‌تواند باشد.

نحوه تفسیر زنان با ویژگی‌های متفاوت از بازنمایی‌های رسانه‌ای
یكی از بحث‌هایی كه در مطالعات رسانه‌ها وجود دارد، چگونگی بازنمایی1 گروه‌های مختلف مردم در آن‌ها است. باز نمایی چنان چه از واژه آن نیز بر می‌آید، تعریفی مجدد و به تصویر کشیدن دیگری از یک شیئ است. می‌توان گفت بازنمایی ارتباط مستقیم با قدرت و دردست داشتن امکاناتی دارد که افراد در به تصویر کشیدن خود یا دیگران دارند. یکی از نقد‌هایی که نسبت به رسانه‌ها از سوی فمینیست‌ها در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 یعنی هم زمان با موج دوم فمینیسم وارد شده است، نحوه بازنمایی زنان در آن‌ها است. چرا که یکی از راه‌هایی که مردم به شناخت از خود و دیگران می‌رسند تصویری است که رسانه‌ها از آن‌ها ارایه می کنند(پیلچر و ولهان،2005:144 ).
به عبارت دیگر بازنمایی علاوه بر این كه موجب شناخت افراد از یكدیگر می‌شود، موجب تثبیت یا عدم
__________________________________________________________
1-Representation
تثبیت هویت یك فرد برای خود نیز می‌گردد.در واقع یكی از هشدارهای مهم فمینیست‌ها در موج دوم نیز این بود كه چون درك مردم از خود و دیگران به مقدار زیادی بستگی به نوع تصویری دارد كه از آن‌ها در رسانه‌ها ارایه می‌شود، لذا نحوه بازنمایی آن‌ها اهمیت پیدا می‌کند. در مورد زنان تا زمانی که تنها نقش خودرا در قالب یک همسر و مادر ببینند، احتمالاً شناختی که از خود پیدا می‌کنند تنها مبتنی براین نقش‌ها می‌باشد. طبعاً تا زمانی که دریک جامعه تغییراتی در تفکرات و دیدگاه افراد آن و از جمله زنان درباره این موضوع به وجود نیامده باشد، که آن‌ها می‌توانند نقش‌های دیگری به جز مادری و همسری در جامعه ایفا کنند، این نوع بازنمایی‌ها، به بازتولید این نقش‌ها برای زنان در جامعه ادامه خواهد داد و هر چه بیشتر آن‌ها را برای ایفای این نقش‌ها آماده خواهد کرد. باید به این نکته اشاره کرد که با توجه به تحقیقات پژو هشگران، سریال‌های خانوادگی نقش مهمی در ساخت و تثبیت هویت زنانه داشته‌اند و جذابیت آن‌ها برای زنان به خاطر محتوای ‌آن‌ها بوده است که تركیبی از درام، اندرز، اخلاقیات، تخیلات و حمایت نمادین از نقش زنان در خانه بوده است (مک‌کوایل،1382:142).
به عبارت دیگر چنانچه یكی از دلایل استفاده رسانه‌ای زنان تثبیت هویت باشد، در جامعه‌ای كه زنان هویت یك زن خانه دار را هویتی مطلوب برای خود می‌دانند، به استفاده از یك محتوای رسانه‌ای خاص كه در جهت بازتولید و تحكیم چنین هویتی عمل می‌كند، ادامه خواهند داد. با تغییر ارزش‌های حاكم بر یك جامعه، ‌هویت‌های ایده‌آل نیز برای زنان تغییر می‌كند. چنانچه به عنوان مثال تحصیل و اشتغال برای زنان نسبت به ازدواج در اولویت قرار ‌گیرد، احتمالاً زنان در پی کسب و تثبیت چنین هویتی خواهند بود. لذا به نظر می‌رسد لزوم بررسی دیدگاه زنان نسبت به بازنمایی آن‌ها در رسانه‌ها و نقش این بازنمایی‌ها در بازتولید هویت زنان، در شرایط اجتماعی متفاوت و با توجه به ویژگی‌های مختلف زنان وجود دارد.
در این جا این سوال پیش می‌آیدکه زنان با ویژگی‌های متفاوت، هویت خود را در رسانه‌ها چگونه تفسیر می کنند؟ اگر در نظر بگیریم كه تفسیر پیام‌های رسانه‌ای با توجه به زمینه فرهنگی افراد صورت می‌گیرد بنابراین زنان با ویژگی‌های متفاوت از نظر تاهل، اشتغال، میزان تحصیلات وسن که زمینه فرهنگی متفاوتی برای آن‌ها به وجود می آورد، احتمالاً تفسیرهای متفاوتی از بازنمایی خود در رسانه‌ها خواهند کرد. به عبارت دیگر با تغییراتی که در جامعه از نظرارزش‌های حاكم بوجود می‌آید، كسب هویت‌های مطلوب نیز با توجه به این ارزش‌ها صورت می‌گیرد. به عنوان مثال چنانچه تحصیلات و اشتغال برای زنان به عنوان ارزش برای در یك جامعه تلقی شود، زنان بیشتر به سمت اشتغال و تحصیلات خواهند رفت و لذا زمانی كه ازدیاد زنان شاغل و تحصیل کرده بوجود می آید و تلاش برای رسیدن به چنین هویت‌هایی افزایش یابد، بازنمایی‌هایی از زنان كه فقط در راستای تثبیت هویت مادری و همسری است، كاركرد خود را از دست خواهد داد و زنان در مقابل پیام‌هایی که موقعیت اجتماعی آنان را صرفاً به عنوان مادر یا همسر بازتولید می‌کند مقاومت خواهند کرد. مقاومت کردن در برابر دریافت یک پیام می‌تواند تاحدودی در ارتباط با عدم مصرف محتوای رسانه‌ای خاص باشد. یکی از اهداف این تحقیق نیز، کسب آگاهی نسبت به این موضوع است که نحوه تفسیر زنان از بازنمایی خود در رسانه‌ها، تا چه حد و چگونه با استفاده رسانه ای آن‌ها در ارتباط است.
در نهایت می توان گفت این پایان نامه بر دو فرضیه كلی استوار است:
فرضیه‌‌های تحقیق
1- وضعیت اشتغال، وضعیت تاهل، سن و میزان تحصیلات با استفاده رسانه ای زنان در ارتباط است.
2-‌‌ نحوه تفسیر زنان از بازنمایی زنان در رسانه‌ها با استفاده رسانه‌ای آن‌ها در ارتباط است.
چارچوب نظری
با توجه به موضوع تحقیق، در فصل دوم به بررسی چند رویكرد خواهیم پرداخت كه بر محور مخاطب فعال هستند. رویكرد استفاده و رضامندی كه از اولین رویكرد‌ها در زمینه مخاطب فعال است و رویكرد مطالعات فرهنگی به خصوص مدل كد گذاری- كد گشایی استوارت هال كه به تفسیر مخاطبان با توجه به زمینه فرهنگی و اجتماعی آن‌ها، تاكید می كند، از جمله این رویكرد‌ها هستند. علاوه بر آن به پژوهش‌هایی در زمینه استفاده رسانه‌ای زنان در جهت غنی تر شدن ادبیات موضوع و بررسی خلاءهای موجود در این تحقیقات و مقایسه آن با تحقیق حاضر، پرداخته خواهدشد.
روش تحقیق
روش تحقیق مورد استفاده در این تحقیق روش تحقیق کیفی از طریق استفاده از تکنیک گفت‌ وگوی عمیق یا مصاحبه است. با توجه به این که در این تحقیق نیاز به آگاهی به برنامه روزانه و سبک زندگی و نحوه تفسیر پیام‌های رسانه‌ای زنان وجود دارد، لذا این روش مناسب‌تر تشخیص داده شده است. در فصل سوم به تفصیل به ویژگی‌های این روش و علل استفاده از آن پرداخته خواهدشد.
همانطور كه گفته شد، فصل‌های یك تاسه به طرح مسأله، ادبیات نظری و روش تحقیق اختصاص دارند. فصول چهار و پنج به بررسی نتایج حاصل از مصاحبه‌ها با زنان اختصاص دارد. با توجه به این كه دو فرضیه كلی در این تحقیق وجود دارد، نتایج مصاحبه‌ها نیز با توجه به این دو فرضیه، به دو بخش تقسیم شده است. فصل چهار به بررسی رسانه‌ها و محتواهای مورد علاقه زنان و نحوه استفاده رسانه‌ای آن‌ها با توجه به تعاملات خانوادگی و فصل پنجم به نحوه تفسیر آن‌ها از بازنمایی هویت زنانه در رسانه‌ها اختصاص دارد.در فصل ششم علاوه بر این كه ی بر روند تحقیق خواهیم داشت، به بررسی نتایج و چگونگی تبیین این نتایج از طریق چارچوب نظری و مقایسه آن‌ها با پژوهش‌های بررسی شده در مورد زنان در فصل دوم، خواهیم پرداخت.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد
یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

 

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

 

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

 

 با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

 

موجود است

پایان نامه ارشد علوم اجتماعی گرایش پژوهش علوم اجتماعی :مردسالاری و خشونت خانوادگی


در همه جوامع مسئله نظم و امنیت اجتماعی هم برای دولت و حاكمیت و هم برای مردم مسئله مهمی  بوده است. روابط آدمیان در جامعه برنظم و قاعده های خاصی استوار است و شیوه های  رسمی و غیررسمی نظارت و كنترل اجتماعی برای حفظ نظم و امنیت اجتماعی تدارك دیده شده است. اساس نظم اجتماعی بر شناخت و عمل به انتظارات متقابل و ایفای نقشهای اجتماعی استوار است. بطور كلی  درهمه جوامع بشری نظم اجتماعی و نظارت اجتماعی به شیوه های رسمی و غیررسمی دیده می شود، با وجود این، در همه جوامع بشری هم افرادی وجود دارند كه از قواعد عموماً پذیرفته شده رفتار، تخطی می كنند، در واقع اكثر مردم حتی اگر بطور خیلی جزئی هم باشد هنجارها را نقض كرده اند. به قول دوركیم كجرفتاری و همنوایی در درون یك جامعه با ساختار خاصی كه دارد ممكن می گردند.
هر روزه ما چه در محیط اطراف خود و چه از طریق رسانه ها و روابط با دیگران از مسائل مختلفی چون قتل، سرقت، آدم ربایی، ترافیك، جنگ، آلودگی های زیست محیطی، تورم، افزایش خشونت، بیكاری، تجاوز به عنف، اختلاس، ارتشاء، بالا رفتن قیمت اتومبیل ها، افزایش مصرف الكل و مواد مخدر و. . . اطلاع پیدا  می كنیم، حال ممكن است نسبت به بعضی از آنها احساس ناراحتی و نگرانی داشته باشیم و نسبت به بعضی دیگر احساس تنفر و انزجار و نسبت به مواردی هم بی تفاوت باشیم و هیچ واكنشی نداشته باشیم. در این میان خشونت خانوادگی از آن قسم مسائلی است که حساسیت خاصی را در جامعه بر می انگیزد. به نظر  می رسد که دلیل این حساسیت آن است که انسان همواره خانه را امن ترین مکان می شناسد. از این رو، هنگامی که مردی همسر خود را مورد آزار و اذیت قرار می دهد، جامعه دچار تشنج می شود و               انسان ها به شدت احساس نا امنی می کنند.
از طرف دیگر باید خاطرنشان کرد که متأسفانه یکی از دلایل عدم موفقیت در جلوگیری از وقوع جرایم، به طور عام و خشونت و پرخاشگری به طور خاص، عدم ریشه یابی در علل و عوامل وقوع آنها است. افراد جامعه توجه خود را بیشتر به غلط به درمان موقتی به نام مجازات معطوف کرده اند که تحقیقات و مطالعات مختلف به عواقب و پیامدهای منفی این نوع درمان پرداخته و ناکارا بودن آنرا گوشزد کرده اند. اصولاً پیشگیری باید با دانش و اطلاعات کافی نسبت به علل ایجاد کننده هر دردی باشد و سپس مداوا در            پی تشخیص درد صورت پذیرد. چراکه اگر تشخیص درست باشد، درمان نیز آسان و سریع خواهد بود. لذا بررسی خشونت خانوادگی به عنوان یكی از مسایل اجتماعی و ارایه راه حلهای مناسب به شیوه علمی، نیازمند به كارگیری روشهای خاص علمی و تخصصی است.
تحقیق حاضر بر آن است تا علاوه بر تشریح فضای مفهومی خشونت و خشونت خانوادگی، ابتدا               عوامل مؤثر برخشونت خانوادگی( همسرآزاری ) را شناسایی کند و سپس سهم متغیر پدرسالاری را در بروز این پدیده نشان دهد. به عبارت دیگر ما خواهان آنیم که نشان دهیم که متغیر مردسالاری در جامعه کنونی تا چه حد می تواند در تولید خشونت خانوادگی نقش داشته باشد.
 
1-1- طرح و بیان مسأله:
با وجود دگرگونی در ساختار خانواده و نقش های خانوادگی، بی تردید خانواده همچنان یکی از ارکان و نهادهای اصلی جامعه به شمار می رود. اهمیت خانواده از این روست که نه تنها محیط مناسبی برای همسران به شمار می آید بلکه وظیفه جامعه پذیری و تربیت نسل های آتی را نیز بر عهده دارد. به عبارتی می‏توان گفت؛ درونی كردن ارزشها و هنجارها از خانواده آغاز می‏گردد. وجود خانواده از آن جهت ضروری است كه شخصیت انسانی زاده نمی‏شود بلكه از طریق فرایند اجتماعی شدن که بنیان و اساس آن از خانواده است، ساخته می‏شود، آنها كارخانه‏هایی هستند كه شخصیت انسانی را تولید می‏كنند. ایفای بهینه این كاركردها نه تنها برای بقاء خانواده ضروری است بلكه برای تداوم  جامعه و انسجام اجتماعی نیز ضروری        می باشد.  ولی با این وجود، در حال حاضر خانواده دچار آسیب هایی نظیر: طلاق، اختلافات زناشویی، خودکشی، کودکان فراری و خشونت خانوادگی شده است.
در این میان، خشونت خانوادگی یا خشونت در حوزه خصوصی،  پدیده ای است که روابط سالم خانوادگی را که برای بقاء و تحکیم خانواده لازم و ضروری است، متزلزل ساخته و بعضاً از بین می برد. اشکال و انواع متفاوتی از خشونت خانوادگی وجود دارد که دامنه گسترده آن از نزاع بین خواهران و برادران تا به قتل رسیدن والدین توسط فرزندان و فرزندان توسط والدین کشیده می شود. بطور کلی انواع خشونت های خانوادگی را می توان در قالب هایی نظیر: 1- همسر آزاری، 2- فرزند آزاری، 3- والدین آزاری                   و 4- سالمند آزاری قرار داد.
به نظر می رسد که در بین انواع و اقسام مختلف خشونت خانوادگی، همسر آزاری یا آزار همسر نمود بیشتری دارد و معمولاً در محیط خلوت و خصوصی خانواده به وقوع می پیوندد و در بیشتر موارد میان افرادی رخ می دهد که به سبب صمیمیت، ارتباط خونی و یا قانونی به هم پیوند خورده اند. به بیان دقیقتر، صرف نظر از بی طرفی ظاهری این واژه، « خشونت خانوادگی »تقریباً همواره جرم وابسته به جنسیت خاص محسوب می گردد که مردان نسبت به زنان روا می دارند.  بدرفتاری و آزار همسر معمولاً به صورت آزارهای کلامی مانند تحقیر و توهین و فحاشی آغاز و نهایتاً به خشونت فیزیکی( ضرب و شتم ) و حتی به قتل ختم می شود. این معضل علاوه بر ایجاد عوارض جسمی و روحی کوتاه و بلند مدّت در قربانی و تهدید کیان خانواده موجب تبعات اجتماعی جبران ناپذیر همچون طلاق، فرار از منزل و خودکشی و غیره می شود.
امّا سئوال اساسی این است که با وجود اهمیتی که خانواده و بویژه نقشی که در جامعه پذیری و تربیت نسل های آتی دارد، چه علل و عواملی سبب بروز خشونت در این حوزه می شود؟
بسیاری از صاحب نظران به منظور تبیین مسأله مذکور به علل و عوامل مختلفی اشاره کردند که بطور کلی می توان آنها را در دو سطح؛ متغیرهای فردی و متغیرهای اجتماعی قرار داد. بدین ترتیب که برخی (جامعه شناسان) آن را انعکاسی از واقعیات اجتماعی می دانند و برخی دیگر (روان شناسان) بر این باور هستند که خشونت منبعث از واقعیات درونی و روانی است. پر واضح است که هر یک از این دو دیدگاه اجتماعی و روانی با در نظرگرفتن کانون واقعیت از منظر خاصی به پدیده مذکور نگریسته  و پاسخی به این پرسش داده اند، ولی پاسخ هر کدام دچار محدودیت هایی است، چرا که جامعه شناسان با تاکید بر واقعیات اجتماعی در بروز این پدیده، نقش شخصیت فرد، آسیب های روانی و تجارب نخستین فرد در ایام کودکی و نیز نیرو های روانی را نادیده گرفته اند. روان شناسان نیز با در نظر گرفتن عوامل روان شناختی در بروز پدیده خشونت، حقایق و واقعیات اجتماعی را نادیده می گیرند. ولی به نظر می رسد که در برخورد با پدیده خشونت، اصل علّیت دایره ای فزاینده دارد و لذا نباید مسأله مذکور را تک بعدی بررسی کرد، بلکه باید مجموعه ای از عوامل جامعه شناختی و روان شناختی را در نظر گرفت. در این پژوهش ما برآنیم تا نقش و سهم متغیر پدرسالاری را در بروز خشونت خانوادگی مشخص کنیم ؛ هر چند که منکر تاثیر دیگر متغیرها در پیدایش این پدیده نیستیم.
بنابراین با توجه به مطالب فوق، پژوهش حاضر بر آن است تا نقش و تأثیر پدرسالاری را  بر خشونت خانوادگی ( همسرآزاری) در شهرسبزوار مورد مطالعه و بررسی قرار دهد. همچنین پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به سوالات ذیل می باشد:
1- میزان خشونت خانوادگی( همسر آزاری ) در جامعه آماری مورد بررسی چه اندازه است؟
2- روش ها و نحوه اعمال خشونت علیه همسران چگونه است؟
3- زنانی که مورد ضرب و شتم قرار می گیرند، دارای چه ویژگی های فردی و اجتماعی هستند؟
4 – خشونت های اعمال شده بر علیه زنان تا چه حد تحت تاثیر متغیر پدرسالاری می باشد ؟
5- آیا بین موقعیت های تنش آفرین در خانواده( تضاد و تفاوت علایق زوجین ) و خشونت خانوادگی                               ( همسرآزاری) رابطه وجود دارد؟
6- آیا بین ویژگی های فردی و اجتماعی زوجین ( نظیر: پایگاه اقتصادی- اجتماعی، میزان تحصیلات، سن، وضعیت شغلی و… )و خشونت خانوادگی( همسرآزاری ) رابطه وجود دارد؟
7- چه راهکارهایی را می توان به منظور کاهش خشونت خانوادگی( همسر آزاری ) ارائه داد؟
 
 

پایان نامه

 

2-1- اهمیت و ضرورت تحقیق:
یکی از مهمترین رفتارهای اجتماعی انسان تشکیل خانواده و تلاش برای حفظ و بقاست. با وجود اختلافات بسیار در آداب و رسوم جوامع گوناگون و تغییرات چشمگیر آن ها در بستر زمان، ازدواج و تشکیل خانواده همچنان یکی از مراسم منحصر به فردی است که همواره با بشر همراه بوده است. در تمام ادیان الهی، به خصوص اسلام، نیز به آن توجه ویژه ای شده است. بروز مشکلات فراوان در راه زندگی زناشویی و خانوادگی به طور بالقوه قادر به تهدید کانون گرم خانواده بوده و می تواند پایه اولیه لغزش در زندگی مشترک را            بنا نهد. در واقع خانواده نابسامان قادر به تحویل فرزندان سالم به جامعه نخواهد بود. واقعیت این است که همیشه عواملی با منشأ درون و بیرون از خانواده، روابط زن و مرد را تحت تأثیر قرار داده و موجب به هم خوردن تعادل اولیه در این رابطه می شود.
در ازدواج ، عشق و خشونت دو واژه متداول ، اما متفاوت اند که به لحاظ احساسی، عاطفی و عقلانی و رفتاری، همواره مطرح بوده اند. متأسفانه یکی از چالش های نو در زمینه ازدواج و روابط بین زوجین که آثار فرهنگی، اجتماعی و روانشناختی مخربی را بر بافت جامعه و نهاد مقدس خانواده وارد می سازد و           می تواند به عنوان بحران مطرح شود، افزایش آزار، پرخاشگری و خشونت در خانواده است.
خشونت خانوادگی در هر شکل آن همواره بزرگترین معضل جوامع در گذشته و حال بوده و هست. هنگامی که مردی همسر و شریک زندگی خود را مورد شکنجه و آزار و اذیت و بعضاً قتل قرار می دهد، نه تنها افکار عمومی جریحه دار می شود، بلکه حساسیت خاصی را در جامعه بر می انگیزد. به نظر می رسد که دلیل این حساسیت آن است که انسان همواره خانه را امن ترین مکان می شناسد. از این رو، هنگامی که مردی همسر خود را مورد آزار و اذیت قرار می دهد، جامعه دچار تشنج می شود و انسان ها به شدت احساس نا امنی        می کنند. همچنین با توجه به اوضاع و شرایط اجتماعی، اگر خانواده سالم نباشد و در آن مهر و محبتی وجود نداشته باشد، امکان بروز خشونت و حتی همسرکشی در آن بسیار محتمل خواهد بود.
خشونت خانوادگی بویژه خشونت علیه زنان( همسران ) با توجه به این نکته که زنان به عنوان نیمی از جمعیت کشور نقش غیر قابل انکاری در پیشرفت و توسعه جامعه دارند، باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد. چراکه فراگیری این نوع از خشونت در جامعه پیامدهای نامطلوب و جبران ناپذیری را بر جای               می گذارد که در ذیل به ذکر چند نمونه از آن بسنده می شود:
1- شاید بتوان مهمترین اثر نامطلوب خشونت خانوادگی بویژه همسرآزاری را خدشه وارد کردن به کرامت ذاتی و انسانی زنان دانست، چراکه اعمال خشونت علیه زنان منافی حیثیت و ارزش انسانی آنها می باشد و برخورداری زنان را از حقوق بشری و آزادی های بنیادین نقض و یا تضییع می کند و تجاوزی آشکار به بهره مندی زنان از حقوق انسانی و آزادی های اساسی محسوب می شود که بالطبع مانعی فراروی اهداف برابری، توسعه و صلح می باشد.
2- از دیگر عواقب خشونت خانوادگی بویژه همسرآزاری، ایجاد ترس و عدم امنیت در زندگی زنان                  می باشد. با توجه به اینکه خشونت علیه زنان چه در حوزه خصوصی( خانواده ) و چه در حوزه عمومی                        ( جامعه ) تجلی مناسبات نابرابر میان زنان و مردان در طول تاریخ  و در برخورداری از قدرت می باشد. به عنوان یکی از مهمترین سازوکارهایی محسوب می شود که زنان را وادار به پذیرش موقعیتی فروتر از مردان می کند. ترس از خشونت سبب می شود که زنان نتوانند مشارکت کامل،  فراگیر و همه جانبه را در زندگی اجتماعی و جامعه داشته باشند. بنابراین باتوجه به اینکه مشارکت به عنوان مهمترین وسیله توسعه به حساب می آید تا جایی که از آن به عنوان حلقه گمشده فرایند توسعه یاد می شود و با در نظر گرفتن این مسأله که بیش از نیمی از جمعیت جامعه را زنان تشکیل می دهند، بدیهی است که منزوی گردند و نسبت به جامعه و سرنوشت آن بی تفاوت و بدبین گردند و احساس کنند که عملاً و مستقیماً در توسعه و برنامه های مربوط به آن دخالت ندارند، مسلماً تعهد، دلبستگی و التزامی را نیز در قبال این برنامه ها و  اهداف توسعه اجتماعی و اقتصادی احساس نخوا هند کرد، درنتیجه جامعه از مشارکت نسلی فعال و پویا محروم خواهد شد و هرگز نمی تواند قدم در راه توسعه بگذارد. لذا باید کلیه موانع فراروی برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان( از جمله خشونت علیه آنان ) را از میان برداشت.
3- خانواده هایی که در آنها خشونت خانوادگی به وفور دیده می شود، فرزندانی مستبد، بدون اعتماد به نفس و نابهنجار پرورش می دهند و خود بزرگسالان نیز در محیط کار، رفتارهای نابهنجار اجتماعی داشته و در مقایسه با دیگران از کارایی کمتری برخوردارند که در مواردی به از کار بر کنار شدن آنها منجر می شود. به علاوه این افراد منزوی شده و در روابط اجتماعی از خود تزلزل و عدم اطمینان نشان می دهند و تمایل بسیار زیادی به خودکشی و روی آوردن به مواد مخدر دارند.
بنابراین مطالعه در این زمینه، در مورد این که چه کسانی، چگونه و با چه انگیزه و وسیله ای مورد خشونت و آزار قرار می گیرند و عوامل مؤثر بر آن چه چیزهایی می باشند، یکی از ضرورت های اجتناب ناپذیر برای پیشگیری و درمان این معضل اجتماعی به شمار می آید. چرا که باید دقت کرد که برای داشتن جامعه ای سالم و افرادی متعادل در جامعه، نمی توان بر روابط خشونت آمیز خانوادگی چشم بست؛ زیرا نتایج ناشی از رفتار خشونت آمیز خانوادگی بر قربانی، سبب می شود که او در روابط اجتماعی خود با دیگران رفتاری نابهنجار داشته باشد و حتی برای افرادی که از مقوله خشونت دورند و از آن ذهنیتی ندارند، مشکلاتی به وجود آورد.
 
3-1- اهداف تحقیق: 
تحقیق حاضر درصدد تحقّق اهداف ذیل می باشد:
الف- اهداف اصلی:
1- شناخت میزان اعمال خشونت خانوادگی( همسر آزاری ) در جامعه آماری مورد بررسی.
2-  شناخت اشکال، روش ها و نحوه اعمال خشونت علیه همسران.
3-  شناخت ویژگی های فردی و اجتماعی زنانی که مورد ضرب و شتم قرار می گیرند.
5- شناخت رابطه بین نظم پدرسالاری  در خانواده با خشونت خانوادگی ( همسرآزاری ).
6- مشخص کردن سهم و میزان تأثیر متغیر پدرسالاری در بروز پدیده خشونت خانوادگی نسبت به سایر عوامل.
7- شناخت رابطه بین موقعیت های تنش آفرین در خانواده( تضاد و تفاوت علایق زوجین ) با                خشونت خانوادگی ( همسرآزاری ).
8- شناخت رابطه بین تداخل نقشی زوجین( اشتغال زن ) با خشونت خانوادگی(همسرآزاری ).
9 – شناخت رابطه بین اعتقاد به تبعیض جنسی از سوی مردان و خشونت خانوادگی.
9- ارائه راهکارهای مناسب به منظور کاهش خشونت خانوادگی( همسر آزاری ) با توجه به یافته های            حاصل از تحقیق.
ب- اهداف فرعی:  
– شناخت رابطه بین ویژگی های فردی و اجتماعی زوجین( نظیر: پایگاه اقتصادی- اجتماعی، میزان تحصیلات، سن، وضعیت شغلی و… ) با میزان خشونت خانوادگی( همسر آزاری ).
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد
یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

 

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

 

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

 

 با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

 

موجود است

پایان نامه رشته جامعه شناسی :بررسی مقایسه ‏ای نابرابری اجتماعی در كردستان ایران و عراق

كتاب كردها اثر کندال در این باره می‏نویسد: كمك به شكوفندگی و بالندگی زبان و فرهنگ یك گروه قومی نه مایه جدایی آن گروه از زبان اصلی، كه كمك به تحكیم پایه‏های فرهنگ ملی است. كمك به شكوفایی زبان و فرهنگ گروه‏های قومی در معنی كمك به رفع جدایی‏ها و سردی‏‏ها نیز هست، چرا كه با درمان این درد در حقیقت زمینه‏ی سردی و جدایی از بین می‏رود و زمینه‏ی جدیدی برای پیوستگی و نزدیكی بیشتر فراهم می‏شود (كندال، 1372: 20-19). بر این اساس جایگاه زبان كردی را در زادگاه اصلی آن یعنی ایران و كشور عراق مشخص می‏كنیم.

شغل نیز یكی از این متغیرها است. با توجه به اهمیت این عامل در سلسله مراتب قشربندی اجتماعی و جایگاه آن در نظریه‏های بوردیو، لنسكی و پاركین، موقعیت كردها را در سلسله مراتب شغلی در مهاباد و سلیمانیه مشخص می‏كنیم. تأكید بر این عامل ناشی از وابستگی شدید درآمد به شغل افراد می‏باشد. «از آنجا كه در هر كشور توسعه یافته و در حال توسعه، سوسیالیست یا با اقتصاد بازاری، درآمد هر كس به نوع شغلش بستگی دارد، ساخت شغلی تا حدی ارائه دهنده شاخص توزیع درآمدها است» (كول، 1365: 37). همچنین نقشی كه هر كس در جامعه ایفا می‏كند همیشه به صورت یكی از عناصر اساسی و اصلی تمایز طبقاتی بوده و خواهد بود. این نقش به دو صورت قابل تفكیك است:

الف) نقش عمومی، یعنی جایی كه هر كس در زندگی عمومی اشغال می‏كند، مهم‏ترین عنصر و حتی تنها عنصر مشخص تمایز طبقاتی در گذشته بوده است. انجام مشاغل سیاسی و نظامی و مذهبی به شاغلین آنها و دسته‏ای كه بدان وابسته بودند، جای خاصی در جامعه اعطا می‏كرد. در جامعه‏ی فئودال، برتری اشراف و سینورها بر دهقانان به سبب نقش نظامی آنها بوده است.

ب) نقش اقتصادی افراد همیشه و در تمام تمدن‏ها از نقطه نظر طبقات اجتماعی اهمیت یكسانی نداشته است. در گذشته و حتی در بعضی مواقع در دوران معاصر، «مالكیت زمین» عنصر اساسی وجهه و شخصیت اجتماعی بوده است. اشرافیت گذشته اشرافیت وابسته به زمین بود و هر گاه عناصری از طبقات دیگر به علتی صاحب زمین می‏شدند، به اشرافیت نائل می‏آمدند (لاروك، 1346: 13-12). بر این اساس جایگاه كردها را در شغل‏های مهم حكومتی، كشاورزی، قاچاق و صنعت مشخص خواهیم كرد.

متغیر دیگر مورد توجه در این تحقیق جنسیت می‏باشد. با توجه به جایگاه پایین كردها در سلسله مراتب قشربندی و مبارزه در راه رهایی از این وضع، زنان همواره مورد ستم بیشتری واقع شده‏اند «محرومیت اقتصادی، پرخاشگری را كه علیه ضعیف‏ترین عنصر بروز می‏كند، تشدید می‏كند» (بوتول، 1379: 74).

بعلاوه دین اسلام نیز محدودیت‏هایی را بر آنها تحمیل نموده است. «در نامه‏های ایرانی منتسكیو، حجاب زنان نمادی است از سركوب مردم توسط سلسله مراتب جامعه‏ی سنتی. در مقابل، فقدان حجاب در خیابان‏های پاریس نماد نوع جدیدی از جامعه است كه آزادی و برابری بر آن حاكم‏اند» (برمن، 1383: 133). همچنین رژیم بعث نیز در راستای تضعیف جنبش ملی كرد در عراق و تقویت عشیره‏گرایی، زنان را هدف قرار داده و بدین وسیله پارتیزان (پیشمرگ‏های كرد)‏ها را محدود نموده است. «رژیم بعث با برجسته‏سازی فرهنگ عشیره‏ای به ‏ویژه در كردستان ،عملیاتی را دنبال نمود كه بر اساس آن می‏توانست جلوی مقاومت جنبش رهایی‏بخش كردها را بگیرد.در فرهنگ عشیره‏ای قبل از هر چیز حیثیت زنان خانواده اهمیت دارد.”حیثیت خانواده“ در درجه‏ی اول اهمیت قرار داشته و ”میهن‏پرستی“ در جایگاه دوم قرار دارد.در این فرهنگ به هنگام مواجهه با پارادوكس”میهن‏پرستی“ و صیانت از”حیثیت خانواده“ بدون شك دومی انتخاب می‏شود و آن عبارت است از جزم‏اندیشی در كنترل جسمی زنان خانواده و عشیره. این امر در راستای نیل به بسیاری از اهداف بعث و به ویژه تضعیف جنبش ملی

دانلود مقاله و پایان نامه

 دمكراتیك كردها موفقیت‏هایی به دست آورد (قره داغی، 2004: 6-1). بر این اساس جایگاه زنان كرد را در سلسله مراتب اجتماعی در هر دو جامعه‏ی مورد بررسی تعیین می‏كنیم.

تمایز سیاسی و حزبی عامل دیگر نابرابری اجتماعی به شمار می‏رود. «گروه‏ها و احزاب همواره نقش اساسی در نشر و گسترش احساس ملی كردها داشته‏اند» (همدی، 1379: 111). تأكید بر این عنصر در تحقیق فوق ناشی از آن است كه احزاب تنها در جامعه‏ای گسترش می‏یابند كه از سازمان عقلایی برخوردار باشند. همچنین وجود احزاب در پیشبرد سازوكارهای دموكراسی نقشی قاطع دارند كه باید به آن توجه نمود، در حالی كه هم اكنون هیچ حزب سیاسی رسمی در كردستان ایران كه از وزارت كشور مجوز فعالیت گرفته باشد، حضور ندارد. از سویی دیگر یكی از دلائل مسائل كردستان و تهدید تمامیت و هویت ایرانی را وجود احزاب  و خودمختاری کردها[1] دانسته‏اند (جلائی‏پور، 1370:  2-141،51) كه مغایر با اصول دموكراسی است. بر این اساس نقش احزاب و گروه‏های سیاسی را در نابرابری اجتماعی مشخص خواهیم كرد.

همچنین به نقش تحصیل (آموزش) نیز در سلسه مراتب قشربندی اجتماعی اشاره می‏كنیم. تحصیلات به ویژه در جوامع مدرن دومین نوع كلیدی تحریم بعد از دارایی (مالكیت) به شمار می‏رود. بر این اساس دسترسی كردها را در دو جامعه‏ی مورد نظر به تحصیل و دارایی و انواع سرمایه‏های فرهنگی و اقتصادی مشخص می‏كنیم.

 

اقشار و لایه‏ های اجتماعی در گذشته‏ كردستان

به زعم كینان (1372: 4-43) سازمان سنتی اجتماعی كرد بر رؤسای دینی و دنیوی و خانواده‏های آنها یعنی شیوخ و اعیان و اشراف روستا و مریدان و روستائیان عادی و كشاورزان و دامداران استوار است.از آغاها که بگذریم ،شیوخ هستند که قدرت و نفوذشان گاه از قدرت و نفوذ آغاها كه به هر حال گذرا است به مراتب بیشتر است. پس از جنگ 1964 (عراق) انتقال قدرت از لایه‏های فئودال و رؤسای قبایل به درس خواندگان شهری سخت تسریع شده است.

مارتین وان برویین سن (1378: 275) در كتاب جامعه‏شناسی مردم كرد (آغا،شیخ و دولت) ساختارهای اجتماعی و سیاسی كردستان ،دو طبقه‏ی رعایا و رؤسای اتحادیه‏های قبایل و افراد مسلح‏شان را متمایز می‏كند. «در حوالی سال 1500 كردستان مشتمل بود بر شماری امیرنشین، كه درجه‏ی استقلال درونی آنها بسته به قدرت و ضعف امپراتوریهای پیرامون متغیر بود. این امارات از بسیاری لحاظ (سازمان و لایه‏بندی) به كشورهای پیرامونشان شبیه بودند. در اینها دو طبقه‏ی اجتماعی قابل تشخیص بود: رعیت، یعنی طبقه‏ی رعایای مالیات پرداز (مانند كشاورزان، صنعتگران و بازرگانان) و شامل بسیاری عناصر غیركرد و طبقه‏ای نظامی مشتمل بر افراد قبیله‏ای. گروه دوم در شماری از اتحادیه‏های قبیله‏ای سازمان یافته بود و چنانكه از منابع برمی‏آید اقدام یكدست و یكپارچه در سطح اتحادیه چیزی غیرعادی نبود. دست كم بعضی از امرا عده‏ای افراد مسلح داشتند كه احساس سرسپردگی‏شان به میر نیرومندتر از احساس پیوستگی قبیله‏ای بود.

لایه‏های اجتماعی امارت بتلیس نیز بدین شرح است:

1- در رأس، میر و خانواده‏اش.

2- پس از او آغاهای قبایل و سایر اعیان.رایزنان و برخی از صاحب منصبان عالی حكومتی از این طبقه‏ی اخیر تأمین می‏شدند. تعدادی از نخبگان قبیله تیولدار بودند و این تیول درآمد مستقلی را برایشان تأمین می‏كرد؛ بسیاری از اینها در شهر می‏زیستند. زندگی دیگران احتمالاً از طریق حشم‏داری و هدایای افراد قبیله می‏گذشت. معاش آنها كه در دربار میر بودند طبعاً از جانب میر تأمین می‏شد.

3- گروهی مشابه این متشكل از نخبگان غیرقبیله‏ای بود، این گروه را صاحب منصبان عالی مقام و هنرمندان و دانشمندان و رجال مذهبی نظیر شیوخ و سادات و ملاها تشكیل می‏داد.

4- در میان افراد عادی قبیله دو لایه را می‏توان از هم متمایز كرد، هر چند این جدایی و تمایز چیزی است سیال و تحرك تا اندازه‏ای زیاد است: آنها  كه اسب دارند و آنها كه ندارند.

5- شمار قابل ملاحظه‏ای از كردان در شهر می‏زیستند. اینها چون سایر كردها جنگجو نبودند بلكه مردمی بودند مهذب. معلوم نیست چه مشاغلی دارند.

6- گروهی هم هستند به اسم كشاورز (رعایا) كه در كوهپایه‏ها و كوهستان‏ها زندگی می‏كنند.

7- نیروی محركه‏ی اقتصاد بتلیس (علاوه بر حشم چادرنشینان) رعایای مسیحی بودند (كه به طور عمده‏ای ارمنی و بعضاً یعقوبیان سوریایی بودند). دهقانان یكجانشین را به طور عمده ارمنیان تشكیل می‏دادند؛ بخش بزرگی از جمعیت شهر نیز ارمنی بودند. این مردم از لحاظ سیاسی وضع و موقع پایینی داشتند، اما بسیاری از آنها باید مرفه بوده باشند: در میانشان صنعتگران قابل و بازرگانان معتبری بودند؛ بقیه باغدار بودند و از این راه درآمد خوبی كسب می‏كردند (وان برویین سن، 1378: 3-242).

اولیا چلبی نیز كه یكی از نزدیكان دربار سلاطین عثمانی بوده و سفر‏نامه‏ای در حدود 360 سال قبل نوشته،مردم وان را به شش دسته تقسیم می‏كند:اول،مستمری‏بگیران پاشا كه در قلعه كار می‏كنند و نباید هیچ شغل دیگری داشته باشند،مگر در داخل شهر به تجارت بپردازند.برخی از آنها به ممالك دیگر رفته اجناسی برای فروش با خود می‏آورند،برخی به كارهای دستی اشتغال دارند،بعضی دفتردارند كه كارشان نوشتن است و در خدمت دولت قرار دارند.برخی روحانی و طلبه هستند و گروهی هم باغبان و خدمتگزارند(چلبی،1364: 186).

[1] – حتی اعلام جمهوری کردستان از جانب قاضی محمد ،به مفهوم تشکیل دولت کردستان نبود ،تلاشهای ایشان بیشتر در ارتباط با نظام فدرالی قابل تحلیل است(مدنی،1380: 328).

***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد

یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

 

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

 

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

 

 با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

 

موجود است

پایان نامه ارشد در رشته پژوهش اجتماعی درباره تاثیر حضور و قدرت زنان در محیط اجتماعی مردان

بیان شد، در اینجا صرف داشتن قدرت بدون حضور برای زنان یا صرف حضور بدون قدرت نتیجه موثر و مورد نظر را ندارد . زیرا حضور بدون قدرت زنان موجب سوء استفاده مردان و استثمار جنسی می گردد و قدرت بدون حضور نیز موجب گمراهی در اعمال قدرت و عدم شناخت دقیق شرایط خاص اجتماعی و سوء استفاده حاضران و واسطه های مرد این اعمال قدرت می باشد.

پس در اینجا این مسئله به آزمون گذاشته می شود که آیا حضور و  قدرت زنان می تواند ، موجب ایجاد گرایشهای صلح طلبانه , گرایش به همکاری , گرایش به پیشرفت ، کاهش گرایشهای کجروی اجتماعی و افزایش تعلق اجتماعی ، گردد ؟ یا اینکه متغییرهای محیطی دیگر همچون : سن، تحصیلات،  درآمد و مذهب تاثیر بیشتری دارند.

برگشت

 

 

2-1) اهمیت مسئله

البته در این تحقیق توجه عمده به متغییر محیطی جنسیت ، یعنی حضور و قدرت زنان در محیط های اجتماعی می باشد . به نظر محقق حضور و قدرت زنان در گروههای اجتماعی موجب ایجاد جو همکاری بیشتر ، صلح طلبی , میل به پیشرفت و رقابت سالم ، کاهش کجروی ، تعلق بیشتر به اجتماع ، می باشد . متغییر های مستقلِ دیگر ، مانند : سن ، تحصیلات ، درآمد،  ایمان مذهبی،  نیز برای مقایسه و شناسائی اهمیت آنها اندازه گیری می گردد .

در اینجا به تاثیرات یک متغییر مستقل یعنی حضور و قدرت زنان , که علت محسوب می شود ، توجه شده است . در واقع , نتایج تاثیر یک علت مورد نظر است نه شناخت علل بوجود آورنده یک معلول (متغییر وابسته) که معمولا در تحقیق های تبیینی در پی کشف یا اثبات آن هستند .

از نظر کاربری : متغییرهای وابسته مورد نظر در این تحقیق از مهمترین ویژگیهای اجتماعی می باشد . شناسائی و درک عوامل موثر بر این متغییرها نقش بسیار زیادی در درک جامعه در کل داشته ، که انسان را قادر به دخالت مفید در اجتماع و ایجاد تغییرات مطلوب در آن می نماید .

نگاه به برخی گرایش های افراد با این دید که آنها متاثر از روابط اجتماعی می باشند .

برگشت

 

1-2-1) مسئله صلح : در بین این مسائل مهمترین و تهدید کننده ترین آن شاید بتوان گفت جنگ و خشونت است . هرساله در جایجای دنیا جنگهای مختلف ایجاد می شود ، و در بخشهائی هم که در صلح موقت قرار دارد کابوس تهدید جنگ وجود دارد و بدین جهت سرمایه های مادی و انسانی زیادی را به خود اختصاص می دهد . آیا یافتن عاملی که بتواند مسئله صلح طلبی را تبین کند مهم نیست؟

با توجه به مباحث نظری این تحقیق که جنگ را ناشی از رقابت در دو نوع «جنسی» و برای «بهرمندی از منابع محدود» می داند. می توان امیدوار بود که با کنترل رقابت جنسی با حضور و قدرت زنان در محیط های اجتماعی به نوعی به کنترل خشونت و جنگ طلبی رسید. در اینجا اهمیت این بررسی برای جامعه شناسی روشن می گردد.

برگشت

 

2-2-1) گرایش به پیشرفت : اگر چه در حال حاضر اهمیت پیشرفت به اندازه مسئله صلح نمی باشد اما در دنیای کنونی هر کشوری که از غافله پیشرفت عقب بماند و مردمان آن دچار رکود و سستی گردد. هویت خود را از دست داده و در فرهنگهای دیگر حل می شود . با توجه به فرایند جهانی شدن و توسعه و گسترش ارتباطات فرهنگهای دارای پیشرفت سریع تر قدرت تسلط بیشتری داشته و می توانند فرهنگهای دیگر را در خود حل کنند. پس جامعه ای که بتواند در مردمان خود حس پیشرفت را زنده و تقویت کند می تواند هویت خود را نیز بازیافته و تقویت کند. کُند شدن گرایش به پیشرفت در سیصد سال گذشته در کشور ما پس از فروپاشی سلسله صفوی صدمات زیادی به هویت و حس خودباوری ملت ما زده است . و این وظیفه جامعه شناسان کشور ما می باشد که راه های تقویت گرایش به پیشرفت را جستجو کرده و در این عرصه راه گشا باشند.

برگشت

 

3-2-1) گرایشهای کجروی اجتماعی : مسئله کجروی اجتماعی موضوعی است که گریبانگیر تمامی جوامع مدرن  و از جمله کشور ما می باشد. این موضوع موجب از بین رفتن سرمایه های مادی و نیروهای انسانی می گردد و سرمایه اجتماعی را کاهش می دهد . اعتماد که عنصر اصلی سرمایه اجتماعی می باشد با افزایش انحرافات کاهش می یابد و مردم احساس ناامنی و بی اعتمادی می کنند.

پایان نامه

 

بطور کلی سلامت هر جامعه در رابطه با پائین بودن میزان انحرافات و کجروی اجتماعی می باشد. با توجه به چارچوب نظری این تحقیق محیط های مردانه که در آنها زنان حضور قدرت ندارند ، و یا ضعیف است، بستر انحرافات می باشند. با شناخت دقیق حضور و قدرت زنان می توان از فشار انحراف زائی این محیط ها کاسته و از عواقب دردناک آن در امان بود . مثالهای این محیط های نامطلوب زیاد است ولی بررسی و سنجش ویژگیها و میزان انحراف و نوع آن مفصل است و خود نیازمند تحقیقات جداگانه می باشد. مکانهای همچون ، پادگانهای نظامی ، خوابگاه های کارگری و دانشجوئی ، و غیره نمونه های آن می باشند.

برگشت

 

4-2-1) تعلق اجتماعی : بسیاری از جامعه شناسان انحرافات را ناشی ضعف تعلق اجتماعی فرد به جامعه می دانند ، با توجه به فرضیه این تحقیق که هردو آنها یعنی کجروی و تعلق اجتماعی را متاثر از حضور و قدرت زنان می داند. می توان این دو متغییر را دو بعد مختلف یک پدیده دانست که تاثیرات مشابه داشته و از یک منشاء سرچشمه می گیرند. « هیرشی ، رکلس، فرایدی و هیگ بعنوان پیشگامان نظریه کنترل اجتماعی با تکیه بر نظریات دورکیم … به ابداع و بسط این تئوری پرداخته اند . این تئوری بر این فرض استوار است که کجروی ناشی از ضعف یا گسستگی تعلق فرد به جامعه است» (محسنی تبریزی 1383:89).

برگشت

 

5-2-1) احساس سرزندگی : این متغییر نیز مانند دیگر متغییرهای وابسته فوق در زندگی اجتماعی اهمیت زیادی دارد و با توجه به اینکه با آن متغییرها تا حدودی همپوشانی داشته سنجش آن می تواند در تحلیل و مقایسه آن متغییرها و اعتبار تحقیق مورد استفاده قرار گیرد.

سرانجام بررسی و درک اثر متغیرهای مطرح در این تحقیق راهکارهای مناسبی را برای مداخله در امور اجتماعی به جامعه شناسان ارائه می دهد ، تا با دخالت و ایجاد تغییر در این متغیرها بتوانند تاثیر مناسب را در روند رشد اجتماعی داشته باشند .

از نظر تئوریک : همچنین از نظر تئوریک با توجه به اینکه در جامعه شناسی توجه اندکی به تفاوت تاثیر حضور جنسی شده و دیدگاه غالب عدم توجه به تمایز جنسی است . توجه به این تمایزِ تاثیر گذاری جنسی می تواند در پیشرفت جامعه شناسی موثر باشد . البته کارهای تئوریک انجام شده ، در حوزه تفاوتهای جنسی بیشتر به حقوق دو جنس و برابری آن و تلاش برای اثبات آن می باشد .

از نظر روش شناختی : جنبه خاص این تحقیق توجه به متغیرهای محیطی و طرح آن می باشد . در اغلب پژوهشهای علوم اجتماعی به متغیرهای فردی و یا اگر دقیق تر بخواهیم بگوییم به متغیرِ خاصِ واحد تحلیل توجه می شود . توجه به ویژگیهای محیطی واحد تحلیل و یا در موارد خاص ویژگیهای محیطی افراد مورد پژوهش از مزیتهای این تحقیق است .

(نگاه کنید به بخش 2- 5)

برگشت

 

3-1) اهداف تحقیق

مهمترین هدف این تحقیق تبیین تاثیراتِ حضور و قدرت زنان در محیط های اجتماعی و یا اثرات فقدان حضور زنان است . بررسی این موضوع در محیط های خاص و توجه به عواقب آن در جامعه موجب می گردد که اهمیت مناسب به نقش زنان در جامعه داده شود . این حضور می تواند در مواردی موجب کاهش انحرافات اجتماعی و محرومیت در محیط های مختلف گردد .

یکی از مهمترین مشکلات در اداره جوامع کنترل رسمی و غیره رسمی می باشد. در صورت تائید نقش مثبت زنان در موارد مورد بررسی در این تحقیق می توان در کنترل رسمی و غیره رسمی نقش بیشتر و موثرتری را بر عهد زنان گذاشت .

هدف این تحقیق را در دو مورد زیر می توان خلاصه کرد :

1- شناخت بهترِ تاثیرِ ترکیب جنسی در محیطهای اجتماعی و توسعه یافته های علمی- تجربی زیست شناختی در بستر جامعوی و بهره برداری از آنها در زندگی اجتماعی و زدودن ابهامات القاء شده تاریخی- فرهنگی بشر در مورد زنان .

2- توجه بیشتر به متغیرهای محیطی و تاثیر آنها در گرایشهای افراد .

[1] – Ecology

[2] – Ecosystem

[3] – Central Business District

[4] – Transitional Zone

[5]-)Criminological Theory مراجعه شود به (

[6] – Levin

[7] – Arabella Thorp

[8] – the House of Commons on 13 July 2000

[9] – وبر ضمن مقایسه شرایط چین و اروپا در قرون وسطی به این نتیجه می رسد که فقدان یک مذهب خاص در چین که بر کار و پس انداز تاکید کند، و وجود آن در اروپا (مذهب پروتستان) علت تفاوت دو منطقه از نظر پیشرفت سرمایداری می باشد. که البته استفاده از برهان خلف در جامعه شناسی به علت تعدد متغییرها و وجود متغییرهای ناشناخته صحیح نیست. از جمله در مورد چین و بطور کلی کشورهای آسیائی وجود متغییر حمله مغولها و تاتارها و عشایر یکی از مهمترین عوامل ویژگی خاص این کشورها می باشد.

***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد

یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

 

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

 

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

 

 با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

 

موجود است

پایان نامه ارشد رشته جامعه شناسی با موضوع جامعه‌ پذیری سیاسی و فرهنگ سیاسی

:

موضوع این رساله، بررسی رابطة جامعه‌پذیری سیاسی و فرهنگ سیاسی در چارچوب مطالعات توسعة ‌سیاسی است. در پژوهش حاضر، تلاش شده است تا فرهنگ سیاسی دانشجویان مورد مطالعه قرار  گرفته و نقش تجارب جامعه‌پذیری در شكل‌دهی به این فرهنگ بررسی شود. پیش‌فرض تحقیق بر اساس  رویكرد نظری این است كه تجربة محیط دانشگاه به عنوان عرصه جدیدی از تجربه برای دانشجویان، با شكل‌گیری فرهنگ سیاسی دموكراتیك رابطه دارد.  زندگی دانشگاهی، القاكننده ارزشها و باورهای دموكراتیك است و دانشجویان به عنوان اشغال كنندگان این جایگاه، به دلیل گرایش‌های فراطبقاتی، عدم وابستگی سیاسی – اجتماعی به منابع و نهادهای قدرت و درگیری و دخالت در امور شناختی و اطلاعاتی، حاملان و عاملان فرهنگ سیاسی دموكراتیك هستند. جایگاه دانشجویان این توانایی را به آنها می‌بخشد كه فرهنگِ غیرخودجوش، جهت‌داده‌شده و ساختگیِ ناشی از مكانیزم‌های تحمیلی و تبلیغی را بازشناخته و مولد فرهنگ سیاسی دموكراتیك باشند.

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

از نظر روش‌شناسی، پژوهش حاضر به شیوة پیمایش(survey) و با تكنیك پرسشنامه در میان نمونه‌ای 300 نفری از دانشجویان كارشناسیِ دانشگاه تهران به اجرا درآمده است. با توجه به مسئلة تحقیق و نوع داده‌های مورد نیاز از «طرح پانل گذشته‌نگر»(Retrospective Panel Design) برای جمع‌آوری داده‌ها استفاده شده است.

نتایج تحقیق در مورد شناخت الگوی فرهنگ سیاسی نشان می‌دهد كه دانشجویان «نسبتاً» از فرهنگ سیاسی دموكراتیك برخوردارند. در شاخص‌های«آگاهی سیاسی»، «اعتقاد به کارایی و صلاحیت سیاسی خود به عنوان یک کنشگر سیاسی» و «اعتقاد به تاثیر سیاست بر زندگی» (به عنوان شروط لازم داشتن فرهنگ‏سیاسی دموکراتیک) دانشجویان نمرة بالایی می‌گیرند(بالاتر از 50درصد). اما در شاخص‌های‌ «اعتقاد به دموکراسی و حمایت از آن به مثابه یك شیوة حكومت» و «اعتقاد به ارزشهای دموکراتیک»( به عنوان شروط کافی) نمره‌ها متفاوت است. به این معنی كه در شاخص «اعتقاد به دموكراسی و حمایت از آن» دانشجویان نمرة بالایی گرفته‌اند اما در شاخص«اعتقاد به ارزشهای دموکراتیک» نمرة دانشجویان پایین است. به طوریكه كمتر از یك سوم دانشجویان آن را تائید كرده‌اند.

فرضیة اول مبنی بر اینكه «دانشجویان سال آخر به دلیل تجربة زندگیِ دانشگاهیِ حداقل چهارساله و بهره‌مندی از این شیوة جامعه‌پذیری، فرهنگ سیاسی دموكراتیك‌تری نسبت به دانشجویان سال اول دارند»، بر اساس نتایج تحقیق تائید شده است و در كلیة شاخص‌ها به غیر از شاخص اعتقاد به دموكراسی و حمایت از آن، دانشجویان سال آخر نمرة بالاتر و تفاوت میانگین‌ معنی‌داری با دانشجویان سال اول دارند.

نتایج فرضیة دوم تحقیق، مبنی بر اینكه «دانشجویان گروه علوم انسانی – به دلیل اقتضائات معرفت شناختی و درگیریهای ذهنی خاص رشتة تخصصی خود- از فرهنگ سیاسی دموكراتیك‌تری نسبت به دانشجویان گروه فنی- تجربی برخوردارند» نشان می‌دهد كه این فرض در مورد دانشكده‌های هر یك از این گروه‌ها متفاوت است. دانشكدة فنی در گروه فنی – تجربی و دانشكدة  ادبیات در گروه علوم انسانی مواردی هستند كه نتیجه‌ای عكس فرضیة تحقیق را نشان می‌دهند. دانشكده‌های هنرهای زیبا، فنی، و علوم‌اجتماعی، به ترتیب فرهنگ سیاسی دموكراتیك‌تری نسبت به دانشكده‌های علوم پایه و ادبیات دارند.

واژگان كلیدی: فرهنگ سیاسی، جامعه‌پذیری سیاسی، عوامل جامعه‌پذیری،فرهنگ سیاسی دموكراتیك و غیردموكراتیك، توسعه سیاسی،تجارب جامعه‌پذیری.

 

update your browser!